ابتدا به ساکن در گیلکی
دکتر سیروس شمیسا
این که در فارسی رسمی ابتدا به ساکن مُحال است مفصّل و به اثبات رسیده که در این مقالۀ مختصر نمیتوان بدان پرداخت، اما از اشارهای در این باب ناگزیر است.
ابتدا به ساکن چیست؟
ابتدا به ساکن یعنی ترادف دو صامت در آغاز کلمه یا به اصطلاح زبانشناسی آمدن گروه صامت در آغاز واژه. در شش نوع طرح هجاهای زبان فارسی١ هیچ کجا نمیبینیم که در آغاز هجا، دو صامت پی در پی آمده باشد بلکه همواره هجا با Cv یا CV آغاز میشود.٢
هجاهای گیلکی
ظاهرن بین هجاهای گیلکی و فارسی اختلافاتی است و بهنظر میرسد که در آغاز برخی از واژههای گیلکی، صامتهای پیدرپی وجود داشته باشد یعنی ابتدا به ساکن شروع شوند:
برادر Brar - گل و لای čəl- دست Dəs - رشت ٣Rəšt - گردش کردن ٤gərdəstən - مرد ٥M ərd - مردک M ərday - مُردن M ərdən - من M ən
و غیره. حال آنکه به اعتبار هجاهای فارسی باید به ترتیب Rašt – Das – čal – Barar و غیره تلفظ شوند. شاید به این دلیل است که فارسیزبانان (که ابتدا به ساکن ندارند) به محض شنیدن چنین تلفظهایی متوجۀ غرابت آن شده و گاه کوشش میکنند آن را تقلید کرده و به اصطلاح ادای متکلم را درآورند.
ظاهرن اینگونه تلفظها در قدیم بیشتر بوده و در سالیان اخیر تحت تأثیر لهجۀ فارسی رو به نقصان گذاشته است، خاصّه اینکه تلفظ گروه صامت سختتر از تلفظ گروه صامت و مصوت است.
چنانکه اشاره شد در زبانهای ایرانی پیش از اسلام نیز ابتدا به ساکن وجود داشته است، مثلن در پهلوی ٦Bradar (برادر) و ٧Sped (سفید) از لغات معمولی بوده است.
بر طبق کتاب المعجم٨، ابن دُرستویه فسایی٩ (ار ولایت فارس) رسالهای در جواز ابتدا به ساکن در فارسی نوشته بوده است. البته شمس قیس10 سخت به او تاخته و سخنان او را بیحاصل و دعاوی وی را بیطایل خوانده است.
هجای بدون مصوت
از مشخصات هجا این است که از صامت و مصوت تشکیل شده باشد و مخصوصن در زبان فارسی هجای بدون مصوت نداریم. اما در برخی از مثالهای ما از قبیل Rəšt – Mən – Dəs – čəl – Mərd مصوتی وجود ندارد.
در مباحث زبانشناسی آمده است که در گرامر زبان هند و اروپائی گاهی برخی از صامتها میتوانند در قُله و مرکز (Center) هجا قرار گیرند و نقش مصوت را بازی کنند 11 به اینگونه صامتها در اصطلاح Sonant12 (زنگدار، صدادار) گویند.
سونانتها در حقیقت دو نقش ایفا میکنند، جایی صامت و جایی مصوتواره هستند. فردینان سوسور 13 پدر زبانشناسی جدید، در این زمینه مطالعاتی داشته و از جمله صامتهای غنّهای (Nasal) یعنی نون و میم و روان (Liquid) یعنی را و لام را از این نوع ذکر میکند.14 در واژه فرانسوی Pst15 که از اصوات است و برای طلبیدن و جلب توجه به کار میرود S در حقیقت نقش مصوت را بازی میکند.
از بین رفتن ابتدا به ساکن در فارسی
گروه صامتهای آغازی فارسی میانه از چند طریق در فارسی دری از بین رفتهاند:
- افزودن یک مصوت کوتاه16 به ابتدای گروه
چنان که Sped پهلوی در فارسی دری کهن اسپید esped شده است.17
- افزودن یک مصوت کوتاه 18 در میان دو صامت آغازی
چنانکه Draxt پهلوی در فارسی درخت Daraxt (یا به لهجۀ تهرانی Deraxt) شده است19.
بر طبق تحقیق دکتر علیاشرف صادقی20 غالبن «وقتی که نخستین صامت از گروه صامت انسدادی (بستواج) بوده، مصوت واسطه به کار رفته است» یعنی هرگاه نخستین صامت یکی از این هشت حرف: پ، ب، ت، د، ک، گ، ق و همزه باشد که از حبس کامل هوا در مخارج صوت حاصل میشوند.
همچنین در ادامۀ بحث مینویسد که تنها یک مورد استثنا دیده شده است و آن کلمۀ ابرو است که در فارسی میانه به صورت Bruk بهکار فته است. توضیح اینکه در این کلمه واج نخستین یعنی «ب» انسدادی است و لذا میبایست به وسیلۀ مصوت واسطه، از ابتدا به ساکن بودن کلمه رفع اشکال شود حال آنکه این مشکل با افزودن مصوت شروعی حل شده است. محقق مزبور در ارتباط با همین موضوع کلمات درم و طرابلس را که به صورتهای ادرم و اطرابلس نیز ذکر شدهاند با توضیحاتی نقل میکند.
ما نیز در این مورد یک نمونه از گیلکی ذکر میکنیم:
در گیلکی Brar و Abərar هر دو به معنی برادر مصطلح است. در اینجا هم به آغاز گروه صامت _ که نخستین واج آن انسدادی است _ برخلاف قاعدۀ مصوت شروعی افزوده شده است21.
اما مثال زیر طبق قاعده است:
در گیلکی Mra و Amra22 هر دو معنی «با» معمول است:
شیمه مرأ بۊشؤ šimə Mra bušo = با شما رفت و شيمه أمرأ بۊشؤ، باز دقیقن به همان معنی. نویسنده در مقاله خود اشاره میکند که زبانشناسان در دو شیوۀ از بین رفتن ابتدا به ساکن که در فوق ذکر شد متفقاند و سپس یک راه دیگر را که از توجهات خود اوست توضیح میدهد:
- حذف صامت اول از گروه صامتهای آغازی
چنانکه فسای، سای میشود، (در پریسای) و سپرم، پرم میشود (در شاه پرم)
این مورد در گیلکی هم هست چنان که گُسی (gosi) کردن فارسی به معنی گسیل کردن در گیلکی اؤسه (ose) کۊدن شده است به معنی فرستادن و اتفاق عربی را تفاق تلفظ کنند.
دو شیوۀ دیگر را من به اعتبار زبان گیلکی ذکر میکنم:
- افزودن پیشوند Be به آغاز کلمه (که در لهجههای دیگر هم هست)
چنانکه Mərdan23 (مُردن) در گیلکی به صورت Bəmərdan هم معمول است و نیز Gərdastan (گردش کردن، دور زدن) را بهصورت Bəgrdastan هم بهکار میبرند.
با تردید میگویم شاید این مسئله در فارسی هم قابل مطالعه باشد. بدین معنی که آن «ب» بحثانگیز را که تحت عنوان بای تأکید یا زینت بر سر مصادر و صیغۀ امر میآید در مواردی از این نوع بپنداریم(؟)
- حذف صامت دوم از گروه آغازی
چنانکه Griftan پهلوی به معنی گرفتن، در گیلکی به صورت Giftan معمول است و Zdan24 به صورت Zapn و Zen و پدر25 به صورت پئر درآمده است. افتادن در پهلوی Kaftan است، عین همین تلفظ26 و نيز Katan27 (و همچینن هر دو با Be آغازی) در گیلکی مرسوم است28.
حرکت بین بین
آیا واقعن در چند مثالی که از لغت گیلکی ذکر کردیم –و یا بعضی از آنها و یا نظایر آنها- ابتدا به ساکن وجود دارد، یا اینکه بین دو صامت، مصوت خاصی آمده است؟ مثلن نوعی مصوت کوتاه29 که بین a و e است و فتحه کوتاهتر تلفظ میشود و ما آن را با a نشان دادهایم30.
متأسفانه علیالعجاله نمیتوان در این مورد نظر قاطعی ابراز کرد و شعر گیلکی هم در این مورد راهگشا نیست، زیرا یا تحت تأثیر عروض فارسی سروده شده است و یا مشمول قواعد عروض فهلویات است که هنوز به کمک آن نمیتوان حکم قطعی کرد.
در المعجم در مورد ابن درستویه فسایی آمده است که او هم در بحث از ابتدا به ساکن فیالواقع با این مصوت خاص روبرو بوده است و در نتيجۀ عدم توجه به آن دچار اشتباه شده است کلماتی را به عنوان شاهد مثال ابتدا به ساکن ذکر کرده است که عجم «حرکت حرف نخستین آن را میان فتحه و کسره گویند، چنانکه نه فتحه روشن باشد و نه کسره معیّن، چون فای فغان و دال درم و سین سرای و شین شمار»31 و سپس در بحث از همین حرکت میان فتحه و کسره گوید: «و شاید آن را حرکت بین بین خوانند»32
وجود این حرکت بین بین در گیلکی مسلّم است و در هجای دوم لغت مشهور کردˇخاله kərdəxale بهخوبی دیده میشود. در هجای də نه حرکت فتحه داریم و نه کسره، بلکه مصوتی است که از فتحه کوتاهتر و گنگتر تلفظ میشود و به قول نویسندۀ آن قسمت از المعجم «حرکت آن روانور بوده»34 در لفظ میآرند و مستمع را آن روشن نمیشود».
وجود چنین واکههایی که بین دو صدا قرار گرفتهاند و در تحول زبان بهصورت یکی از صداها تثبیت میشوند36 در مطالعات زبانشناسی مربوط به گرامر هند و اروپائی مطرح شده است. سوسور عقیده داشت که در دستگاه صوتی زبانهای هند و اروپائی چندین نوع a وجود دارد، و مثلن یکی از این aها دارای مشخصاتی است که آن را از انواع دیگر متمایز میکند: اولن هیچ قرابتی با e و o ندارد ثانین دارای خاصیت مصوت شدن (Coefficient Sonantique) است، یعنی میتواند در قلۀ هجا قرار گیرد و با صامت ترکیب شود و از طرف دیگر در نقش صامت، با مصوت نیز ترکیب شود37.
در کلمات فارسی سیاه و گیاه و پیام و امثالهم که در آوانویسی آنها میان زبانشناسان اختلاف است میتوان وجود چنین مصوتهایی را حدس زد. مثلن در یکی از وجوه آوانویسی پیام که Pyam باشد یا باید y را نیممصوت محسوب داشت و یا صامت که در این صورت اخیر با ابتدا به ساکن مواجه میشویم و یا میتوان حدس زد که بین p و y نوعی مصوت خاص بوده است که در برخی از لهجهها به a و در برخی دیگر به e تبدیل شده است و در نتیجه دو تلفظ payam و peyam به وجود آمده است38.
نظر نگارنده
و اما اینکه همین مصوت خاص است که ایجاد شبهه میکند و اساسن ابتدا به ساکنی درکار نیست، محل تأمل است. من معتقدم که در گیلکی هم ابتدا به ساکن وجود دارد39 و هم این حرکت بین بین. نیز معتقدم که برخی از کلماتی که ابتدا به ساکن تلفظ میشدهاند در طی زمان دگرگونی پیدا کرده (بر اثر سخت بودن تلفظ گروه صامت آغازی و نفوذ زبان فارسی) و به مرحلهای رسیدهاند که این حرکت بین بین در میان دو صامت آغازی آنها پیدا شده است. در مرحلۀ بعدی، (تحت تأثیر فارسی و تحول زبان) این حرکت بین بین هم گویا و روشن شده و به یکی از مصوتها مبدّل خواهد شد.
خاتمه
لازم به تذکر است که گیلکی دارای لهجههای متعدد است از قبیل گیلکی بیهپیش (لهجۀ ساکنان شرق سفیدرود) و گیلکی بیهپس (لهجۀ ساکنان غرب سفیدرود)
نگارنده به علت عدم آشنایی به همۀ این لهجهها، بهطور کلی فقط لهجۀ مردم رشت را درنظر داشته است وانگهی در این لهجه نیز صاحب تتبع و تحقیق نیست. به این علت و نیز به سبب قلّت معلومات زبانشناسی ترجیح داده است که از ذکر شواهد بیشتر و طرح مطالب گستردهتر پرهیز کند و به عبارت دیگر هدف او فقط جلب توجه دانشمندان به این مسأله مهم بوده است.
دکتر سیروس شمیسا
آبان 1358
منابع:
- رجوع شود به مبانی زبانشناسی _ ابوالحسن نجفی _ دانشگاه آزاد _ اسفند 1358 _ ص45.
و نیز بدیع و قافیه _ سیروس شمیسا _ وزارت آموزش و پرورش _ مهر 1359 _ ص36.
- C علامت صامت و v علامت مصوت کوتاه و V علامت مصوت بلند است.
- ظاهرن در گیلکی گروه صامت میتواند بیش از دو صامت باشد. این وضع در برخی از زبانهای دیگر ایرانی نیز وجود دارد مثلن در فارسی باستان.رک: Old Persian Grammar, Kent, 1961, P. 25 که در آنجا گروه سه تایی Xsn را در آغاز برخی از واژهها ذکر میکند.
- علامت حرکت بین بین است که در این مقاله توضیح داده خواهد شد.
- و نیز جزء دوم لغت گیله مرد Gilə Mərd
- رجوع شود به A Concise Pahlavi Dictionary. D.N. Mackenzi, London, 1971. P. 19.
- همانجا _ ص 76
- المعجم فی معاییر اشعار العجم _ شمس قیس رازی _ مصّحح مدرّس رضوی _ کتابفروشی تهران _ 1338 _ ص 36
- از نحات ولغویون معروف (347-258ق) که به عربی آثار متعددی داشت.
- این قسمت فقط در یکی از نسخ المعجم آمده است و در بقیه نسخ و از جمله در اقدم نسخ (مورخ 739) که عکس آن در اختیار نگارنده است موجود نیست و به اقرب احتمالات الحاقی است.
- شبیه به مسأله نیم مصوتها (Semi - Vowel)
- به فرانسه Sonante
- Ferdinand Saussure متوفی در 1912م
- ر.ک Problemes de Linguistique general, I, Benveniste, Gallimard, 1966, P. 35
- به صورت Psitt هم نوشته میشود.
- موسوم به مصوت آغازی یا شروعی: Prothetic – Vowel (به انگليسی) Voyelle Prothetique (به فرانسه) این مسأله به Prithesis معروف است.
- در گیلکی در ابتدای افعال مصوت بلند هم میآید: Išmardən (شمردن)، Iškanən (شکستن).
- موسوم به مصوت میانی یا واسطه: Glide-Vowel یا Initial glide یا Anaptyctic Vowel (به انگلیسی) و Voyelle anaptyque (به فرانسه)
این مسأله در مطالعات مربوط به زبانهای هند و اروپائی به قاعدۀ Anaptyxis معروف است.
- فرار عربی در گیلکی هم به صورت Fərar و هم Firar (با مصوت بلند) تلفظ میشود.
- رک: «از بین رفتن گروه صامتهای آغازی»-سخن-دورۀ بیستم-شمارۀ6-آبان1349-صص550-543
- البته میتوان تردید کرد که در اینجا «آ» مخفف «آقا» باشد: آبرار=آقابرادر. چنانکه داداش به معنی برادر به صورت اداش (=آقا داداش) هم به کار میرود.
رک: فرهنگ گیلکی-منوچهر ستوده-تهران-نشریۀ انجمن ایرانشناسی-1332
- میتوان شک کرد که تحریف «همراه» فارسی باشد.
- ریشۀ این کلمه Mər است که با مرد و مرگ مربوط میشود.
- در پهلوی Zadan. ظاهرن ابتدا به ساکن در پهلوی نیز در حال تحوّل بوده است.
- در پهلوی Pidar
- لغات مشابه با پهلوی در گیلکی فراوان است.
- ظاهرن در گروه Ft افتادن F معمول است و در لهجههای دیگر هم دیده میشود.
- اگر چشتهخور را بتوان مأخوذ از چلشتهخور (درست به همان معنی) دانست، این مورد در فارسی هم صادق خواهد شد.
- در اینکه بین مصوتهای فارسی و گیلکی فرقهایی است هیچ تردید نیست.
- و گاهی آن را با e (شوا shwa) نشان میدهند.
- المعجم-ص36
- همانجا-ص39
- چوبی که سطل را به سر آن آویخته، ار چاه آب کشند.
- معادل اصطلاح زبانشناسی Chva در فرانسه و Shwa در انگلیسی
- المعجم-ص39
- یکی از خواص این مصوتهای بینابین این است که ناپایدار است یعنی شکل مشخصی ندارد و در لهجههای مختلف به صورت یکی از مصوتهای کوتاه a و e تثبیت میشود.
- بنونیست-کتاب سابقالذکر-ص35
- مأخوذ از مذاکرات شفاهی با آقای ابوالحسن نجفی
- هرچند ممکن است مثالهایی که ذکر کردهام همه اتفاقن خطا باشد.