خلوت من

ببه کي فردا، ايمرۊ جا بئتر ببه

خلوت من

ببه کي فردا، ايمرۊ جا بئتر ببه

گیله وا / سال اول / شماره 2 / ص 3

شیمی عید موبارک ببه


نوروزبل


در گاهشماری سنتی ما گیلانیان که رو به فراموشی گذارده است و تنها هاله ای از آن میان گالشها یعنی دامداران کوه نشین دامنه شمالی رشته کوههای البرز نمایان است . پیش اهل فن به گاهشماری دیلمی یا طبری معروف است، سال نو همین چند روز پیش تحویل شده است!

آیا می دانستید؟ چند نفر؟ کسی به کسی تبریک گفت؟ نه!

ما نوروز ایرانی را به صد، نه _ هزاران ذوق و شوق پذیراییم و باید هم.

سفره هفن سین می چینیم، آیینه و قرآن می گذاریم و به گل و سبزه می آراییم و بسیاری تزیینات دیگر. چرا که عید ملی ما ایرانیان است و یکی از بهترین عیدها.

وجه اشتراک شادی های جمعی ماست، پس سخت بدان پایبندیم.

به همین نسبت سال نو اروپاییان و آمریکاییان را نیز می شناسیم و برخی از ما شب ژانویه را گاه مثل خود آنها شادمانیم. هیچ عیب ندارد، آدم در خوشی دیگران شرکت جوید. همه ما انسانیم و برادر، و در خانه جهانی خود در غم و شادی یکدیگر شریکیم. آن هم عیدی است که نیمی از جهان می گیرد.

اما ای کاش عید خود را هم به خاطر می داشتیم و در سرزمین کوچک و بومی خود، در این دنیای بزرگ و پهناور، آن را این قدر غریب و محو با بی تفاوتی خود، نه _ فراموشی خود، پشت سر نمی گذاردیم.


***

امسال را من کوه نرفتم، اما گالشی را در رشت دیدم که پی دارو می گشت و از من نشان داروخانه ای را می خواست. در آغوشش گرفتم و بوسیدم و نوروز را به او تبریک گفتم. یک لحظه فکر کرد خویشِ اویم. درماند که چرا به یادم ندارد. او نیز مرا بغل گرفت وبوسید اما همچنان مردد نگاهم کرد.

گفتم نه خویش توام نه چون تو کوهی. دشتی ام و گیله مرد. از این پایین، آن بالا و تو را همیشه نظاره دارم و غبطه می خورم از اینکه در هیاهوی شهر گم شدم و بسیاری از خصال نیک، سنن خوب و آیین های پاک گذشتگانم را از دست داده ام و تو کوهی و گالش،خوش باش که بیشتر آن ها را داری.

شاید منظورم را نفهمید چون هاج و واج براندازم کرد که این شهریِ ظاهرا آراسته از منِ پشتِ کوهی چه می خواهد! اما وقتی از «نوروزبل» امسال پرسیدم و روشن کردن آتش «نوروزما»، وضع محصول فندق و غلّه، زیارت سر تربت و علم واچینی شاه شهیدان و ... گل از گُلش شکفت و گفت ها ... نوروزبل! بار دیگر بغلم گرفت و بوسید، این بار از روی اطمینان، خویشی و قومی. و بعد آهی کشید و گفت خانه خرابِ زلزله ام، سیل آمده روستای ما جابجا شده، کسی در کوه نمی ماند، امسال پایین آمدیم، زنم بجارکار کرد بدنش پر از «بجاردانه» است، من عملگی می کنم، پسرم اجباری است، بی خانمانیم آقا آتش به جانیم آقا، نوروزبل اینجاست. و سینه اش را نشانم داد و زد به تختِ آن: یعنی که آتش اینجاست.


***

رسم است شب 15 مرداد (هر از چند گاهی یک روز کم یا زیاد) سال گیلانی تحویل شود و «نوروز ما» یعنی اولین ماه سال دیلمی سر بگیرد.

می گویند « در این شامگاه که به گمان پیران، زمین دزدانه نفس سرد برمی آورد، به پیشواز سال نو رفته آتشی بلند مانند آتش سده می افروزند که آن را نوروزبل می گویند. یعنی شعله ی بلند و فروزان آتشِ نوروزی».

نوروز ما، ماه رسیدن محصولات گندم و غلات دیگر است، پس ماه خوشی است و شادمانی. ماه دارایی و مال داری، ماه جشن و عروسی.

سابق بر این سرتاسر منطقه را جشن و سرور فرا می گرفت. پیران ولایت روایت می کنند و می گویند (که به چشم خود دیدیم و از پدران خود هم شنیدیم) که کلان آتشی برپا می شد سابق ... وقتی که سال تحویل می شد.

تازه شدن سال! آیا این خوشی از برای تغییر و تحول نیست؟

تغییر و تحولی درسال؟ و در انسان؟

نوروزبل این شعله ی فروزان آتش آیا عید آفرینش انسان نیست و سپاس از خداوندگار عالم؟

البته امروز به گونه ای دیگر منطقه را نشاط و سرور در بر می گیرد. به طریق رسم زیبای علم واچینی در بقاع متبرکه. علم واچینی بی گمان ریشه در تشریفات جنبی نوروزبل، سال نو گیلانیان قدیم دارد که با نیایش های مذهبی همراه بوده است.

خرده گیران بگویند این چه نوروزی است که از وسط تابستان شروع می شود! باکی نیست، نوروز بیش از نیمی از مردم جهان هم از اول زمستان شروع می شود. هر چه هست باشد. کوه نشینان سرتاسر دامنه البرز و جلگه نشینان دریا کناران خزر در مازندران و گیلان در این سال نو شریک اند.

مردمی که تنگ در آغوش پدر خشن البرز و مادر بخشنده ی خزر، از آستارا تا استارباد زندگی می کنند و این یکی از نقطه های اشتراک و پیوند تاریخی شان است.


نوروزتان پیروز  


اطلاعات بیشتر درباره نوروزبل (عید باستانی گیلانیان) را از اینجا بخوانید.

  • نیما رهبر (شبخأن)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی