خلوت من

ببه کي فردا، ايمرۊ جا بئتر ببه

خلوت من

ببه کي فردا، ايمرۊ جا بئتر ببه

۴۷ مطلب با موضوع «گیلان نامه» ثبت شده است

جاذبه های شهری گیلان: ---------------------------------- لاهیجان: لاهیجان از زیباترین شهرهای گیلان، بلکه ایران است. موقیعت جغرافیائی این شهر در ناحیه پایکوهی که تپه ماهورهای آن را بوته های همیشه سبز چای، در ردیف کاریهای منظم هندسی پوشانده است، همراه با معماری بسیار زیبا و خانه های ویلائی با سقف های سفالی و رنگ آمیزی سفید، جلوۀ زیبائی به سیمای شهر بخشیده است. به عبارت دیگر در لاهیجان زیبائیهای طبیعت و شهرسازی همدیگر را تکمیل کرده اند. جاذبه های شهری گیلان: ---------------------------------- لاهیجان: لاهیجان از زیباترین شهرهای گیلان، بلکه ایران است. موقیعت جغرافیائی این شهر در ناحیه پایکوهی که تپه ماهورهای آن را بوته های همیشه سبز چای، در ردیف کاریهای منظم هندسی پوشانده است، همراه با معماری بسیار زیبا و خانه های ویلائی با سقف های سفالی و رنگ آمیزی سفید، جلوۀ زیبائی به سیمای شهر بخشیده است. به عبارت دیگر در لاهیجان زیبائیهای طبیعت و شهرسازی همدیگر را تکمیل کرده اند. لاهیجان از نظر سابقه قدمت زیادی دارد و قبل از رشت مرکز ایالت گیلان بوده است. علاوه بر آن حتی پس از اینکه رشت در دورۀ صفویه اهمیت زیادی یافت، باز هم لاهیجان به دلیل سوابق تاریخی و موقعیت جغرافیائی مرکز گیلان بیه پیش باقی ماند. اهمیت لاهیجان به عنوان یک شهر توریستی علاوه بر زیبائیهای طبیعی آن، چشم اندازهای زراعی باغهای چای است. لاهیجان مهمترین مرکز کشت و تولید چای ایران به شمار می رود و این موقعیت را تاکنون با فعالیتی چشمگیر حفظ کرده است. این شهر نیز همانند دیگر شهرهای گیلان از گزند بلاهای طبیعی و غارت و آتش سوزی ها به دور نمانده است. در سال 706 هجری اولجایتو این شهر را اشغال کرد و در سال 890 هجری زلزله شهر را ویران ساخت. حکام دو قسمت گیلان در طرفین رودخانه سفیدرود پیوسته با هم در جدال بودند، بخش شرقی با مرکزیت لاهیجان و بخش غربی با مرکزیت فومن، در هر فرصتی که دست می داد، برای کسب قدرت و تاراج شهرهای یکدیگر رقابت های خونینی با هم داشتند و صفحات تاریخ گیلان از منازعات آنان رنگین شده است به طوری که در فاصلۀ سالهای 908 تا 914 هجری، پیش از اینکه قدرت حکومت صفوی در گیلان تثبیت شود، شهر به دفعات از طرف حکام گیلان بیه پس غارت شد. پس از آن حریق سال 1058 و زلزلۀ 1088 هجری خرابیهای زیادی در شهر به بار آورد. در سال 1246 هجری طاعون در لاهیجان کشتار زیادی بر جای گذاشت و باز هم آتش سوزی سال 1258 هجری شهر را از هستی ساقط کرد. رابینو وضعیت لاهیجان را در اوائل سدۀ میلادی اخیر به تفصیل توضیح داده است. بر اساس نوشتۀ وی لاهیجان دارای 7 محله، 2260 خانه، 11/000 نفر جمعیت، 15 مسجد، 25 زیارتگاه، 4 مدرسه، 6 کاروانسرا، 3 بازار، 2 زورخانه، 300 دکان و تعداد زیادی حمام بوده است. توسعۀ شهر لاهیجان را در سدۀ اخیر باید مدیون کشت چای و رواج سریع آن در منطقه دانست. با توسعه این کشت صنایع چای خشک کنی زیادی در لاهیجان پا گرفت و از این طریق اقتصاد شهر به رونق گرائید. لاهیجان از تظر توریستی اهمیت زیادی دارد. موزۀ تاریخ طبیعی شهر، استخر قدیمی آن، پارک تفریحی و آرامگاه کاشف السلطنه، در کنار بسیاری از یادمانهای تاریخی، مساجد قدیمی و بناهای زیبا از جمله جاذبه های گردشگری لاهیجان بشمار می آیند. مهمترین سوغات شهر لاهیجان کلوچه است که با سابقه ای بسیار طولانی شهرت زیادی یافته و اغلب مسافران آن را به عنوان ره آورد سفر گیلان با خود همراه می برند.    اماکن گردشگری شهر لاهیجان:    بقعه شیخ زاهد گیلانی  بقعه میر شمس الدین (پسر امام کاظم "ع" )                                                         بقعه چهار پادشاه (مربوط به دوره تیموریان ) حمام گلشن  مسجد اکبریه  بام سبز (شیطان کوه)  مسجد جامع لاهیجان  استخر لاهیجان  تله کابین احرار  روستای ماهی موشه و آبشار دیدنی آن  گنجینه چای ایران (موزه چای + آرامگاه کاشف السلطنه  پدر چای ایران)         روستای سرچشمه و کوه عطا کوه  بقعه خشتی
  • نیما رهبر (شبخأن)
جاذبه های شهری گیلان: ------------------------- رشت: رشت از نظر زیبائیهای شهری دیدنیهای زیادی دارد. ابتدا خود شهر از یک اسلوب معماری ویژه ای برخوردار است که تبلور آن را در میدان اصلی شهر یعنی میدان شهرداری می توان دید. ساختمان شهرداری، پست و تلگراف و هتل ایران در اطراف این میدان مجموعۀ ساختمانی همگنی از معماری دورۀ خود را نشان می دهند. علاوه در آن بناهای قدیمی زیادی مانند ساختمان کلاه فرنگی در باغ محتشم از گذشته بر جای مانده است. برخی خانه های قدیمی که امروزه در مالکیت صاحبان آنان قرار دارند از نظر هنر معماری، نقاشی و گچبری ارزش فراوانی دارند. جاذبه های شهری گیلان: ------------------------- رشت: رشت از نظر زیبائیهای شهری دیدنیهای زیادی دارد. ابتدا خود شهر از یک اسلوب معماری ویژه ای برخوردار است که تبلور آن را در میدان اصلی شهر یعنی میدان شهرداری می توان دید. ساختمان شهرداری، پست و تلگراف و هتل ایران در اطراف این میدان مجموعۀ ساختمانی همگنی از معماری دورۀ خود را نشان می دهند. علاوه در آن بناهای قدیمی زیادی مانند ساختمان کلاه فرنگی در باغ محتشم از گذشته بر جای مانده است. برخی خانه های قدیمی که امروزه در مالکیت صاحبان آنان قرار دارند از نظر هنر معماری، نقاشی و گچبری ارزش فراوانی دارند. مهمترین این خانه ها عبارتند از خانه سید علی آقا مقیمی، خانه سید اسماعیل ضیابری، خانه سردار معتمد رشتی و خانه حاج میرزا احمی ابریشمی که همگی جزو میراث فرهنگی به ثبت رسیده و دارای آثار بسیار ارزشمند هنری هستند. رشت دارای دو پارک بزرگ گردشگاهی به نام سبزه میدان و پارک شهر است که در کنار پارک های جدیدالاحداث از زیبائی زیادی برخوردار هستند. بازار رشت و بازار روز آن که در مجاورت بازار اصلی قرار دارد، از نقاط دیدنی رشت و مهمترین مرکز خرید و فروش کالا در استان است. آرامگاه میرزاکوچک خان نیز در محلۀ سلیمان داراب رشت قرار دارد. از جمله مساجد و اماکن مذهبی  رشت می توان از مسجد صفی، مسجد بادی الله، مسجد حاجی صمد خان، مسجد و بقعۀ خواهر امام و تعداد زیادی مسجد و امامزاده های دیگر نام برد. کلیسای ارامنه نیز با معماری باشکوهی در شهر رشت عبادتگاه شهروندان مسیحی است که از دیرباز در این شهر ساکن شده اند. به استثنای منجیل و رودبار که شهرهای بین راهی گیلان هستند، رشت مهمترین شهری است که در دروازۀ ورودی قرار دارد. این موقعیت رشت را از امتیازی برخوردار کرده که از طریق آن مسافران ناگزیر توقفی هرچند کوتاه در رشت می کنند و بدین ترتیب از خدمات شهری موجود در رشت استفاده می نمایند. واحدهای پذیرائی و خدماتی موجود در رشت، از حضور مسافران در شهر نهایت بهره را می برند. از همین رو پذیرائی شهر رشت کیفیت نسبتاً بالائی دارد که متناسب با سلیقۀ مسافران است. علاوه بر این امکانات فراغتی موجود از قبیل پارک، کتابخانه، مراکز خرید، سینما و وجود تعداد زیادی از یادمانهای مختلف در خود شهر می تواند مسافران را ساعت ها سرگرم نماید. شهر شت علاوه بر مسافرخانه های معمولی داراری 10 هتل با 278 اطاق و ظرفیت 556 تخت، بیش از نیمی از تأسیسات اقامتی استان را به خود اختصاص داده است.     اماکن گردشگری شهر رشت:   ------------------------------ مجموعه ساختمانهای شهرداری، پست و هتل ایرانمیدان شهرداری باغ محتشمعمارت کلاه فرنگی (باغ محتشم)سبزه میدان کتابخانه ملی رشت آرامگاه میرزاکوچک خان خانه میرزاکوچک خان بقعه خواهر امام  بقعه دانای علی بازار رشت موزه میراث روستائی خانه مؤسس بانک سپه (موسیو لئوپولد گُدار)  (استادسرا-نبش آتش نشانی) آرامگاه شهیدان(شهدای جنبش مشروطیت) موزه رشت دریاچه عینک بوستان ملت پارک جنگلی سراوان بقعه امامزاده هاشم (ع)شهرک گلسار باغ پرندگان ماهان شهر شادی کلیسای ارامنه کاروانسرای لات مسجد صفی مسجد بادی اللهپل تاریخی پل عراق مسجد حاجی صمد خان دبیرستان بهشتی (شاهپور) خانه سید علی آقا مقیمی خانه سید اسماعیل ضیابری خانه سردار معتمد رشتی خانه حاج میرزا خلیل رفیع خانه حاج میرزا احمد ابریشمی خانه قدیری  محله ساغری سازان بوستان کشاورزقصر بازی سر پوشیده بازار روز هتل کادوس
  • نیما رهبر (شبخأن)
جاذبه های شهری گیلان: -------------------------- شهرهای گیلان چه به سبب معماری خاص آنها و چه به دلیل جنب و جوش اقتصادی و یا زیبائیهای طبیعی و اهمیت تاریخی خود، از جمله جاذبه های توریستی این منطقه بشمار می آیند. شهرهای گیلان هر چند که از نظر جمعیتی برابر نیستند، اما به علت نزدیکی به یکدیگر و توزیع فضائی نسبتاً موزون، عموماً قابل دسترسی بوده و متناسب با وضعیت خود امکانات رفاهی قابل قبولی دارند. حتی در کوچکترین شهرهای این منطقه نیز جنب و جوش شهرهای بزرگ به چشم می خورد. این شهرها به فراخور نقش و اهمیتی که در طول تاریخ داشته اند، دیدنیهای فراوانی برای میهمانان خود دارند که اقامتی لذت بخش را برای آنان ممکن می سازد. از طرف دیگر مردمان گیلان با حضور مسافر در شهرهای خود خو گرفته اند و این حضور را به دلیل آگاهی از ارزش اقتصادی مسافران غنیمت می شمارند. از این رو میهمان نوازی، خوشروئی، رفتار احترام آمیز با مسافران و کوشش در برآورده کردن نیازهای آنان را برای خود یک وظیفه می شمارند.  از طرف دیگر گیلانیان به دلیل برخورداری از یک زمینۀ فرهنگی بسیار قوی و یک منزلت اقتصادی نسبتاً متعارف، در مقابل مسافرانی که از شهرهای دیگر کشور به گیلان سفر می کنند، با اعتماد به نفس کاملاً حساب شده ای برخورد می نمایند. چنین رفتاری حتی در روستائیان گیلانی نیز به خوبی دیده می شود.  برخلاف برخی مناطق دیگر کشور، تضاد میان نقاط شهری و روستائی در گیلان بسیار کم است، زیرا که روستاها در فاصلۀ کمی از مراکز شهری قرار دارند و از ارتباط پیوسته ای با شهر برخوردارند. آمد و شد روزانۀ روستائیان به شهرها، الگوها و امکانات زندگی شهری را تا حدود زیادی به مناطق روستائی نیز کشانده است.  بسیاری از روستاهای گیلان از امکاناتی نظیر برق، راه، آب، لوله کشی، تلفن، مدرسه و دیگر تأسیسات و تجهیزات خدماتی برخوردارند و از این بابت کمبودی نسبت به شهرها در خود احساس نمی کنند. این برخورداری از وسائل رفاهی، فاصلۀ نقاط شهری و روستائی را در منزلت های مختلف به میزان قابل توجهی کاهش داده است.  اما شهرها به دلیل عملکردهای مرکزی خود کماکان امتیازات وبژۀ خویش را دارند و در مواردی به علت موقعیت خاص جغرافیائی یا تاریخی دارای جذابیت های معین هستند که مسافران را به سوی خود جلب می کنند.  در بخش های آینده به توضیح برخی از جاذبه های شهری در گیلان می پردازیم.
  • نیما رهبر (شبخأن)
تمدن های گیلان: ------------------------- تات های کوهپایه و کوهستان نشین: تات ها قومی هستند که غالباً در آذربایجان شرقی و کناره های دریای خزر زندگی می کنند. نام " تات " به گروههائی از مردم ایرانی نژاد اطلاق می شد که در ایران و یا قفقاز زندگی می کردند و به لهجۀ تاتی سخن می گفتند. تمدن های گیلان: ------------------------- تات های کوهپایه و کوهستان نشین: تات ها قومی هستند که غالباً در آذربایجان شرقی و کناره های دریای خزر زندگی می کنند. نام " تات " به گروههائی از مردم ایرانی نژاد اطلاق می شد که در ایران و یا قفقاز زندگی می کردند و به لهجۀ تاتی سخن می گفتند. این واژه در ترکی به مفهوم : عناصر خارجی " می باشد و در دورۀ تسلط ترکان بر سرزمین ایران، آنها ایرانیان را به این نام می خواندند. پژوهشگران روسی نیز بر این عقیده اند که واژۀ تات نام قبیله و یا نژاد مخصوصی نیست و ترکها، که بیشتر اوقات به صحرانشینی روزگار می گذراندند، پس از تصرف ایران ایرانیانی را که به کار کشاورزی اشتغال داشتند و روستانشین یا شهرنشین بودند به نام تات می خواندند. به اعتقاد برخی محققان از جمله ملک الشعراء بهار، ایرانیان قدیم به مردم بیگانه " تاجیک " می گفتند. این واژه چون در ماوراالنهرو توران باقی مانده و در زبان دری به صورت " تازی " درآمده بود برای نامیدن اعراب به کار می رفت. هنگامی که ترکان آلتائی و فارسی زبانان آن سامان درهم ادغام شدند واژۀ تاجیک که با همان مفهوم وارد زبان ترکی شده و به صورت تات درآمده بود برای اطلاق به فارسی زبانان به کار رفت. کنت دوبینو در کتاب تاریخ پارسیها اظهار نظر کرده است که " دربیک " ها تیره ای از اقوام امروزۀ تات ها در چند روستای قزوین و شاهرود و خلخال و رودبار گیلان و نقاط دیگری از جمله هرزند، گرنیکان و گلین قیه در مرند و زنوز و حسنلو در قره داغ زندگی می کنند.  بخشی از ساکنان شبه جزیرۀ آبشوران، سوراخانی، بالاخانی، باکو، نواحی شمالی قوناخ کند و دیوچی، خزی و دیگر بخشهای جمهوری آذربایجان همچنین ناحیۀ دربند و برخی از نواحی داغستان نیز تات نشین می باشند. تعداد تات های ساکن شوروی سابق در حدود 11000 نفر سرشماری شد. در صورتی که عدۀ آنان در ایران به مراتب بیشتر است، زیرا آنها در آبادی های اسبو و اسکستان و درو و دیگر آبادی های تات نشین در شاهرود و خلخال نزدیک 40/000 نفر از تات ها زندگی می کنند که زبانشان هم تاتی است.  محل زندگی تات های گیلان بیشتر در مناطق کوهپایۀ رودبار، عمارلو و رحمت آباد است. تات های کوهپایه نشین در این نواحی غالباً پیشه ور و کشاورز می باشند و تات های کوه نشین معمولاً به دامداری اشتغال دارند و برای تغذیۀ دامهای خود در تابستان گله ها را به مراتع بالای کوه می برند و در فصل سرما و زمستان آنها را به مناطق کوهپایه باز می گردانند.  لهجۀ تاتی این قوم به سبب اختلاط آنها با مردم گیلک زبان اصالت اولیۀ خود را از دست داده است. می توان گفت که مردم تات در گیلان دو زبانی شده اند و لهجۀ آنان به صورت ترکیبی از ترکی و گیلکی رودباری در آمده است.
  • نیما رهبر (شبخأن)
تمدن های گیلان :   ------------------ تمدن سکاها : سکاها قوم جنگاوری از آریائیان بودند که به دنبال آریائیهائی که قبلاً مهاجرت کرده بودند به قصد یافتن چراگاههای دست نخورده، دشت آلتائی را پشت سر گذاشته به حوالی دریای خزر رسیدند و با گذر از سواحل جنوبی دریای خزر و شاید از داخل سرزمین کادوسی ها دولت پادشاهی سکائی را در زمینهای اطراف دریاچه ارومیه تشکیل دادند.   تمدن های گیلان : ------------------ تمدن سکاها : سکاها قوم جنگاوری از آریائیان بودند که به دنبال آریائیهائی که قبلاً مهاجرت کرده بودند به قصد یافتن چراگاههای دست نخورده، دشت آلتائی را پشت سر گذاشته به حوالی دریای خزر رسیدند و با گذر از سواحل جنوبی دریای خزر و شاید از داخل سرزمین کادوسی ها دولت پادشاهی سکائی را در زمینهای اطراف دریاچه ارومیه تشکیل دادند. آثار پهلوی دوره ساسانی نشان می دهد که از دیرباز میان سکائیان و مردم کرانه های جنوبی دریای خزر از جمله کادوسی ها همبستگی هائی وجود داشته است. سکائی ها همراهی و همگامی خود را با کادوسی ها در سر حدات بابل تا زمان ظهور کورش حفظ نموده و در جرگۀ یاران کورش درآمده بودند. زندگی و سرنوشت مشترک این دو قوم در صلح و جنگ  همجواری قرارگاهها و زمینهای زراعی آنان و آشنائی آنها به زبان و شیوۀ پیکار یکدیگر همه حکایت از آن دارد که سکائی ها با کادوسیان از زمانهای بسیار دور همبستگی و پیوند داشته اند.  در تمامی قرارگاههای سکائی از جمله در گیلان در ناحیه " کلورز " و " جوبن " آثار قابل توجهی به دست آمده که منسوب به سکاها می باشد. گورهای اسبان در ناحیه کلورز، از نواحی روذبار گیلان و مصنوعاتی که در این منطقه به دست آمده همانند مصنوعاتی است که در مناطق سکائی نشین به دست آمده است. طبق گزارش هیئت حفاری در ناحیۀ کلورز تعدادی گورهای اسب کشف گردید که توجۀ پژوهشگران را به سبک تدفین مردگان سکائی معطوف ساخت. اسبان به طور انفرادی یا دسته جمعی در محل جداگانه با فاصلۀ معینی از قبر صاحبان خود دفن شده بودند. وسائلی در کنار اسکلت ها پیدا شد که غالباً از جنس مفرغ و گاهی از طلا و نقره بود. این اشیاء و تزئینات شامل دهنه های مختلف مفرغی و آهنی و صفحات مدور مفرغی بر روی چرم دوخته شده، پیشانی بندها و گردن بندهای مختلف از جنس مفرغ مجموعۀ کاملی را تشکیل می دهد که نشانۀ علاقۀ شدید ساکنان کلورز به این حیوان نجیب بوده است. در میان این اشیاء مجسمه هائی از حیوان و انسان نیز پیدا شد. در ناحیۀ جوبن گیلان نیز گورهای اسب کشف گردید، ولی تعداد اشیاء به دست آمده از مقابر در جوبن کمتر از کلورز بود. کنت دوگوبینو در کتاب تاریخ پارسی ها " دربیک " ها را تیره ای از اقوام سکائی معرفی کرده است. وجود کوه درفک " دلفک " در همسایگی کلورز و جوبن و شباهتی که بین واژۀ درفک و دربیک وجود دارد شاید بتواند نظریۀ گوبینو را تأئید نماید. چون سکاها به نوعی نظام بیابان گردی مأنوس بودند پس از رسیدن به ایران راه خود را ادامه داده به دریای سیاه و رود دانوب رسیدند. پیشروی آنان تا درگیری با اقوام اروپائی ادامه داشت. آثار و صنایع و رسوم و تمدن این قوم در نقاطی که مسیر آنها بوده به فراوانی دیده شده است.
  • نیما رهبر (شبخأن)

سبزه میدان که زمانی یکی از زیباترین گردشگاه های شهر رشت بوده و اکنون - چنان که افتد و دانی -، تاریخی بس طولانی دارد، تاریخی که بیشترش در قلب مردم خون گرم این شهر و دیار مانده، چه رؤیاها که در آن به تحقق پیوسته و چه اندیشه ها که در گام به گامش به خاموشی گرائیده و پامال گذر زمان و جبر زمانه و ستم حاکمان قرار گرفته است. در سطوری از روزنامه های دوران گذشته اشاراتی به این میدان که روز به روز از عزت و افتخار و وسعتش کاسته گردیده، شده است.

منجمله روزنامه ایران در سال 1306 ه.ق / 1267 خورشیدی پس از درج خبری در رابطه با نصب چراغ دیوارکوب در " شوارع محلات " در ادامه آورده است: " ... و نیز میدانی موسوم به سبزه میدان با خیابان ها و باغچه های متعدد بسیار موزون خوبی در شهر طرح ریخته شده که اکنون مشغول ساختن آن می باشند ". و ساخت این میدان را عطیه ای از " شاهزاده حسام السلطنه امیر تومان والی گیلان " می داند، در حالی که در خبری که بیش از 25 سال قبل از آن در روزنامه وقایع اتفاقیه سال 1279 ه.ق / 1242 خورشیدی آمده، این میدان وجود داشته است : " سبزه میدان گیلان که با وسعت مکان در وسط شهر واقع است به مرور دهور خرابی و اندراس پذیرفته، از طراوت و صفا افتاده بود.

این اوقات اطراف آن را نهر کنده و غرس اشجار کرده به سلیقۀ تمام در مقام نظافت و طراوت آن برآمده اند ". این می رساند که حاکمان محلی از چه راههایی می خواسته اند نامی از خود، حداقل نزد آنانی که رشت و سبزه میدان زیبایش را ندیده بودند، بر جای گذارند و با این وسیله چه پولهایی که جابجا نشده است. روزنامه ایران 3 ماه بعد نیز خبری به شرح زیر دارد : " کارگزاران حکومت در وسط سبزه میدان باغچه گلکاری بسیار باصفائی احداث نموده اند که جای تفرج و تماشای اهالی شهر شده است ". همین روزنامه 14 ماه بعد در سال 1307 ه.ق / 1268 خورشیدی می نویسد : " سبزه میدان شهر را هم از طرف ایالت باغی به طرز بدیع که مزّین به انواع گلها و ریاحین معطر و مشجر به اقسام اشجار سایه گستر است احداث کرده که همه روزه تفرجگاه خاص و عام است و در صدد بنای عمارتی به اسم دولت نیز در آنجا هستند که پس از اتمام آن بنا بر شکوه و جلوۀ باغ و میدان خیلی افزوده خواهد شد و از تفرجگاه های ممتاز خواهد بود ". و پس از 4 ماه خبر زیر را آورده است :

" سابقاً در باب بنای جدید و طرح نو در سبزه میدان رشت مختصری نگارش یافته بود. این اوقات شاهزاده حسام السلطنه برای رفاهیت و انتفاع عموم مردم چرخی برای بیرون آوردن آب احداث کرده که در سفر مکه در سنه 1296 حسام السلطنه مرحوم طاب ثراه این چرخ را در یافه اسگله بیت المقدس دیده و طالب شده بودند که در ایران متداول نمایند، نمونه کوچکی از آن ساخته همراه خود آورده بودند. ولی عمر آن مرحوم به جهت دائر کردن آن وفا ننمود. شاهزاده حسام السلطنه حالیه اقدام به دائر کردن آن نموده به انجام رسانیدند. لکن دارالخلافه طهران به واسطۀ زیادی عمق و بسیاری حفر زمین بنای آن صعوبت داشت، اما در گیلان چون به فاصله دو سه ذرع امکان دارد، آب به سهولت بیرون بیاید، چرخ مذبور را در سبزه میدان رشت که مرئی و در منظرعامه مردم است وضع نموده دائر داشتند و این چرخ به حرکت یک اسب می تواند، نیم سنگ آب از چاه بیرون آورده، اتصالاً در روی زمین جاری سازد بدون اینکه قطع شود.
آب از طرفی می گردد و چرخ از طرفی دیگر دلوهای پر از آب بیرون آورده می ریزد و چون این چرخ برای مملکت گیلان خیلی مفید و لازم است این ایام اعلانی از جانب شاهزاده حاجی حسام السلطنه برای رواج این صنعت نوشته شده و به همه جا منتشر گردیده است که هر کس طالب باشد تا یک سال امتیاز و اختیار ساختن این چرخ به استاد یعقوب نجار داده شده و باید منحصراً به او رجوع نمایند و بعد از یک سال همه کس برای ساختن آن آزاد خواهند بود و به واسطۀ این چرخ که موسوم به (چرخ آب حسامی) است رفاهیت کلی برای عموم اهالی گیلان از بابت آب بهم خواهد رسید ".


رضا نوزاد _ ره آورد گیل _ سال دهم _ شماره 28 و 29
  • نیما رهبر (شبخأن)
تمدن های گیلان :   ------------------- تمدن تالش ها یا کادوس ها : آثار به دست آمده از گورهای قدیمی و زیر خاکهای منطقه تالش و نواحی مجاور آن به عقیدۀ کارشناسان، متعلق به اواخر هزارۀ دوم پیش از میلاد است که نشانه هائی از تمدن باستانی ساکنان این منطقه در آن زمان می باشد. هنرمندان آن خطه برای رسیدن به چنین مرحله ای از تمدن قطعاً قرنهائی متمادی را در ممارست و تمرین گذرانده اند. دربارۀ کادوسیان عقاید و نظرهای بسیاری ابراز شده است. بعضی از پژوهشگران بر این عقیده اند که قوم کادوس در گیلان و قسمت شمال باختری آذربایجان سکونت داشته و پیش از آمدن آریائیها بومی این سرزمین بوده اند.     تمدن های گیلان :   ------------------- تمدن تالش ها یا کادوس ها : آثار به دست آمده از گورهای قدیمی و زیر خاکهای منطقه تالش و نواحی مجاور آن به عقیدۀ کارشناسان، متعلق به اواخر هزارۀ دوم پیش از میلاد است که نشانه هائی از تمدن باستانی ساکنان این منطقه در آن زمان می باشد. هنرمندان آن خطه برای رسیدن به چنین مرحله ای از تمدن قطعاً قرنهای متمادی را در ممارست و تمرین گذرانده اند. دربارۀ کادوسیان عقاید و نظرهای بسیاری ابراز شده است. بعضی از پژوهشگران بر این عقیده اند که قوم کادوس در گیلان و قسمت شمال باختری آذربایجان سکونت داشته و پیش از آمدن آریائیها بومی این سرزمین بوده اند. سرهانری راولینسن گزارش می دهد که کوهستان های شمالی و جنوبی درۀ سفیدرود مسکن طوایف کادوسی بوده است. با در نظر گرفتن عقایدی که از سوی محققان ابراز شده کادوس منطقه ای جنگلی و باران خیز در دو سوی سفیدرود، مجاور سرزمین ماردها و همسایۀ غربی تپوریها بوده است. استرابن جغرافی دان عهد قدیم (63 ق.م تا 24 میلادی) مسکن کادوسیها را در ارتفاعات کوهستانی بخش غربی و در قسمت جلگه ای گیلان می داند و محل کنونی رشت را (که تا دورۀ مغول نامی از آن دیده نمی شود) در حدود سر حدات مرزی میان گیلها و کادوسیها ذکر نموده است. سرآرنولد ویلسن دربارۀ قوم کادوس و بعضی دیگر از اقوام ساکن جنوب دریای خزر می گوید: این اقوام از ساکنان اولیۀ ایران بوده اند و فرزندان آنان هنوز در گیلان و مازندران و در سرزمین های جنگلی سواحل خزر دیده می شوند. پلوتارک، کادوس را مملکتی کوهستانی و صعب العبور می داند که همیشه ابر آسمانش را پوشانده و در جنگلهایش سیب و گلابی خودرو می روید. او محل زندگی کادوسیان را فاقد هر گونه آبادی معرفی نموده و نوشته است آنها اطلاعاتی در زمینۀ کشاورزی نداشتند. مسلماً چنین اظهار نظری را باید ناشی از عدم آگاهی مورخ مذکور دانست و شاید شنیدن آوازۀ مهابت و بی پروائی کادوسیان در جنگهای جلگه و فلات علت چنین اظهار نظری بوده است. شهرها و آبادی های کادوسیان در نقاطی بوده که رسیدن به آنها مخصوصاً اگر از آن سوی البرز بود نیاز به گذر از مناطق کوهستانی و جنگلی و باتلاقی و غیرمسکون داشت و نمی توان قبول کرد قومی که در پشت دیوار بابل به کار کشاورزی پرداخته در منطقۀ خود کشاورزی نداشته باشند. با توجه به قدمت تاریخی این قوم برای پی بردن به تمدن شکوفای کادوسیها نگاه کوتاهی به یادمانه های تاریخی آنان ضروری به نظر می رسد: بیش از یک قرن از سالهای 1262_1267 هجری قمری، که ژاک دمرگان در تالش گیلان و نواحی همسایۀ آن به جستجو کشف آثار باستانی دست زد می گذرد. او در بابازمینی تالش در کاوشهای خود گردن بندی به دست آورد که مهره هایش از عاج فیل ماموت، یعنی حیوانی که ده هزار سال پیش نسل آن منقرض گشته است. دمرگان در دامنۀ کوهها و حاشیۀ دره ها در منطقۀ تالش و آق اولر، گئور قلعه سی (قلعه گبرها)، شاه گل دره، نمین امیرتومان، حسن زمینی و برخی نقاط دیگر آثار زیادی از ظرفهای سفالین درشت، به رنگ خاکستری و یا سیاه رنگ و نیز ظرفهائی سنگی و مفرغی، وسائل خانه، ابزار و آلاتی مانند وسائل زینتی، اسلحه های گوناگون مانند کارد، خنجر، پیکان و گرز که در زمان جنگ و یا هنگام صلح مورد استفاده قرار  می گرفتند کشف نمود که برخی از آنها مربوط به دوران برنز یعنی 2100 سال پیش از میلاد می باشند وشبیه آثاری هستند که از لرستان و آسیای صغیر کشف شده اند. ژاک دمرگان و برادرش هانری دمرگان حوالی سال 1272 هجری قمری در تالش به آرامگاهی برخورد نمودند که دیواره های آن را تخته سنگهای برافراشته تشکیل می داد. بر فراز آن دیوار، یک یا چند تخته سنگ به جای سقف استوار بود. در داخل آرامگاه بقایای جسدی دیده می شد که در اطراف آن وسائل زیادی به دست آمد. در بین اشیائی که پیدا شد حلقۀ انگشتر یا دستبند و سوزنی از آهن دیده می شد و چنین می نمود که در آن عصر این فلز به سبب کمیابی ارزش بسیاری داشته است. وجود مکان هائی مانند ییلاق پارگام از توابع رضوانشهر، گوره قبر دی گا (جای ده) در ییلاق خوشابر، ناحیه ای بین آبادی های باکفشن و جلده گورا دشت در خاور دی گا، شرگا (جای شهر در ییلاق ماسال، دیوه که (خانه دیو) در فاصله بین روستای ییلاقی گلی لرز و الله بخش محلۀ رضوانشهر، آتشکنه در ییلاق آق اولر تالش، مینه رو (رودخانه مینائی) روستائی در حدود بیست کیلومتری پونل، کنه کلون (قلات یا قلعۀ کهن) در ییلاق ارده تالش دولاب، تلارگا (جای قصرو تالار) در ییلاق ماسال که به صورت گنجینۀ گرانبهائی از یادمانهای تاریخی شامل سکه های طلا و نقره، ابزار آلات فلزی، انواع مجسمه ها و سفالینه ها از دوره های مختلف پیش از میلاد، ویرانه های شهر، آتشکده ها، گورستان های متعلق به دوران باستان، به تالش غنائی از تمدن گذشتۀ آن بخشیده است.
  • نیما رهبر (شبخأن)
تمدن های گیلان : ------------------- تمدن املش و دیلمان : ویلیام کالیکان ، از خاورشناسان بزرگ استرالیا ، در اثر خود " مادیها و پارسیها " با پژوهشگرانی که گفته اند " گیلان و برخی از سرزمینهای ساحل جنوبی خزر دارای تمدنی عظیم و درخشان سه هزار ساله و سلسله های پادشاهی بوده اند " موافق است.   تمدن های گیلان : ------------------- تمدن املش و دیلمان : ویلیام کالیکان ، از خاورشناسان بزرگ استرالیا ، در اثر خود " مادیها و پارسیها " با پژوهشگرانی که گفته اند " گیلان و برخی از سرزمینهای ساحل جنوبی خزر دارای تمدنی عظیم و درخشان سه هزار ساله و سلسله های پادشاهی بوده اند " موافق است. وی آشنائی این مردم رابه ظرافت شاهکارهای هنری تأئید نموده پس از توضیحی دربارۀ اشیاء به دست آمده در مارلیک اظهار می دارد بیشتر این اشیاء با حفاریها و کاوشهای جاهلانۀ روستائیان محلی در اطراف دو دهکده در گیلان به نام های املش و دیلمان یافت شده اند. مقایسۀ این اشیاء با آنچه در مارلیک به دست آمده نشان می دهد که همه آنها به یک دوره تعلق دارند. دوره ای که قومی پیشرفته در دامنه های شمالی و باختری البرز مسکن داشتند. توجه به این اشیاء جمله ظرفهای قرمز جگری رنگ و صیقلی شده که روی آنها شکل گاومیش های اهلی ، یا گوزن سرخ رنگ نقش شده نشان می دهد که تهیۀ چنین آثاری جز از دست استادانی کارآمد بر نمی آمده و سازندگان چنین شاهکارهای هنری به یقین استادان فن کوزه گری و پیکرسازی بوده اند. کالیکان این جامهای بلند و مخروطی شکل و باریک املش و مارلیک را که از طلا ساخته شده و دارای برآمدگیهای دندانه ای شکل و افقی می باشند درست همانند ظرفهائی می داند که در " زولوآب " در لرستان کشف شده است ، با این تفاوت که کارهای املش و مارلیک هنرمندانه تر و دقیق تر از کار صنعتگران لرستان بوده است و این خود می تواند دلیلی باشد که چنین هنری از شمال با آن سو رفته است. در اثری به نام " هنر ایران " تألیف پروفسور آنده گُدار ، ارزش تزئینات به دست آمده از گورستان های دیلم قابل مقایسه با هنر یونان قدیم شناخته شده و نوشته شده است : در گورستان های نواحی املش ، پیرکوه ، دیلم و دیگر روستاها اشیائی به دست آمده که بیشتر آنها از سفال سرخ رنگ می باشد. در گورستان های دیلم سفالی منقوش اگر هم وجود داشته باشد کشف نشده است ، اما مقدار زیادی از اشیاء از طلا و نقره دراین ناحیه کشف شده که نشان می دهد تزئینات آنها گاهی با هنر یونانیان یا هنر اتروسک وابسته بوده است. گیرشمن باستان شناس معروف در کتاب خود به نام " هنر ایران در دوران ماد و هخامنشی " هنر املش را ، متعلق به قرنهای نهم و هشتم پیش از میلاد می داند و می نویسد : با توجه به حفریات روستائیان آنچه که به طور اتفاقی کشف شده اشیائی است که با مردگان در قبرها گذاشته شده بود ، قبرهائی که متعلق به دورۀ مگالیتیک (ساختمانهای ماقبل تاریخ که از یک یا تعداد زیادی بلوک سنگی تشکیل می یافت) بوده است. املش با اینکه تحت تأثیر جریان های هنر زمان خود بوده نوع بدیعی از هنر را ارائه می دهد که می تواند نشانۀ عظمت و بلندی درجه هنر آن باشد. در کوزه های و ظرفهائی که از زیر خاک به دست آمده ذوق هنری کوزه گر و پیکرساز به صورت شایسته ای نمودار است. این هنرمندان در نشان دادن اندام انسان و شکل حیوانات نهایت دقت و ظرافت را به کار برده اند. گاو کوهان داری که از آن زمان باقی مانده حنی انسان قرن ما را نیز تحت تأثیر قرار می دهد. طبق نوشتۀ گیرشمن در گورهای کشف شدۀ املش دو چشم بند برنزی مربوط به زین و یراق اسب کشف گردیده که روی آنها کتیبه ای با خط میخی کنده شده است ، یک به نام " شاه منوآ " و دیگری به نام " شاه ارگیشتی ". این محقق به سبب بالا بودن مقام هنری املش تمدن تمدن پیش از تاریخ ایران را " تمدن املش " نام نهاده است.
  • نیما رهبر (شبخأن)
بگذار فرو بگیردم خواب کز هر طرفی همی وزد باد وقتیست خوش و زمانه خاموش مرغ سحری کشید فریاد اما نه از گیلان و مردمانش و نه از مازندران و مردمانش هیچ صدائی برنخواست ، گوئی آنان هم دیگر راضی شده اند از اینهمه ظلمی که به ناحق بر آنها میرود. سؤال این است که آیا گیلک امیدی به ادامه بقای خویش دارد که این چنین سکوت می کند یا اینکه ... اینجا را بخوانید: این هم مصداق گل بود به سبزه نیز آراسته شد.
  • نیما رهبر (شبخأن)
تمدن های گیلان : ---------------------تمدن مارلیک : " درۀ زیبای گوهر رود در بخش شرقی کوههائی که سراسر جلگه های جنوبی گیلان را از فلات ایران جدا می سازد و در ارتفاع تقریبی 500 متر از سطح دریا قرار دارد. این دره در دو طرف رودخانه ای به همین نام واقع شده که از شعبه های سفیدرود است ".   گوهر رود رودخانه کوچکی است که از ارتفاعات دامنۀ شمالی البرز سرچشمه می گیرد و پس از گذشتن از مسافتی کوتاه یعنی در حدود 15 کیلومتر به سفیدرود می پیوندد. آب ۀن در تابستان و پائیز صاف و زلال است ، ولی در فصل طیغانی ، یعنی در اواخر زمستان و اوائل بهار ، به سبب اختلاط با خاک به رنگ قرمز و تیره و به شکل مخلوطی از گِل و لای در می آید و همین گِل و لای است که به زمینهای اطراف رود برکت می بخشد. درۀ گور رود دارای آب و هوائی مناسب است و درختان وحشی و میوه های جنگلی در آن به فراوانی وجود دارد. در بیشتر ارتفاعات این دره درختهای زربین یا نوعی سرو روئیده که چوب آنها بسیار سخت و مقاوم است. به علت آب و هوای مناسب و رطوبت و شبنم کافی سطح دره از گلها و گیاهان وحشی پوشیده شده است. " کوه پر برف دُرفک با ارتفاع 2750 متر که در جهت شرقی این دره قرار گرفته به نمای طبیعت زیبای آن جلوه ای بدیع می بخشد. بدون شک وجود امتیازات فراوان درۀ گوهر رود بویژه زیبائی طبیعت ، اعتدال هوا و حاصلخیزی زمین توجه اقوامی را که بر این قسمت از ایران مسلط بودند جلب کرده و موجب شده است که بزرگان و حکمرانان آنها در این دره رحل اقامت افکندند. پژوهش در آثار بدست آمده از تمامی منطقه ، تمدنی را نشان می دهد که کم کم به سوی کما پیش رفته و به یقین تا رسیدن به ورز تمدن مارلیک مراحل مختلفی را پیموده است. تپۀ سنگی مارلیک و چهار تپۀ دیگر که هر یک نام مشخصی دارند در درۀ گوهر رود قرار گرفته اند. در آثار بدست آمده از آنها وضع اجتماعی ساکنان آن , اعتقادات آنها و نیز پاره ای از ویژگیهای قومی آنان مانند دلیری و جنگاوری به نمایش گذاشته شده است. وجود تپه های باستانی در درۀ گوهر رود ، باغها و برنجزارها ، هر یک به سهم خود حکایت از تمدن باستانی این منطقه را باز می گویند. بیشتر گورهائی که کشف شده اند با سنگ شکسته و ملاط ساخته شده و بدنۀ بیرونی آنها که به جداره تشه چسبیده است نا مرتب به نظر می رسد. یادمانه های تاریخی تمامی این گورستانها حکایت از دلبستگی ها و باورهای قومی دارد که تمدن مارلیک را ساخته اند. ساکنان این خطه به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشتند و برای تأمین نیازهای آن وسائل مختلفی را با جسد به خاک می سپردند. حتی اسب نیز که در تمامی پیکارها همراه سوار خود بوده است بعد از مرگ صاحب خود کشته شده در جوار گور صاحب خود مدفون می گردید تا در زندگی پس از مرگ نیز بتواند او را در نبردهائی که خواهد داشت یاری رساند. مجموعه آثار بدست آمده در مارلیک ، مشخصات کامل یک قوم بومی و محلی و در عین حال یک تمدن واحد را می رساند. تمدنی که با تمدن های همجوار خود در ارتباط بوده و چنین ارتباطی شکل اشیاء بدست آمده آنها را قابل مقایسه ساخته است. از تپۀ مارلیک که گورستان فرماندهان و بزرگان قوم بود اشیائی بدست آمده که قدمت آنها با مقایسۀ آثار بدست آمده از آشوریها و سیتها و اورارتوها می تواند مشخص شود ، یعنی مقایسه با آثار اقوامی که در اواخر هزارۀ دوم و اوائل هزارۀ اول پیش از میلاد بیشتر وقت آنها برای دستیابی به سرزمینهای خاور نزدیک در جنگ و ستیز با یکدیگر می گذشت. آنچه که باید مورد توجۀ بیشتر قرار گیرد پژوهش در پیشرفت تمدن مارلیک در زمینۀ وجود خط نزد آن قوم است. زیرا با پیدا شدن مُهر استوانه شکلی که چند حرف از خط میخی بر آن نقش شده می توان چنی نتصور نمود که قوم مارلیک به مرحلۀ پیشرفته تری از تمدن یعنی استفاده از خط نیز توفیق یافته اند. با پیدا شدن شواهد بیشتری ، اگر در جنگها و غارتها از میان نرفته باشد ، شاید بتوان پرده از این راز برداشت.
  • نیما رهبر (شبخأن)
حیات وحش گیلان -------------------- از نظر حیات وحش ، استان گیلان از مهمترین و ارزشمندترین زیستگاههای موجود در ایران به شمار می رود بطوری که از جنبه های زیبائی شناسی ، بوم شناسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، علمی (ژنتیکی) ، آموزشی و تفرجی از چنان اهمیت زیادی برخوردار است که ارزش منطقه را از نقطه نظر جایگاه حیات وحش در ساختار و کارکرد اکوسیستم های موجود در کشور خشک و نیمه خشک ایران کاملاً توجیه می نماید. حیات وحش گیلان -------------------- از نظر حیات وحش ، استان گیلان از مهمترین و ارزشمندترین زیستگاههای موجود در ایران به شمار می رود بطوری که از جنبه های زیبائی شناسی ، بوم شناسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، علمی (ژنتیکی) ، آموزشی و تفرجی از چنان اهمیت زیادی برخوردار است که ارزش منطقه را از نقطه نظر جایگاه حیات وحش در ساختار و کارکرد اکوسیستم های موجود در کشور خشک و نیمه خشک ایران کاملاً توجیه می نماید.  لذا از این رو با دارا بودن این گنجینه های پراهمیت نسبت به دیگر نقاط مملکت نمونه ای کم نظیر است. هر چند از حیث ترکیب ناحیه جغرافیائی ، جانوران این استان ، دقیقاً متناسب با شرایط بوم شناسی این خطه از تنوع بسیار برخوردارند اما به سبب برآورده شدن منافع آنی برخی از سلاطین و متنفذین و ارضاء انگیزه های سودجویانه آنان و فقدان مدافعان قاطع ، تعدادی از آنها به دلیل قتل عام در مقیاس وسیع در معرض خطر انقراض قرار گرفته اند. امروزه به مانند دیگر نقاط کشور حیات وحش گیلان در تنگنائی تاریخی قرار گرفته است. جدا از شکار بی رحمانه جانوران به کمک سلاح های مدرن ، کاهش و یا نابودی کامل جنگل ها و پوشش گیاهی که به معنای کاهش و تنگی و یا نابودی زیستگاههای حیوانات است و نسز توسعه مناطق روستائی و شهری و آلودگی ها عامل عمده دیگری از جهت به خطر افتادن و یا ناپدید شدن حیات وحش به شمار می رود. در نگرشی به شکل گیری مراکز و تجمعات انسانی و به همراه گسترش روستاها و تبدیل برخی از آنها به شهر، زراعت و دامداری به سوی اراضی پسکرانه کشیده شد و اراضی مرغوب زراعی که فضای پیرامون روستاها را تشکیل می دادند توسط پیکر شهر بلعیده شد. در این وضعیت کشاورزی برای آنکه قادر به ادامه حیات باشد تدریجاً به از بین بردن پوشش گیاهی طبیعی که در واقع همان زیستگاه اصلی و طبیعی حیات وحش باشد مبادرت ورزیده و عرصه زندگی را روز به روز بر حیات وحش تنگ و محدود تر نمود. تحت شرایط مزبور جانوران باید به سمت مناطقی پناه می بردند که نه از قابلیت تبدیل به مناطق مسکونی برخوردار بوده و نه استعداد زراعت و دامداری داشته باشند. در نتیجه ، با توجه به این اصل که هر جانداری خواهان زیستگاه ویژه خویش است ، لذا جز مهاجرت و یا انقراض نسل برای حیات وحش راه دیگری باقی نمی ماند. از سوی دیگر انقراض یا انهدام بیولوژیکی جانوران از توع اکوسیستم ها کاسته و آنها را دستخوش تغییرات ناخواسته می نماید. در بررسی علل کاهش جانوران گیلان به این نتیجه می رسیم که صرفنظر از نیاز برخی از بومیان منطقه به ارتزاق از گوشت حیوانات غیر اهلی ، هوی و هوس برخی از سلاطین در قرنهای گذشته موجبات نابودی جانوران وحشی را فراهم ساخته است. نمونه ای از این کشتارها داستان شکار شاه عباس صفوی به نقل از منابع معتبر نظیر تاریخ گیلان تألیف عبدالفتاح فومنی است. وی می نویسد : " سی هزار تن مرد از شرق و غرب گیلان بسیج شدند تا مقدمات شکار را برای سلطان در جنگلهای رانکوه فراهم آورند و حیوانات را از هر قبیل به محل استقرار سلطان برانند. از سی هزار تن مرد بسیج شده ، در سرمای شدید ، دو هزار و هفتصد تن به قتل رسیدند و وقایع نگاران نوشتند که تعداد شکار آنقدر زیاد بود که در مسافتی طولانی از اجساد حیوانات تلها و پشته های متعددی بوجود آمد و گوشت جانورانی نظیر آهو و بز کوهی همچون سنگ و خاک بی ارزش شده بود ".  در آثار و سفرنامه های متعددی که توسط محققین و جهانگردان مختلف نوشته شده به وفور حیات وحش در گیلان اشاره شده است. خانم کارلا سرنا که در آخرین سال های قرن 13 هجری به ایران سفر کرده در سفرنامه خود به وجود جانورانی نظیر ببر در گیلان اشاره کرده می نویسد : " در دور و بر ساختمان چاپارخانه ، که در ساختمان کهنسال ، بطور مطبوعی بر پیرامون آن سایه انداخته بود ، گهگاه سر و کله حیوانات درنده از جمله ببر ، که در جنگلهای پهناور این منطقه فراوان است ، زیاد یافت می شود ". و در ادامه به حمله ببر به آشپزان کاروان در کهدم نزدیک شهر رشت اشاره می نماید. ببر خزری که زیرگونه ای منحصر بفرد در جهان بوده و اینک دهها سال است که از صفحه روزگار ناپدید شده در گیلان به فراوانی وجود داشته است چنانکه در سفرنامه کاپیتان مکنزی ملاحظه می شود وی از فراوانی پوست این حیوان در منزل یکی از خان های لاهیجان اظهار شگفتی می کند و رابینو نیز به حضور این حیوان در ولایت رحمت آباد ، شفت ، تالش دولاب و دیگر مناطق استان اشاراه کرده است. پرندگان نیز به دلیل فراوانی و تعداد گونه هایشان همواره مورد توجه بیگانگان در گذر از این استان بوده اند و آنچنان در روح و ذهن این جهانگردان و یا مأموران خارجی اثر گذاشته اند که در جای جای سفرنامه ها و یادداشت ها به آنها اشاره می کنند و جمعیت قابل ملاحظه شان را که نشانگر وفور نعمت بوده است می ستایند. رابینو در کتاب خویش از انواع جانوران گیلان نام می برد و به نوشته های اشخاصی نظیر گملین و مکنزی در مورد پرندگان وحشی اشاره می کند/ گملین و مکنزی در کتابهای خود انواع این پرندگان را با ذکر نام لاتین آنها مورد شناسائی قرار داده اند. کارلا سرنا نیز در این باره می نویسد : " دشت رشت پر از انواع شکار است. بویژه قرقاول و اردک وحشی در اطراف این شهر فراوان دیده می شود. پرهای اردک وحشی رقم عمده ای از کالاهای صادراتی باکو و روسیه را تشکیل می دهد. اهالی این شهر برای خوراک روزانه خویش نیز مقداری گوشت اردک مصرف می کنند ولی بیشتر اردک ها را بار کشتی ها کرده و به خارج صادر می کنند ". او در جای دیگر می نویسد : " روی دریاچه (مرداب انزلی) در فاصله کمی از رشت بسوی انزلی ، به قدری اردک زیاد بود که با تور هر بار صد تا صد تا می گرفتند ". حال اگر نظری به آمارهای پرنده شماری سازمان حفاظت از محیط زیست بیافکنیم می بینیم ارقام آنچنان ناچیزند که قابل مقایسه با آمار و ارقام سالهای نه چندان دور نیستند. دیگر از آن جمعیت انبوه پرندگان اثری وجود ندارد. دیگر انواع جانوران نظیر دوزیستان ، خزندگان ، سخت پوستان و برخی دیگر از آبزیان در معرض انقراض قرار گرفته اند. علت عمده کاهش جمعیت آنان ، استفاده از سموم و کودهای شیمیائی در امور زراعی و یا مصرف مفرط و غیر علمی سموم و کودها می باشد.
  • نیما رهبر (شبخأن)
تالاب انزلی : ----------------- تالاب در لغت به مفهوم آبگیر ، استخر و برکه و به طور کلی محلی است که آب رودخانه ها و چشمه ها یا آب باران در آن جمع شود و راکد بماند و به همین جهت آنرا مرداب نیز می گویند.   تالاب انزلی : ----------------- تالاب در لغت به مفهوم آبگیر ، استخر و برکه و به طور کلی محلی است که آب رودخانه ها و چشمه ها یا آب باران در آن جمع شود و راکد بماند و به همین جهت آنرا مرداب نیز می گویند. طبیعی است که تعریف جامعی از تالاب که بیانگر کلیه اختصاصات آن باشد باید از دیدگاه اکولوژیک مطرح شود و چنین مفهومی ، نخستین بار در توافقنامه (کنوانسیون) رامسر* عرضه گردید و این پدیده عبارت است از "مناطق مردابی ، آب مانده ، جاری ، تازه ، لب شور و یا آبهای دریا به شرطی که هنگام جزر ، ارتفاع آب بیش از 6 متر نباشد". *(در گردهمائی کارشناسان که نخستین بار در رامسر تشکیل گردید توافقنامه ای به منظور مشارکت بین المللی در مطالعه ، بررسی و حفاظت از تالاب های با اهمیت "به ویژه حیاتی برای پرندگان آبزی مهاجر و بومی" به امضاء رسید).  تعریف دیگری نیز توسط کمیسیون تالاب های کشور در سال 1362 از تالاب شده که جنبه های اکولوژیک بیشتری بر آن مترتب است. طبق این تعریف ، "تالاب ناحیه ای از مظاهر طبیعی خدادادی است که در روند پیدایش ، خاک آن به وسیله آبهای سطحی و زیرزمینی بصورت اشباع درآمده و طی یک دوره کافی و در شرایط عادی محیطی تشکیل شده و دارای توالی زیستی می باشد. این مجموعه (اکوسیستم) دارای جوامعی از گیاهان و جانوران ویژه ای است که امکان سازگاری در چنین شرایط اکولوژیکی را دارا می باشند مثل مرداب ، باطلاق ، برکه ، آب بندان و امثالهم".  هر چند که هنوز اصطلاح "مرداب انزلی" عمومیت داشته و حتی بسیاری از متخصصین علمی نیز از استعمال واژه "تالاب" پرهیز می کنند اما تعاریف فوق تأکید می نماید که لغت تالاب دارای مفهوم جامع است و تفاوت این دو ، تنها در ویژگیهای اکولوژیک آنها می باشد. اهمیت و ارزش تالاب انزلی : ------------------------------------ تالاب ها در مجموع دارای ارزش ها و فوائد بسیار زیادی بوده و از نظر اکولوژیکی و اقتصادی می توانند در ابعاد منطقه ای و یا بین المللی مطرح باشند. تالاب انزلی جدا از این ارزش ها نبوده و اهمیت های چندگانه آن چه از نقطه نظر بین المللی و چه داخلی به جز مسائل اکولوژیک و زیست محیطی ، نقش خاصی در جغرافیا و حیات اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی منطقه دارد. از جنبه های اجتماعی ، نقش علمی آن در زمینه های مختلف جانورشناسی ، گیاه شناسی و اکولوژی ناشناخته نیست و محققین می توانند از آن بعنوان یک آزمایشگاه طبیعی رایگان در زمینه های گوناگون استفاده نمایند. نقش فرهنگی و تاریخی تالاب انزلی در فرآیند زمان روشنگر اهمیت بی شمار آن در زمینه شکل گیری اجتماعات انسانی است به ویژه که در سده های اخیر این ناحیه بعنوان گذرگاه فرهنگی "دروازه اروپا" مطرح بوده و مؤثرترین معبر تماس و ارتباط با دیگر فرهنگ های غربی را ایجاد نموده است. نباید فراموش کرد که گذر اکثریت سیاحان ، جهانگردان و تاریخ نویسان از این طریق صورت می گرفته است. وجود مناظر و چشم اندازهای کمیاب و بدیع موجود در تالاب همواره جذبه خاصی را برای علاقمندان به طبیعت و نیز گردشگران گریزان از غوغای شهرها ، ایجاد کرده است. اگر تفریح و تفرج و اساساً گذران اوقات فراغت را که یکی از نیازهای اصلی انسان بشمار می رود در کنار ورزشها و سرگرمی های آبی در این مناطق مورد بررسی قرار دهیم در می یابیم که این پهنه گسترده ، آرامش روحی بسیاری از گردشگران ایرانی و حاشیه نشینان شهری و روستائی خود را فراهم نموده است.
  • نیما رهبر (شبخأن)
استان گیلان که در حاشیه دریای خزر قرار دارد از حاصلخیزترین مناطق ایران است. از این جهت شناسائی منابع اراضی و خاکها و ویژگیهای آنها از اهمیت خاصی برخوردار می باشد. افزایش روزافزون جمعیت و پیشرفت تمدن همراه با گسترش توقعات آنها در سالهای اخیر ، موجب تهاجم به محیط و ایجاد خسارت جبران ناپذیر بر پیکر منابع طبیعی از جمله اراضی و خاکها گردیده است. به سبب محدودیت منابع ، دامنۀ این تهاجم بصورت ممتد نمی تواند ادامه یابد و در صورت ادامۀ این وضع ، دیری نخواهد پائید که منبع ارزشمند مذبور قابلیت بهره دهی خود را از دست خواهد داد و مردم نخواهند توانست نیازهای غذائی خود را با استفاده از آنها تأمین نمایند. تهاجم بی امان مردم به اراضی مستعد کشاورزی برای احداث و یا گسترش مناطق مسکونی و یا صنعتی ، چرای مفرط دام در مراتع ، قطع جنگلها به منظور افزایش سطح کشت و اکنون به منظور ساخت و ساز از جمله اقدامات مخربی است که ثروت ملی را در معرض نابودی قرار می دهد. به منظور نیل به روشی معقول برای بهره برداری از اراضی ، امروزه تمامی کشورهای پیشرفته و اکثر کشورهای در حال توسعه ، دریافته اند که بهره برداری از زمین باید با برنامه ریزی استفاده از سرزمین ( landuse planning ) انجام شود ، بدین معنی که استفاده از اراضی مختلف باید با توجه به استعداد خاکها صورت پذیرد تا ضمن کسب حداکثر عایدی ، محیط نیز برای استفاده از آیندگان مورد محافظت قرار گیرد.
  • نیما رهبر (شبخأن)
استان گیلان برقسمتی از ارتفاعاات شمالی ایران شامل : دامنه های شرقی کوهستان های تالش از خط الرأس ارتفاعات تا جلگه ساحلی دریای خزر و بخشی از البرز غربی*، از حوضه انتهایئ درۀ شاهرود تا جلگه گیلان اطلاق می شود که نواری ساحلی با پهنائی متغیر و امتدادی متفاوت ، مجموعۀ کوهستان های فوق را در ارتباط با دریای خزر قرار می دهد. *(در نوشته های اکثر زمین شناسان ایرانی و خارجی و بعضی از جغرافی دانان ایران ، متأسفانه ، عنوان البرز به تمام یا قسمت وسیعی از کوههای شمالی یاران ، از آذربایجان تا خراسان اطلاق شده است. در حالی که کوستان های آذربایجان و خراسان هیچ ارتباطی به البرز ندارند و حتی در تقسیمات زمین شناسی ایران نیز ، این تمایز آشکار است. کوههای البرز شامل مجموعۀ ناهمواریهای جنوبی دریای خزر است که دو عارضه مشخص جغرافیایی ، دره های ساختمانی سفیدرود در مغرب و خوش ییلاق در مشرق آنرا محدود می سازند. بنابراین اصطلاح البرز غربی در این متن شامل قسمت غربی مجموعۀ ناهمواریهایی می باشد که فقط بخش شرقی کوهستان های استان گیلان را تشکیل می دهد و مرز مشخصی آنرا از البرز مرکزی جدا می کند). این سرزمین از رود آستارا رد شمال تا مرز جنوبی بخش عمارلو در حاشیۀ شاهرود در جنوب ، به ترتیب بین 36 درجه و 36 دقیقه و 3 ثانیه _ و 38 درجه و 27 دقیقه و 7 ثانیه عرض شمالی در امتداد شمال غربی _ جنوب شرقی کشیده شده و در جهت مداری ، از قلل مرتفع بغروداغ یا بکروداغ (دهستان گرگانرود جنوبی) در مغرب تا مرزهای غربی استان مازندران در شرق به ترتیب بین 48 درجه و 34 دقیقه و 25 ثانیه _ و 50 درجه و 26 دقیقه و 42 ثانیه طول شرقی گسترده شده است. با توجه به موقعیت جغرافیایی گیلان ، در جنوب غربی دریای خزر و از برکت همین دریا ، یک از سرسبزترین ، زیباترین و حاصلخیزترین استان های کشور می باشد. آب فراوان ، جنگلهای پرپشت و و متراکم و متنوع ، مراتع وسیع و گسترده و سرانجام جلگه ای مستعد ، آبرفتی یا ماسۀ دریایی ، از نظر مظاهر محیط طبیعی ، استان گیلان را ممتاز و حتی در زمینه های خاصی بی بدیل ساخته اند. ارتباط این استان بدون محدودیت خاصی در جهت مشرق و شمال چه از راه دریا و چه از طریق جلگه ساحلی ، با اتحاد جماهیر شوروی سابق و سایر استان های ساحلی برقرار است. در حالی که کوهستان های تالش و البرز غربی ، چون سدی عظیم ، به ترتیب ارتباط آنرا با آذربایجان و ایران داخلی (محدودۀ بین البرز و زاگرس) با محدودیت و مشکلاتی روبرو می سازند ، تنها ارتباط طبیعی آن با فلات داخلی از طریق درۀ سفیدرود برقرار می شود. در سراسر کوههای شمالی ایران ، درۀ زمین ساختی سفیدرود ، تنها عارضۀ مهمی است که به طور طبیعی ، سر کوهستانی را شکافته و به صورت موهبتی ، بر اهمیت و مقام این استان افزوده است. این دره علاوه بر سهولت ارتباط ، حجم عظیمی از آبهای آذربایجان و کردستان را به این سرزمین پر نعمت ، هدایت نموده و باروری و سرسبزی بیشتر آنرا تضمین کرده است. موقعیت جغرافیایی گیلان در جنوب غربی دریای خزر ، این استان را از مساعدترین شرایط اقلیمی بهره مند ساخته و مواهب طبیعی کم نظیر آن نتیجۀ تداوک همین شرایط در طول زمان می باشد. مجموعۀ این ویژگیها بازتاب پدیده های بسیار متنوع و پیچیده ای می باشند که در طول زمانهای زمین شناسی به تدریج شکل گرفته اند. دریای خزر از گذشته های دور مورد توجه انسان بوده و بدلیل امکانات مساعد جغرافیایی ، بویژه در جنوب و غرب آن ، یکی از قدیمی ترین مراکز سکونت انسان بوده است. این دریا را به اسامی مختلفی از جمله : دریای آبسکون ، دریای کاسپین ، دریای خزر ، دریای طبرستان یا مازندران ، دریای گیلان و ... نامیده اند. دریای خزر بزرگترین دریاچۀ روی زمین است و به همین دلیل به علت عظمت ابعاد آن ، دریا نامیده شده است. طول دریاچه از جنوب به شمال 1204 کیلومتر و عرض متوسط آن 204 کیلومتر است. مساحت آن در حدود 436000 کیلومتر مربع و حجم آب انرا در حدود 77000 کیلومتر مکعب تخمین می زنند. عمق متوسط این دریاچه در حدود 180 متر است.
  • نیما رهبر (شبخأن)
هدایت الله خان فومنی = هدایت الله خان گیلانی = اتل خان = اترخان رشتی (به ضم اول و دوم) ، فرزند حاجی جمال خان بن آقا کمال است که آخرین امیر گیلان بود و مقر امارتش فومن و دارالاماره ای هم در رشت داشت. جدش آقا کمال معروف بود از اعقاب خاندان اسحقی است ، در دوره شاه سلطان حسین حاکم رشت بود که به دست کاظم خان شفتی به وی سوء قصد و به قتل رسید.   هدایت الله خان فومنی = هدایت الله خان گیلانی = اتل خان = اترخان رشتی (به ضم اول و دوم) ، فرزند حاجی جمال خان بن آقا کمال است که آخرین امیر گیلان بود و مقر امارتش فومن و دارالاماره ای هم در رشت داشت. جدش آقا کمال معروف بود از اعقاب خاندان اسحقی است ، در دوره شاه سلطان حسین حاکم رشت بود که به دست کاظم خان شفتی به وی سوء قصد و به قتل رسید. پس از آقا کمال ، حاجی جمال که مادرش از اعضای خاندان سلطنتی صفویه بود ، به جای پدر نشست و به سال 1162 ه.ق زمام حکومت گیلان را به دست گرفتو بر کریم خان فرزند کاظم خان (قاتل آقا کمال) دست یافت و به قتلش رسانید ، سپس مقر حکومت را به رشت منتقل کرد. در سال 1365 ه.ق محمد حسن خان قاجار که با حکومت مرکزی درگیریهایی داشت ، به رشت آمد و پس از تأئید امارت حاجی جمال خان خواهرش را به زنی گرفت و بدین طریق از طریق خویشاوندی به استظهار یکدیگر در حوادث امیدوار شدند. بعد از این واقعه حاجی جمال خان فرصتی یافت بر وسعت حوزه حکمرانیش بیفزاید. در سال 1169 به عزم زیارت بیت الله الحرام به حجاز رفت و در مراجعت بر اثر سوء قصد به قتل رسید که عامل سوء قصد به روایتی آقا رفیع شفتی برادر کاظم خان فوق الذکر و به روایتی دیگر آقا هادی شفتی معرفی شد. به هر صورت پیش از آنکه قاتلان حاجی جمال فرصت دست اندازی به حوزه فرمانروائی وی بیابند ، محمد حسن قاجار خود را به رشت رسانید و کسانی که عامل سوء قصد می دانست دستگیر و اعدام کرد و چهار ماه پس از قتل حاجی جمال ، پسر او هدایت الله خان را که کودکی بیش نبود به حکومت گیلان نامزد کرد و حاجی نقی نائب کسما را وکیل کارهای هدایت الله خان نمود که به نام هدایت خان به رتق و فتق امور بپردازد و او چنان کرد تا وقتی که هدایت خان به سن بلوغ رسید. امیر هدایت خان همین که رأساً به کار حکومت پرداخت ، افراد ذکور خانواده کاظم خان شفتی را به دست آورده و به قتل رسانید. فقط کودک خردسالی را که علی نام داشت از مرگ معاف کرد و او را حاکم شفت معرفی کرد و خود به ولایت از آن کودک اداره امور شفت را بر عهده گرفت. زمانی که کریم خان زمام امور کشور را به دست گرفت و بر محمد حسن خان قاجار چیره شد ، از خواهر امیر هدایت خان برای دومین پسرش ابوالفتح خان زند خواستگاری به عمل آورد که مورد قبول شده و مراسم و عقد و عروس بران با ترتیبات بسیار باشکوه برگزار شد(1173 ه.ق). بعد از چندی بر اثر وقوع اختلافات کریم خان لشکر به گیلان کشید و هدایت خان آماده مقابله شد و از نظر احتیاط "قلعه رودخان" را که قلعه ای مستحکم بود تعمیر و به وسایل دفاعی مجهز کرد. چندی کار به پیکار گذشت ، سرانجام به صلح انجامید و کریم خان در چنر نقطه نوابی تعیین کرد که تدریجاً تحت سیطره هدایت خان درآمدند. یکی از انان آقا معصوم معروف به "صاحب اختیار" نایب لاهیجان بود که گرانسری می کرد. امیر هدایت خان خواهر او را به زنی گرفت و پس از مدتی آقا معصوم صاحب اخنیار را به حاجتی به رشت فرا خواند که او در بین راه دچار سوء قصد شد و به قتل رسید. این واقعه بر مزاج کریم خان گران نشست و فرمان داد که قاتل آقا معصوم را پیدا کنند و مادام که کشف نشد هر ساله پانصد من ابریشم در حساب بدهی مالیاتی گیلان منظور شود. با درگذشت کریم خان موضوع خاتمه یافت و نفوذ هدایت الله خان در لاهیجان قوت گرفت. با این همه بعد از کریم خان زند ، امیر هدایت خان فومنی طرفداری خود را از علی مراد خان زند اعلام کرد ولی رابطه نیکوی مزبور به سال 1193 ه.ق به تیرگی گرائید و علی مراد خان زند ، نظر علی خان شاهسون را مأمور پیکار با هدایت خان کرد و او تا رشت رسید و بساط امر و نهی گسترد ولی به سال 1194 ه.ق امیر هدایت خان بر نظر علی خان حمله برد. باری در ناحیه آج بیشه بر قوای او غلبه کرد و او به سمت لاهیجان عقب کشید. هدایت خان به تعقیبش پرداخت و در "لیل کوه" (لیلا کوه) به او رسید و با حمله ای دیگر قوای نظر علی خان را تار و مار کرد. به سال 1195 ه.ق همزمان با درگیری با قوای علی مراد خان در جانب لاهیجان ، به قوای امیر گونه خان طارمی که در کهدم مستقر بود بود و پاسدار یکی از جناحین نظر علی خان شاهسون بود ، حمله برد و آن را درهم شکست و این کامیابی ها راه صلح و آشتی را هموار کرد تا جائی که علی مراد خان زند هیئتی به خواستگاری دختر هدایت خان به رشت فرستاد و کار به صلح و صفا انجامید.   در رمضان همان سال آغا محمد خان قاجار که سازش امیر گیلان و علی مراد زند را نوعی مواضعه بر ضد خود می دید ، لشگر به گیلان کشید. پیکارهایی روی داد که به پا در میانی میرزا صادق منجم باشی که از اکابر گیلان و مورد احترام هر دو طرف بود ، صلح و آشتی برقرار شد و آغا محمد خان به پاداش این خدمت در زمانی بعد ناحیه قاسم آباد رودسر را تیول منجم باشی مذکور کرد. هدایت خان بعد از فراغت از تعرض آغا محمد خان درصدد برآمد تا حریم امنیت خود را از جانب شرق توسعه دهد. چون مهدی بیک خلعتبری ، امیر محلی تنکابن غالباً دشمنان هدایت خان را یاری می کرد ، لاجرم بر وی تاخت و حوزه حکمرانیش را متصرف شد. (پس از کشته شدن امیر هدایت خان ، منطقه تنکابن بر حسب درخواست مهدی خان یا مهدی بیک خلعتبری از پادشاه وقت ، از گیلان جدا شد و بعداً با ضمیمه شده کلارستاق و کجور عنوان منطقه ثلاث گرفت و تحت حکومت مهدی خان درآمد). در این میان خبر رسید که محمد ولی خان نامی که از خلخال به ماسال آمده و به ریاست قبایل گسکر و طالش رسیده بود ، به خود عنوان "سلطان" داده و منشأ ستمگری هایی در ماسال شده است. هدایت خان به قتلش فرمان داد عمالش رفتند و وی را دستگیر کرده و زنده به گورش نمودند. با این مقدمات سخت و عبرت انگیز ، امیر هدایت خان توانست حاکم مستقل و بلا منازع مناطقی شود که حدّش از غرب به "رودکور" می رسید و از شرق به "نمارستاق" و همچنین به سبب تملک اراضی وسیعی در حوزه شرب ولگا که در آن روزگار اتل etel  خوانده میشد ، عنوان "اتل خان" گرفت. (در گیلان و تهران اتور otor خان تلفظ میشد). سرانجام به سال هزار و دویست هجری قمری که ستاره اقبال آغا محمد خان اوج می گرفت ، بار دیگر گیلان عرصه پیکار شد که هدایت خان بعد از پیکارهایی عقب کشید ، چون قوای آغا محمد خان از چند جانب به سوی گیلان پیش می آمدند. او به املاک خود به شکّی و شیروان شد وبعد از تکمیل و تجهیز قوای خود به گیلان تاخت و قوای آغا محمد خان را تا آن سوی رستم آباد به عقب راند و خود به دارالاماره نشست و "ایوانی خان گرجی" را با قسمتی از لشکریانش به تعقیب قوای آغا محمد خان فرستاد که او شکست خورد و پس از پیکارهایی هدایت خان از راه مرداب "پیله بازار" به میان پشته که به قلعه و بارو مجهز بود ، رسید و درصدد بود به سوی شیروان به عقب بنشیند. قضا را شبی آتش به قلعه میان پشته افتاد و فرصتی به حریف دست داد که در آن گرفتاری واضطراب حریق زدگان ، تعرض کند. هدایت خان که از قلعه خارج و به کشتی نزدیک می شد ، به تیری از پای در آمد. سرش را بریدند ، به درگاه آغا محمد خان بردند و در این کار به قدری شتاب و تظاهر کردند که هنوز در اشاره به شتاب اشخاص عجول و متظاهر گفته می شود : "مگر سر اتورخان رشتی را می بری ؟ یا مگر سر اتورخان رشتی را آورده ؟(1201 ه.ق) پس از این واقعه فرزندان هدایت خان "فتحعلی خان و حسینعلی خان" دستگیر و به تهران فرستاده می شوند که به مناسبت انتساب به خاندان سلطنتی (عمه امیر هدایت خان بانوی حرم محمد حسن خان قاجار بود و همچنین جدۀ انان از خانواده سلطنتی صفویه بود) در دربار قاجار تحت نظارت قرار می گیرند تا نوبت سلطنت به فتحعلی شاه می رسد او فتحعلی خان را با عنوان "ایشیک آقاسی" به آذربایجان و حسینعلی خان را به عنوان حاکم به غرب گیلان گسیل می دارد (نک : فتحعلی خان فومنی ، حسینعلی خان).  درباره امیر هدایت خان نظرات متضادی در یادداشتهای زمان یا نزدیک به زمان ثبت شده است. تاریخ نویسان عهد قاجار با اینکه بر سر سفره نعمت پادشاه وقت نشسته بودند ، درباره امیر هدایت خان چنین قضاوت کرده اند : "... آن نهنگ لجّۀ سخا ... از پای درآمد" و او را نهنگ لجّۀ سخا دانسته اند. طوفان هزار جریبی درباره سخای هدایت خان چنین وصف کرده است : دوشم آمد حاتم طائی به خواب گفتم ای بزمت به از بستان مرا می شدی گر زنده یکبار دگر می شد این دشوارها ، آسان مرا گفت طوفان گیرم آمد در بدن از دعای دوستداران جان مرا لیک چون مانم ؟ که هر دم در سخا می کُشد رشکِ هدایت خان مرا از یادگاریهای امیر هدایت خان در رشت فاضلاب آب کش وسیعی بود که با آجر و ساروج ایجاد کرد که آثار آن در جریان احداث اولین خیابان سراسری رشت در چند نقطه از جمله زیر بنائی که در نبش گذر حمام آقا بزرگ ساختمان می شد ، مشاهده گردید. (این گذر در گذشته جزء محله "علمداران" بوده که این نام فراموش شده است). از یادگاری های دیگر ایجاد کانالی بود برای رساندن آب مشروب به دارالاماره هدایت خانی که مازاد آن به خارج از دارالاماره برای استفاده اهالی هدایت می شد. کانال مذبور به علت ساختمان هایی که بعداً در محوطه دارالاماره به وجود آمد ، کور شد. فقط رشته باریکی آب در خارج از محوطه دارالاماره که بعداً مقر حکام رشت شده بود ، ظاهر می شد که زنان ساکن اطراف خانه و سالن تئاتر آوادیس که بعضاً یهودی بوده اند ، از آن باریک برای شستن حصیر ولباس خانه و اهل خانه استفاده می نمودند.  آن آب باریک هم بعد از آنکه عمارت دارالحکومه را برچیدند و به جای آن مؤسسات اداره دخانیات را بوجود آوردند ، به کلی قطع شد. قابل یادآوری است که هنگام پی کنی ساختمان های جدید ، سکه هایی کوچک از نوع پول سیاه ، ضرب رشت یافت شد که نقش ماهیِ درهم داشت. تاریخ سکه محو شده بود ولی بر یک روی آن "ضرب رشت" دیده می شد. --------------------------------------------------- آقای احمد شاملو در کتاب "کوچه" جلد اول _ حرف الف _ صفحۀ 105 می نویسد : "اَتَرخان رشتی یا اَتَرخان اعظم ، شخصی افسانه ای که مظهر تمول سرشار و اصالت خانوادگی ، و در نتیجه ، اعتبار و نفوذ و اهمیت محلی و منطقه ای است". در مورد نو کیسه ای که اصل و نسب خود را فراموش کرده ، به اعتبار ثروت یا مقامی که به چنگ آورده است ، دیگران را به کبر و ناز نگاه میکند ، می گویند اگر کسی نمی شناختش ، ادعا می کرد نوۀ اترخان رشتیم. "هدایت الله خان فرزند حاجی آقا جمال و نوۀ امیره دباج فومنی همان کسی است که بر حسب نوشته آقای حسین محبوب اردکانی به اتورخان رشتی مشهور است". در پانویس صفحۀ 233 از کتاب گیلان در گذرگاه زمان _ تألیف ابراهیم فخرائی آمده است : "اتورخان رشتی را در طهران بنام مردی صاحب ثروت و گشاده دست نام می برند".  ---------------------------------------------------------------------------   منابعی که از هدایت الله خان (اترخان رشتی ) نام برده اند :   تاریخ گیتی گشا ص 293/294 تاریخ منتظم ناصری جلد2 ص 1163 تاریخ منتظم ناصری جلد 3 ص 1382/1387/1400 جانشینان کریم خان زند ص 21/22 رستم التواریخ ص 442 شرح حال رجال جلد 4 ص 427/428/429 کتاب گیلان جلد 2 ص 1003/1004 گلشن مراد ص 198 ناسخ التواریخ جلد 1 ص 42/43/.../52 نامها و نامدارهای گیلان ص 604/.../609
  • نیما رهبر (شبخأن)