خلوت من

ببه کي فردا، ايمرۊ جا بئتر ببه

خلوت من

ببه کي فردا، ايمرۊ جا بئتر ببه

حیات وحش گیلان -------------------- از نظر حیات وحش ، استان گیلان از مهمترین و ارزشمندترین زیستگاههای موجود در ایران به شمار می رود بطوری که از جنبه های زیبائی شناسی ، بوم شناسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، علمی (ژنتیکی) ، آموزشی و تفرجی از چنان اهمیت زیادی برخوردار است که ارزش منطقه را از نقطه نظر جایگاه حیات وحش در ساختار و کارکرد اکوسیستم های موجود در کشور خشک و نیمه خشک ایران کاملاً توجیه می نماید. حیات وحش گیلان -------------------- از نظر حیات وحش ، استان گیلان از مهمترین و ارزشمندترین زیستگاههای موجود در ایران به شمار می رود بطوری که از جنبه های زیبائی شناسی ، بوم شناسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، علمی (ژنتیکی) ، آموزشی و تفرجی از چنان اهمیت زیادی برخوردار است که ارزش منطقه را از نقطه نظر جایگاه حیات وحش در ساختار و کارکرد اکوسیستم های موجود در کشور خشک و نیمه خشک ایران کاملاً توجیه می نماید.  لذا از این رو با دارا بودن این گنجینه های پراهمیت نسبت به دیگر نقاط مملکت نمونه ای کم نظیر است. هر چند از حیث ترکیب ناحیه جغرافیائی ، جانوران این استان ، دقیقاً متناسب با شرایط بوم شناسی این خطه از تنوع بسیار برخوردارند اما به سبب برآورده شدن منافع آنی برخی از سلاطین و متنفذین و ارضاء انگیزه های سودجویانه آنان و فقدان مدافعان قاطع ، تعدادی از آنها به دلیل قتل عام در مقیاس وسیع در معرض خطر انقراض قرار گرفته اند. امروزه به مانند دیگر نقاط کشور حیات وحش گیلان در تنگنائی تاریخی قرار گرفته است. جدا از شکار بی رحمانه جانوران به کمک سلاح های مدرن ، کاهش و یا نابودی کامل جنگل ها و پوشش گیاهی که به معنای کاهش و تنگی و یا نابودی زیستگاههای حیوانات است و نسز توسعه مناطق روستائی و شهری و آلودگی ها عامل عمده دیگری از جهت به خطر افتادن و یا ناپدید شدن حیات وحش به شمار می رود. در نگرشی به شکل گیری مراکز و تجمعات انسانی و به همراه گسترش روستاها و تبدیل برخی از آنها به شهر، زراعت و دامداری به سوی اراضی پسکرانه کشیده شد و اراضی مرغوب زراعی که فضای پیرامون روستاها را تشکیل می دادند توسط پیکر شهر بلعیده شد. در این وضعیت کشاورزی برای آنکه قادر به ادامه حیات باشد تدریجاً به از بین بردن پوشش گیاهی طبیعی که در واقع همان زیستگاه اصلی و طبیعی حیات وحش باشد مبادرت ورزیده و عرصه زندگی را روز به روز بر حیات وحش تنگ و محدود تر نمود. تحت شرایط مزبور جانوران باید به سمت مناطقی پناه می بردند که نه از قابلیت تبدیل به مناطق مسکونی برخوردار بوده و نه استعداد زراعت و دامداری داشته باشند. در نتیجه ، با توجه به این اصل که هر جانداری خواهان زیستگاه ویژه خویش است ، لذا جز مهاجرت و یا انقراض نسل برای حیات وحش راه دیگری باقی نمی ماند. از سوی دیگر انقراض یا انهدام بیولوژیکی جانوران از توع اکوسیستم ها کاسته و آنها را دستخوش تغییرات ناخواسته می نماید. در بررسی علل کاهش جانوران گیلان به این نتیجه می رسیم که صرفنظر از نیاز برخی از بومیان منطقه به ارتزاق از گوشت حیوانات غیر اهلی ، هوی و هوس برخی از سلاطین در قرنهای گذشته موجبات نابودی جانوران وحشی را فراهم ساخته است. نمونه ای از این کشتارها داستان شکار شاه عباس صفوی به نقل از منابع معتبر نظیر تاریخ گیلان تألیف عبدالفتاح فومنی است. وی می نویسد : " سی هزار تن مرد از شرق و غرب گیلان بسیج شدند تا مقدمات شکار را برای سلطان در جنگلهای رانکوه فراهم آورند و حیوانات را از هر قبیل به محل استقرار سلطان برانند. از سی هزار تن مرد بسیج شده ، در سرمای شدید ، دو هزار و هفتصد تن به قتل رسیدند و وقایع نگاران نوشتند که تعداد شکار آنقدر زیاد بود که در مسافتی طولانی از اجساد حیوانات تلها و پشته های متعددی بوجود آمد و گوشت جانورانی نظیر آهو و بز کوهی همچون سنگ و خاک بی ارزش شده بود ".  در آثار و سفرنامه های متعددی که توسط محققین و جهانگردان مختلف نوشته شده به وفور حیات وحش در گیلان اشاره شده است. خانم کارلا سرنا که در آخرین سال های قرن 13 هجری به ایران سفر کرده در سفرنامه خود به وجود جانورانی نظیر ببر در گیلان اشاره کرده می نویسد : " در دور و بر ساختمان چاپارخانه ، که در ساختمان کهنسال ، بطور مطبوعی بر پیرامون آن سایه انداخته بود ، گهگاه سر و کله حیوانات درنده از جمله ببر ، که در جنگلهای پهناور این منطقه فراوان است ، زیاد یافت می شود ". و در ادامه به حمله ببر به آشپزان کاروان در کهدم نزدیک شهر رشت اشاره می نماید. ببر خزری که زیرگونه ای منحصر بفرد در جهان بوده و اینک دهها سال است که از صفحه روزگار ناپدید شده در گیلان به فراوانی وجود داشته است چنانکه در سفرنامه کاپیتان مکنزی ملاحظه می شود وی از فراوانی پوست این حیوان در منزل یکی از خان های لاهیجان اظهار شگفتی می کند و رابینو نیز به حضور این حیوان در ولایت رحمت آباد ، شفت ، تالش دولاب و دیگر مناطق استان اشاراه کرده است. پرندگان نیز به دلیل فراوانی و تعداد گونه هایشان همواره مورد توجه بیگانگان در گذر از این استان بوده اند و آنچنان در روح و ذهن این جهانگردان و یا مأموران خارجی اثر گذاشته اند که در جای جای سفرنامه ها و یادداشت ها به آنها اشاره می کنند و جمعیت قابل ملاحظه شان را که نشانگر وفور نعمت بوده است می ستایند. رابینو در کتاب خویش از انواع جانوران گیلان نام می برد و به نوشته های اشخاصی نظیر گملین و مکنزی در مورد پرندگان وحشی اشاره می کند/ گملین و مکنزی در کتابهای خود انواع این پرندگان را با ذکر نام لاتین آنها مورد شناسائی قرار داده اند. کارلا سرنا نیز در این باره می نویسد : " دشت رشت پر از انواع شکار است. بویژه قرقاول و اردک وحشی در اطراف این شهر فراوان دیده می شود. پرهای اردک وحشی رقم عمده ای از کالاهای صادراتی باکو و روسیه را تشکیل می دهد. اهالی این شهر برای خوراک روزانه خویش نیز مقداری گوشت اردک مصرف می کنند ولی بیشتر اردک ها را بار کشتی ها کرده و به خارج صادر می کنند ". او در جای دیگر می نویسد : " روی دریاچه (مرداب انزلی) در فاصله کمی از رشت بسوی انزلی ، به قدری اردک زیاد بود که با تور هر بار صد تا صد تا می گرفتند ". حال اگر نظری به آمارهای پرنده شماری سازمان حفاظت از محیط زیست بیافکنیم می بینیم ارقام آنچنان ناچیزند که قابل مقایسه با آمار و ارقام سالهای نه چندان دور نیستند. دیگر از آن جمعیت انبوه پرندگان اثری وجود ندارد. دیگر انواع جانوران نظیر دوزیستان ، خزندگان ، سخت پوستان و برخی دیگر از آبزیان در معرض انقراض قرار گرفته اند. علت عمده کاهش جمعیت آنان ، استفاده از سموم و کودهای شیمیائی در امور زراعی و یا مصرف مفرط و غیر علمی سموم و کودها می باشد.
  • نیما رهبر (شبخأن)
مردی دیر وقت ، خسته و عصبانی از سر کار به خانه بازگشت. دمِ در پسر پنج ساله اش را دید که به انتظار او نشسته است. _ بابا ! یک سؤال از شما بپرسم ؟ _ بله حتماً. چه سؤالی ؟ _ بابا ، شما برای هر ساعت کار چقدر پول می گیرید ؟ مرد با عصبانیت پاسخ داد : _ این به تو ارتباطی ندارد. چرا چنین سؤالی می کنی ؟ _ فقط می خواهم بدانم/ بگوئید. برای هر ساعت کار چقدر پول می گیرید ؟ _ اگر باید بدانی خوب می گویم ، 20 دلار. پسر کوچک در حالی که سرش پائین بود ، آهی کشید. سپس به پدرش نگاهی کرد و گفت : " می شود 10 دلار به من قرض بدهید ؟ " پدرش بیشتر عصبانی شد و گفت : " اگر دلیلت برای پرسیدن این سؤال ، فقط این بود که پولی برای خریدن یک اسباب بازی مزخرف از من بگیری ، سریع به اطاقت برو ، فکر کن و ببین که چقدر خودخواه هستی. من هر روز سخت کار می کنم و برای چنین رفتارهای کودکانه ای وقت ندارم ". پسر کوچک آرام به اطاقش رفت و در را بست. بعد از حدود یک ساعت مرد آرام تر شد و با خود فکر کرد که شاید با پسر کوچکش خیلی تند رفتار کرده است. شاید واقعاً چیزی بوده که او برای خریدش به 10 دلار نیاز داشته. مرد به سمت اطاق پسرک رفت و در را باز کرد : _ خواب هستی پسرم ؟ _ نه پدر ، بیدارم. _فکر کردم شاید با تو خشن رفتار کردم. امروز کارم خیلی سخت و طولانی بود و همۀ ناراحتی هایم را سر تو خالی کردم. بیا ... این 10 دلاری که خواسته بودی. پسر کوچولو نشست ، خندید و فریاد زد : " متشکرم بابا " بعد دستش را زیر بالشش برد و چند اسکناس مچاله شده بیرون آورد. پدرش وقتی دید که پسر کوچولو خودش پول داشته ، دوباره عصبانی شد و گفت :  با اینکه خودت پول داشتی ، چرا باز هم پول خواستی ؟ پسر کوچولو پاسخ داد : " برای اینکه پولم کافی نبود ، ولی الان هست. حالا من 20 دلار دارم. می توانم یک ساعت از کار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه بیائید" .
  • نیما رهبر (شبخأن)
تالاب انزلی : ----------------- تالاب در لغت به مفهوم آبگیر ، استخر و برکه و به طور کلی محلی است که آب رودخانه ها و چشمه ها یا آب باران در آن جمع شود و راکد بماند و به همین جهت آنرا مرداب نیز می گویند.   تالاب انزلی : ----------------- تالاب در لغت به مفهوم آبگیر ، استخر و برکه و به طور کلی محلی است که آب رودخانه ها و چشمه ها یا آب باران در آن جمع شود و راکد بماند و به همین جهت آنرا مرداب نیز می گویند. طبیعی است که تعریف جامعی از تالاب که بیانگر کلیه اختصاصات آن باشد باید از دیدگاه اکولوژیک مطرح شود و چنین مفهومی ، نخستین بار در توافقنامه (کنوانسیون) رامسر* عرضه گردید و این پدیده عبارت است از "مناطق مردابی ، آب مانده ، جاری ، تازه ، لب شور و یا آبهای دریا به شرطی که هنگام جزر ، ارتفاع آب بیش از 6 متر نباشد". *(در گردهمائی کارشناسان که نخستین بار در رامسر تشکیل گردید توافقنامه ای به منظور مشارکت بین المللی در مطالعه ، بررسی و حفاظت از تالاب های با اهمیت "به ویژه حیاتی برای پرندگان آبزی مهاجر و بومی" به امضاء رسید).  تعریف دیگری نیز توسط کمیسیون تالاب های کشور در سال 1362 از تالاب شده که جنبه های اکولوژیک بیشتری بر آن مترتب است. طبق این تعریف ، "تالاب ناحیه ای از مظاهر طبیعی خدادادی است که در روند پیدایش ، خاک آن به وسیله آبهای سطحی و زیرزمینی بصورت اشباع درآمده و طی یک دوره کافی و در شرایط عادی محیطی تشکیل شده و دارای توالی زیستی می باشد. این مجموعه (اکوسیستم) دارای جوامعی از گیاهان و جانوران ویژه ای است که امکان سازگاری در چنین شرایط اکولوژیکی را دارا می باشند مثل مرداب ، باطلاق ، برکه ، آب بندان و امثالهم".  هر چند که هنوز اصطلاح "مرداب انزلی" عمومیت داشته و حتی بسیاری از متخصصین علمی نیز از استعمال واژه "تالاب" پرهیز می کنند اما تعاریف فوق تأکید می نماید که لغت تالاب دارای مفهوم جامع است و تفاوت این دو ، تنها در ویژگیهای اکولوژیک آنها می باشد. اهمیت و ارزش تالاب انزلی : ------------------------------------ تالاب ها در مجموع دارای ارزش ها و فوائد بسیار زیادی بوده و از نظر اکولوژیکی و اقتصادی می توانند در ابعاد منطقه ای و یا بین المللی مطرح باشند. تالاب انزلی جدا از این ارزش ها نبوده و اهمیت های چندگانه آن چه از نقطه نظر بین المللی و چه داخلی به جز مسائل اکولوژیک و زیست محیطی ، نقش خاصی در جغرافیا و حیات اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی منطقه دارد. از جنبه های اجتماعی ، نقش علمی آن در زمینه های مختلف جانورشناسی ، گیاه شناسی و اکولوژی ناشناخته نیست و محققین می توانند از آن بعنوان یک آزمایشگاه طبیعی رایگان در زمینه های گوناگون استفاده نمایند. نقش فرهنگی و تاریخی تالاب انزلی در فرآیند زمان روشنگر اهمیت بی شمار آن در زمینه شکل گیری اجتماعات انسانی است به ویژه که در سده های اخیر این ناحیه بعنوان گذرگاه فرهنگی "دروازه اروپا" مطرح بوده و مؤثرترین معبر تماس و ارتباط با دیگر فرهنگ های غربی را ایجاد نموده است. نباید فراموش کرد که گذر اکثریت سیاحان ، جهانگردان و تاریخ نویسان از این طریق صورت می گرفته است. وجود مناظر و چشم اندازهای کمیاب و بدیع موجود در تالاب همواره جذبه خاصی را برای علاقمندان به طبیعت و نیز گردشگران گریزان از غوغای شهرها ، ایجاد کرده است. اگر تفریح و تفرج و اساساً گذران اوقات فراغت را که یکی از نیازهای اصلی انسان بشمار می رود در کنار ورزشها و سرگرمی های آبی در این مناطق مورد بررسی قرار دهیم در می یابیم که این پهنه گسترده ، آرامش روحی بسیاری از گردشگران ایرانی و حاشیه نشینان شهری و روستائی خود را فراهم نموده است.
  • نیما رهبر (شبخأن)
استان گیلان که در حاشیه دریای خزر قرار دارد از حاصلخیزترین مناطق ایران است. از این جهت شناسائی منابع اراضی و خاکها و ویژگیهای آنها از اهمیت خاصی برخوردار می باشد. افزایش روزافزون جمعیت و پیشرفت تمدن همراه با گسترش توقعات آنها در سالهای اخیر ، موجب تهاجم به محیط و ایجاد خسارت جبران ناپذیر بر پیکر منابع طبیعی از جمله اراضی و خاکها گردیده است. به سبب محدودیت منابع ، دامنۀ این تهاجم بصورت ممتد نمی تواند ادامه یابد و در صورت ادامۀ این وضع ، دیری نخواهد پائید که منبع ارزشمند مذبور قابلیت بهره دهی خود را از دست خواهد داد و مردم نخواهند توانست نیازهای غذائی خود را با استفاده از آنها تأمین نمایند. تهاجم بی امان مردم به اراضی مستعد کشاورزی برای احداث و یا گسترش مناطق مسکونی و یا صنعتی ، چرای مفرط دام در مراتع ، قطع جنگلها به منظور افزایش سطح کشت و اکنون به منظور ساخت و ساز از جمله اقدامات مخربی است که ثروت ملی را در معرض نابودی قرار می دهد. به منظور نیل به روشی معقول برای بهره برداری از اراضی ، امروزه تمامی کشورهای پیشرفته و اکثر کشورهای در حال توسعه ، دریافته اند که بهره برداری از زمین باید با برنامه ریزی استفاده از سرزمین ( landuse planning ) انجام شود ، بدین معنی که استفاده از اراضی مختلف باید با توجه به استعداد خاکها صورت پذیرد تا ضمن کسب حداکثر عایدی ، محیط نیز برای استفاده از آیندگان مورد محافظت قرار گیرد.
  • نیما رهبر (شبخأن)
استان گیلان برقسمتی از ارتفاعاات شمالی ایران شامل : دامنه های شرقی کوهستان های تالش از خط الرأس ارتفاعات تا جلگه ساحلی دریای خزر و بخشی از البرز غربی*، از حوضه انتهایئ درۀ شاهرود تا جلگه گیلان اطلاق می شود که نواری ساحلی با پهنائی متغیر و امتدادی متفاوت ، مجموعۀ کوهستان های فوق را در ارتباط با دریای خزر قرار می دهد. *(در نوشته های اکثر زمین شناسان ایرانی و خارجی و بعضی از جغرافی دانان ایران ، متأسفانه ، عنوان البرز به تمام یا قسمت وسیعی از کوههای شمالی یاران ، از آذربایجان تا خراسان اطلاق شده است. در حالی که کوستان های آذربایجان و خراسان هیچ ارتباطی به البرز ندارند و حتی در تقسیمات زمین شناسی ایران نیز ، این تمایز آشکار است. کوههای البرز شامل مجموعۀ ناهمواریهای جنوبی دریای خزر است که دو عارضه مشخص جغرافیایی ، دره های ساختمانی سفیدرود در مغرب و خوش ییلاق در مشرق آنرا محدود می سازند. بنابراین اصطلاح البرز غربی در این متن شامل قسمت غربی مجموعۀ ناهمواریهایی می باشد که فقط بخش شرقی کوهستان های استان گیلان را تشکیل می دهد و مرز مشخصی آنرا از البرز مرکزی جدا می کند). این سرزمین از رود آستارا رد شمال تا مرز جنوبی بخش عمارلو در حاشیۀ شاهرود در جنوب ، به ترتیب بین 36 درجه و 36 دقیقه و 3 ثانیه _ و 38 درجه و 27 دقیقه و 7 ثانیه عرض شمالی در امتداد شمال غربی _ جنوب شرقی کشیده شده و در جهت مداری ، از قلل مرتفع بغروداغ یا بکروداغ (دهستان گرگانرود جنوبی) در مغرب تا مرزهای غربی استان مازندران در شرق به ترتیب بین 48 درجه و 34 دقیقه و 25 ثانیه _ و 50 درجه و 26 دقیقه و 42 ثانیه طول شرقی گسترده شده است. با توجه به موقعیت جغرافیایی گیلان ، در جنوب غربی دریای خزر و از برکت همین دریا ، یک از سرسبزترین ، زیباترین و حاصلخیزترین استان های کشور می باشد. آب فراوان ، جنگلهای پرپشت و و متراکم و متنوع ، مراتع وسیع و گسترده و سرانجام جلگه ای مستعد ، آبرفتی یا ماسۀ دریایی ، از نظر مظاهر محیط طبیعی ، استان گیلان را ممتاز و حتی در زمینه های خاصی بی بدیل ساخته اند. ارتباط این استان بدون محدودیت خاصی در جهت مشرق و شمال چه از راه دریا و چه از طریق جلگه ساحلی ، با اتحاد جماهیر شوروی سابق و سایر استان های ساحلی برقرار است. در حالی که کوهستان های تالش و البرز غربی ، چون سدی عظیم ، به ترتیب ارتباط آنرا با آذربایجان و ایران داخلی (محدودۀ بین البرز و زاگرس) با محدودیت و مشکلاتی روبرو می سازند ، تنها ارتباط طبیعی آن با فلات داخلی از طریق درۀ سفیدرود برقرار می شود. در سراسر کوههای شمالی ایران ، درۀ زمین ساختی سفیدرود ، تنها عارضۀ مهمی است که به طور طبیعی ، سر کوهستانی را شکافته و به صورت موهبتی ، بر اهمیت و مقام این استان افزوده است. این دره علاوه بر سهولت ارتباط ، حجم عظیمی از آبهای آذربایجان و کردستان را به این سرزمین پر نعمت ، هدایت نموده و باروری و سرسبزی بیشتر آنرا تضمین کرده است. موقعیت جغرافیایی گیلان در جنوب غربی دریای خزر ، این استان را از مساعدترین شرایط اقلیمی بهره مند ساخته و مواهب طبیعی کم نظیر آن نتیجۀ تداوک همین شرایط در طول زمان می باشد. مجموعۀ این ویژگیها بازتاب پدیده های بسیار متنوع و پیچیده ای می باشند که در طول زمانهای زمین شناسی به تدریج شکل گرفته اند. دریای خزر از گذشته های دور مورد توجه انسان بوده و بدلیل امکانات مساعد جغرافیایی ، بویژه در جنوب و غرب آن ، یکی از قدیمی ترین مراکز سکونت انسان بوده است. این دریا را به اسامی مختلفی از جمله : دریای آبسکون ، دریای کاسپین ، دریای خزر ، دریای طبرستان یا مازندران ، دریای گیلان و ... نامیده اند. دریای خزر بزرگترین دریاچۀ روی زمین است و به همین دلیل به علت عظمت ابعاد آن ، دریا نامیده شده است. طول دریاچه از جنوب به شمال 1204 کیلومتر و عرض متوسط آن 204 کیلومتر است. مساحت آن در حدود 436000 کیلومتر مربع و حجم آب انرا در حدود 77000 کیلومتر مکعب تخمین می زنند. عمق متوسط این دریاچه در حدود 180 متر است.
  • نیما رهبر (شبخأن)
هدایت الله خان فومنی = هدایت الله خان گیلانی = اتل خان = اترخان رشتی (به ضم اول و دوم) ، فرزند حاجی جمال خان بن آقا کمال است که آخرین امیر گیلان بود و مقر امارتش فومن و دارالاماره ای هم در رشت داشت. جدش آقا کمال معروف بود از اعقاب خاندان اسحقی است ، در دوره شاه سلطان حسین حاکم رشت بود که به دست کاظم خان شفتی به وی سوء قصد و به قتل رسید.   هدایت الله خان فومنی = هدایت الله خان گیلانی = اتل خان = اترخان رشتی (به ضم اول و دوم) ، فرزند حاجی جمال خان بن آقا کمال است که آخرین امیر گیلان بود و مقر امارتش فومن و دارالاماره ای هم در رشت داشت. جدش آقا کمال معروف بود از اعقاب خاندان اسحقی است ، در دوره شاه سلطان حسین حاکم رشت بود که به دست کاظم خان شفتی به وی سوء قصد و به قتل رسید. پس از آقا کمال ، حاجی جمال که مادرش از اعضای خاندان سلطنتی صفویه بود ، به جای پدر نشست و به سال 1162 ه.ق زمام حکومت گیلان را به دست گرفتو بر کریم خان فرزند کاظم خان (قاتل آقا کمال) دست یافت و به قتلش رسانید ، سپس مقر حکومت را به رشت منتقل کرد. در سال 1365 ه.ق محمد حسن خان قاجار که با حکومت مرکزی درگیریهایی داشت ، به رشت آمد و پس از تأئید امارت حاجی جمال خان خواهرش را به زنی گرفت و بدین طریق از طریق خویشاوندی به استظهار یکدیگر در حوادث امیدوار شدند. بعد از این واقعه حاجی جمال خان فرصتی یافت بر وسعت حوزه حکمرانیش بیفزاید. در سال 1169 به عزم زیارت بیت الله الحرام به حجاز رفت و در مراجعت بر اثر سوء قصد به قتل رسید که عامل سوء قصد به روایتی آقا رفیع شفتی برادر کاظم خان فوق الذکر و به روایتی دیگر آقا هادی شفتی معرفی شد. به هر صورت پیش از آنکه قاتلان حاجی جمال فرصت دست اندازی به حوزه فرمانروائی وی بیابند ، محمد حسن قاجار خود را به رشت رسانید و کسانی که عامل سوء قصد می دانست دستگیر و اعدام کرد و چهار ماه پس از قتل حاجی جمال ، پسر او هدایت الله خان را که کودکی بیش نبود به حکومت گیلان نامزد کرد و حاجی نقی نائب کسما را وکیل کارهای هدایت الله خان نمود که به نام هدایت خان به رتق و فتق امور بپردازد و او چنان کرد تا وقتی که هدایت خان به سن بلوغ رسید. امیر هدایت خان همین که رأساً به کار حکومت پرداخت ، افراد ذکور خانواده کاظم خان شفتی را به دست آورده و به قتل رسانید. فقط کودک خردسالی را که علی نام داشت از مرگ معاف کرد و او را حاکم شفت معرفی کرد و خود به ولایت از آن کودک اداره امور شفت را بر عهده گرفت. زمانی که کریم خان زمام امور کشور را به دست گرفت و بر محمد حسن خان قاجار چیره شد ، از خواهر امیر هدایت خان برای دومین پسرش ابوالفتح خان زند خواستگاری به عمل آورد که مورد قبول شده و مراسم و عقد و عروس بران با ترتیبات بسیار باشکوه برگزار شد(1173 ه.ق). بعد از چندی بر اثر وقوع اختلافات کریم خان لشکر به گیلان کشید و هدایت خان آماده مقابله شد و از نظر احتیاط "قلعه رودخان" را که قلعه ای مستحکم بود تعمیر و به وسایل دفاعی مجهز کرد. چندی کار به پیکار گذشت ، سرانجام به صلح انجامید و کریم خان در چنر نقطه نوابی تعیین کرد که تدریجاً تحت سیطره هدایت خان درآمدند. یکی از انان آقا معصوم معروف به "صاحب اختیار" نایب لاهیجان بود که گرانسری می کرد. امیر هدایت خان خواهر او را به زنی گرفت و پس از مدتی آقا معصوم صاحب اخنیار را به حاجتی به رشت فرا خواند که او در بین راه دچار سوء قصد شد و به قتل رسید. این واقعه بر مزاج کریم خان گران نشست و فرمان داد که قاتل آقا معصوم را پیدا کنند و مادام که کشف نشد هر ساله پانصد من ابریشم در حساب بدهی مالیاتی گیلان منظور شود. با درگذشت کریم خان موضوع خاتمه یافت و نفوذ هدایت الله خان در لاهیجان قوت گرفت. با این همه بعد از کریم خان زند ، امیر هدایت خان فومنی طرفداری خود را از علی مراد خان زند اعلام کرد ولی رابطه نیکوی مزبور به سال 1193 ه.ق به تیرگی گرائید و علی مراد خان زند ، نظر علی خان شاهسون را مأمور پیکار با هدایت خان کرد و او تا رشت رسید و بساط امر و نهی گسترد ولی به سال 1194 ه.ق امیر هدایت خان بر نظر علی خان حمله برد. باری در ناحیه آج بیشه بر قوای او غلبه کرد و او به سمت لاهیجان عقب کشید. هدایت خان به تعقیبش پرداخت و در "لیل کوه" (لیلا کوه) به او رسید و با حمله ای دیگر قوای نظر علی خان را تار و مار کرد. به سال 1195 ه.ق همزمان با درگیری با قوای علی مراد خان در جانب لاهیجان ، به قوای امیر گونه خان طارمی که در کهدم مستقر بود بود و پاسدار یکی از جناحین نظر علی خان شاهسون بود ، حمله برد و آن را درهم شکست و این کامیابی ها راه صلح و آشتی را هموار کرد تا جائی که علی مراد خان زند هیئتی به خواستگاری دختر هدایت خان به رشت فرستاد و کار به صلح و صفا انجامید.   در رمضان همان سال آغا محمد خان قاجار که سازش امیر گیلان و علی مراد زند را نوعی مواضعه بر ضد خود می دید ، لشگر به گیلان کشید. پیکارهایی روی داد که به پا در میانی میرزا صادق منجم باشی که از اکابر گیلان و مورد احترام هر دو طرف بود ، صلح و آشتی برقرار شد و آغا محمد خان به پاداش این خدمت در زمانی بعد ناحیه قاسم آباد رودسر را تیول منجم باشی مذکور کرد. هدایت خان بعد از فراغت از تعرض آغا محمد خان درصدد برآمد تا حریم امنیت خود را از جانب شرق توسعه دهد. چون مهدی بیک خلعتبری ، امیر محلی تنکابن غالباً دشمنان هدایت خان را یاری می کرد ، لاجرم بر وی تاخت و حوزه حکمرانیش را متصرف شد. (پس از کشته شدن امیر هدایت خان ، منطقه تنکابن بر حسب درخواست مهدی خان یا مهدی بیک خلعتبری از پادشاه وقت ، از گیلان جدا شد و بعداً با ضمیمه شده کلارستاق و کجور عنوان منطقه ثلاث گرفت و تحت حکومت مهدی خان درآمد). در این میان خبر رسید که محمد ولی خان نامی که از خلخال به ماسال آمده و به ریاست قبایل گسکر و طالش رسیده بود ، به خود عنوان "سلطان" داده و منشأ ستمگری هایی در ماسال شده است. هدایت خان به قتلش فرمان داد عمالش رفتند و وی را دستگیر کرده و زنده به گورش نمودند. با این مقدمات سخت و عبرت انگیز ، امیر هدایت خان توانست حاکم مستقل و بلا منازع مناطقی شود که حدّش از غرب به "رودکور" می رسید و از شرق به "نمارستاق" و همچنین به سبب تملک اراضی وسیعی در حوزه شرب ولگا که در آن روزگار اتل etel  خوانده میشد ، عنوان "اتل خان" گرفت. (در گیلان و تهران اتور otor خان تلفظ میشد). سرانجام به سال هزار و دویست هجری قمری که ستاره اقبال آغا محمد خان اوج می گرفت ، بار دیگر گیلان عرصه پیکار شد که هدایت خان بعد از پیکارهایی عقب کشید ، چون قوای آغا محمد خان از چند جانب به سوی گیلان پیش می آمدند. او به املاک خود به شکّی و شیروان شد وبعد از تکمیل و تجهیز قوای خود به گیلان تاخت و قوای آغا محمد خان را تا آن سوی رستم آباد به عقب راند و خود به دارالاماره نشست و "ایوانی خان گرجی" را با قسمتی از لشکریانش به تعقیب قوای آغا محمد خان فرستاد که او شکست خورد و پس از پیکارهایی هدایت خان از راه مرداب "پیله بازار" به میان پشته که به قلعه و بارو مجهز بود ، رسید و درصدد بود به سوی شیروان به عقب بنشیند. قضا را شبی آتش به قلعه میان پشته افتاد و فرصتی به حریف دست داد که در آن گرفتاری واضطراب حریق زدگان ، تعرض کند. هدایت خان که از قلعه خارج و به کشتی نزدیک می شد ، به تیری از پای در آمد. سرش را بریدند ، به درگاه آغا محمد خان بردند و در این کار به قدری شتاب و تظاهر کردند که هنوز در اشاره به شتاب اشخاص عجول و متظاهر گفته می شود : "مگر سر اتورخان رشتی را می بری ؟ یا مگر سر اتورخان رشتی را آورده ؟(1201 ه.ق) پس از این واقعه فرزندان هدایت خان "فتحعلی خان و حسینعلی خان" دستگیر و به تهران فرستاده می شوند که به مناسبت انتساب به خاندان سلطنتی (عمه امیر هدایت خان بانوی حرم محمد حسن خان قاجار بود و همچنین جدۀ انان از خانواده سلطنتی صفویه بود) در دربار قاجار تحت نظارت قرار می گیرند تا نوبت سلطنت به فتحعلی شاه می رسد او فتحعلی خان را با عنوان "ایشیک آقاسی" به آذربایجان و حسینعلی خان را به عنوان حاکم به غرب گیلان گسیل می دارد (نک : فتحعلی خان فومنی ، حسینعلی خان).  درباره امیر هدایت خان نظرات متضادی در یادداشتهای زمان یا نزدیک به زمان ثبت شده است. تاریخ نویسان عهد قاجار با اینکه بر سر سفره نعمت پادشاه وقت نشسته بودند ، درباره امیر هدایت خان چنین قضاوت کرده اند : "... آن نهنگ لجّۀ سخا ... از پای درآمد" و او را نهنگ لجّۀ سخا دانسته اند. طوفان هزار جریبی درباره سخای هدایت خان چنین وصف کرده است : دوشم آمد حاتم طائی به خواب گفتم ای بزمت به از بستان مرا می شدی گر زنده یکبار دگر می شد این دشوارها ، آسان مرا گفت طوفان گیرم آمد در بدن از دعای دوستداران جان مرا لیک چون مانم ؟ که هر دم در سخا می کُشد رشکِ هدایت خان مرا از یادگاریهای امیر هدایت خان در رشت فاضلاب آب کش وسیعی بود که با آجر و ساروج ایجاد کرد که آثار آن در جریان احداث اولین خیابان سراسری رشت در چند نقطه از جمله زیر بنائی که در نبش گذر حمام آقا بزرگ ساختمان می شد ، مشاهده گردید. (این گذر در گذشته جزء محله "علمداران" بوده که این نام فراموش شده است). از یادگاری های دیگر ایجاد کانالی بود برای رساندن آب مشروب به دارالاماره هدایت خانی که مازاد آن به خارج از دارالاماره برای استفاده اهالی هدایت می شد. کانال مذبور به علت ساختمان هایی که بعداً در محوطه دارالاماره به وجود آمد ، کور شد. فقط رشته باریکی آب در خارج از محوطه دارالاماره که بعداً مقر حکام رشت شده بود ، ظاهر می شد که زنان ساکن اطراف خانه و سالن تئاتر آوادیس که بعضاً یهودی بوده اند ، از آن باریک برای شستن حصیر ولباس خانه و اهل خانه استفاده می نمودند.  آن آب باریک هم بعد از آنکه عمارت دارالحکومه را برچیدند و به جای آن مؤسسات اداره دخانیات را بوجود آوردند ، به کلی قطع شد. قابل یادآوری است که هنگام پی کنی ساختمان های جدید ، سکه هایی کوچک از نوع پول سیاه ، ضرب رشت یافت شد که نقش ماهیِ درهم داشت. تاریخ سکه محو شده بود ولی بر یک روی آن "ضرب رشت" دیده می شد. --------------------------------------------------- آقای احمد شاملو در کتاب "کوچه" جلد اول _ حرف الف _ صفحۀ 105 می نویسد : "اَتَرخان رشتی یا اَتَرخان اعظم ، شخصی افسانه ای که مظهر تمول سرشار و اصالت خانوادگی ، و در نتیجه ، اعتبار و نفوذ و اهمیت محلی و منطقه ای است". در مورد نو کیسه ای که اصل و نسب خود را فراموش کرده ، به اعتبار ثروت یا مقامی که به چنگ آورده است ، دیگران را به کبر و ناز نگاه میکند ، می گویند اگر کسی نمی شناختش ، ادعا می کرد نوۀ اترخان رشتیم. "هدایت الله خان فرزند حاجی آقا جمال و نوۀ امیره دباج فومنی همان کسی است که بر حسب نوشته آقای حسین محبوب اردکانی به اتورخان رشتی مشهور است". در پانویس صفحۀ 233 از کتاب گیلان در گذرگاه زمان _ تألیف ابراهیم فخرائی آمده است : "اتورخان رشتی را در طهران بنام مردی صاحب ثروت و گشاده دست نام می برند".  ---------------------------------------------------------------------------   منابعی که از هدایت الله خان (اترخان رشتی ) نام برده اند :   تاریخ گیتی گشا ص 293/294 تاریخ منتظم ناصری جلد2 ص 1163 تاریخ منتظم ناصری جلد 3 ص 1382/1387/1400 جانشینان کریم خان زند ص 21/22 رستم التواریخ ص 442 شرح حال رجال جلد 4 ص 427/428/429 کتاب گیلان جلد 2 ص 1003/1004 گلشن مراد ص 198 ناسخ التواریخ جلد 1 ص 42/43/.../52 نامها و نامدارهای گیلان ص 604/.../609
  • نیما رهبر (شبخأن)
پرده رشتی دوزی - قرن 13 ه.ق   صناایع دستی نوعی فعالیت اقتصادی است که منجر به تولید کالای جدید می شود. در دایرة المعارف بریتانیکا : ”به آن گروه از صنایعی گفته می شود که مهارت ذوق و بینش انسان در آن نقش اساسی دارد“ صنایع دستی نوعی فعالیت اقتصادی است که منجر به تولید کالای جدید می شود. در دایرة المعارف بریتانیکا : ”به آن گروه از صنایعی گفته می شود که مهارت ذوق و بینش انسان در آن نقش اساسی دارد“ دکتر معین : ”صنایع دستی به آن دسته از صنایع اطلاق می شود که تمام یا قسمت اعظم مراحل ساخت فراورده های آن با دست انجام گرفته و در چارچوب فرهنگ و بینش های فلسفی و ذوق و هنرانسانهای هر منطقه با توجه به به دیدگاه های قومی آنها ساخته و پرداخته می شوند“ بطور کلی صنایع دستی به آن دسته از صنایع اطلاق می گردد که دارای بار هنری دست ساز بوده و تمام یا مراحلی از ساخت فراورده های آن با دست انجام گرفته باشد. صنایه دستی یک از قدیمی ترین و پر پیشینه ترین فعالیت های بشری است که به موجب برخی از اسناد و مدارک تاریخی، سابقه پیداش آن به عصر حجر می رسد. نتایج تتحقیقات انجام شده در ایران، بازگو کننده قدمت دیرینه صنایع دستی در ایران است و این ادعا را که صنایع دستی هم زمان با شروع زندگی بر روی زمین آغاز گشته را ثابت می کند و آنچه در این میان جالب توجه می نماید وجهه مصرفی انواع محصولات به دست آمده است و نشان می دهد که انسان های هر دوره از تاریخ، امکانات طبیعی محیط زیست خود را با فرهنگ، توان و استعداد خویش تلفیق کرده اند و پشتوانه آن، نیازهای زندگی خود را رفع نموده و حتی رافع احتیاجات همسایگان خویش نیز بوده اند.   اگر چه طبقه بندی های گوناگون از صنایع دستی ایران به عمل آمده است، اما به نظر طبقه بندی زیر که توسط گروه هنرهای سنتی فرهنگستان هنر انجام گرفته مناسب تر باشد : 1.بافته های داری 2.دست بافته های دستگاهی (نساجی سنتی) 3.رو دوزی های سنتی 4.هنرهای فلزی 5.مینا سازی 6.سفالگری 7.آبگینه 8.هنرهای مرتبط با چوب 9.هنرهای مرتبط با سنگ 10.نگارگری 11.چاپ های سنتی 12.حصیربافی 13.نمد مالی 14.پوستین دوزی 15.آثار چرمی 16.رنگ سازی سنتی   رودوزی هنری است که طی آن بخش هایی از پارچه بوسیله قلاب یا سوزن دوخته می شود و به نسبت میزان بخیه ای که روی پارچه می نشیند، می توان رودوزی ها را تقسیم بندی نمود.   در جلد اول دایرة المعارف فارسی آمده : طهمورث بعضی از چهارپایان و مرغان را اهلی کرد، شاهین را برای شکار دست آموز ساخت و پشم کردن را از پشت میش و رشتن آن و جامه دوختن را بنیان نهاد. در کتاب تاریخ طبری تالیف محمد بن جریر طبری، بافتن پارچه های الوان و رودوزی ها به روزگار جمشید شاه پیشدادی نسبت داده شده است. به این ترتیب پیدایش ابریشم و ابرشم بافی و ابریشم دوزی را از روزگار قدیم دانسته و مهدی بهشتی نویسنده کتاب تاریخچه صنعت نساجی ایران، با استناد به همین نکته زمان پیدایش نساجی و دوخت آن را 7 هزار سال پیش فرض کرده است. در حالیکه در ارزیابی باز یافته های باستانی و تعیین طول عمر نساجی و دوخت، گیرشمن صنعت نساجی در ایران را دارای قدمت بیشتر دانسته و نوشته : "صنعت بافندگی و دوخت در ایران حدود 10 هزار سال پیش از میلاد شروع شده است"   حفریات باستان شناسی در نقاط مختلف گیلان مخصوصا تالش گویای پیشرفت صنایع دستی در گیلان و آشنایی عمیق آنان با رمز و رازهای صنایع دستی دوران ما قبل تاریخ است. می توان ادعا کرد که در 2 یا 3 هزار سال قبل از میلاد مسیح نه تنها با صنایع دستی آشنایی داشتند، بلکه در این رشته به مرحله تکامل نیز دست یافته اند. به عقیده برخی از محققان قدمت این صنعت به 330 تا 550 قبل از میلاد می رسد. کشف قطعاتی از ملیله دوزی و قلاب دوزی در منطقه لولمان گیلان طی حفریات باستان شناسی و انتساب این قطعات به دوره هخامنشی صحت این نظریه را تایید می کند. از سده ی دهم هجری قمری، مقارت با سلطنت شاهان صفوی در ایران و الحاق گیلان به حکومت مرکزی، جسته و گریخته در تاریخ کشورمان از این هنر یاد شده است. این نوع پارچه های قلاب دوزی شده به رسم تحفه و ارمغان از طرف والیان و حاکمان وقت به دربار فرستاده می شد.   رشتی دوزی یکی از انواع رودوزی های سنتی و هنرهای اصیل رشت است که از طریق دوختن نخ های ابریشمی رنگی بر سطح پارچه و ایجاد طرح و نقش های زیبا و چشممگیر تهیه می شود.   ابزار کار قلاب دوزی میله ای فلزی و باریک به طول 7 سانتی متر و قلابی تیز در انتها است که انحنای قلاب های عادی را ندارد و در عوض یک بریدگی در فاصله 5 میلی متری نوک قلاب وجود دارد. ابزار کار دیگر قلاب دوزی جریده است که از 2 قطعه چوب به طول 1 متر و 10 سانتی متر تشکیل شده که گیره مانند است. عموما برای سطح کار قلاب دوزی رشتی از پارچه ماهوت استفاده می شود که در رنگ های متنوع است.   اصالت و تنوع طرح و نقش، استفاده از ابزار و شیوه سنتی تولید، استفاده از نقوش منحصر به فرد که خاص گیلان بود و متاثر از فرهنگ و طبیعت و محیط پیرامون مردم منطقه است از ویژگی های این هنر محسوب می شود. قلاب دوزی از جمله قدیمی ترین هنر روددوزی سنتی در ایران است که سابقه آن به چندین هزار سال قبل از میلاد مسیح می رسد. تاریخ پیدایش این هنر در ایران شهر رشت است واز همین رو به آن رشتی دوزی نیز می گویند. در گذشته این هنر با رشته های ابریشمی روی پارچه پشمی که ماهووت نام داشت دوخته می شد و بیشتر توسط مردان صورت می گرفت.   در هر قطعه قلاب دوزی شده، وحدت و هماهنگی میان نقوش، رنگ بندی، جنس پارچه زمینه، مرغوبیت نخ ابریشم، ثبات رنگ آن و تکنیک دوخت سبب زیبایی کار می شود. در سال های گذشته از این هنر با عنوان قلاب دوزی یاد می شد، اما به همت سازمان میراث فرهنگی دوباره با نام رشتی دوزی احیا شده و به ثبت ملی رسیده است.   قلاب دوزان طرحی را که قصد دارند روی پارچه ماهوت قلاب دوزی کنند، ابتدا روی کاغذی که ابعاد آن کمی بزرگتر از اندازه پارچه مورد نظرشان است ترسیم کرده سپس با یک سنجاق تمامی خطوط طرح را روی کاغذ با فواصل نزدیک به هم سوراخ می کنند. آنگاه مقداری گچ روی کاغذ ریخته، کاملا آن را روی صفحه کاغذ پخش می کنند تا از داخل سوراخ های کاغذ گذشته و بر روی ماهوت بنشیند و بعد از برداشتن کاغذ از روی ماهوت، طرح بر روی ماهوت قلم گیری شده و صنعت گر با کمک قلابی که ساختمان آن تشریح شد شروع به دوخت      می کند. شیوه کار قلاب دوزان به این صورت است که روی یک چهارپایه کوتاه نشسته و یک قسمت از پارچه را در دهانه جریده قرار داده و به کمک زانوهایشان آن را به هم می فشارند تا پارچه خارج نشود. آنگاه یک سر نخ را گره زده و در حالیکه قلاب را از روی پارچه به داخل آن فرو برده اند، گره را در شیار قلاب استوار ساخته و آن را از پارچه بیرون می کشند و در شرایطی که نخ خارج شده از پارچه حالت یک نیم دایره را به خود گرفته، در فاصله ای معین، دوباره قلاب را به داخل پارچه فرو برده و نخ را بر روی شیار قلاب استوار کرده و قلاب را از پارچه خارج می کنند. به این ترتیب نیم دایره قبلی سفت شده و بر روی کار می نشیند، در حالیکه نیم دایره جدیدی که به وجود آمده به صنعت گر امکان می دهد تا دوباره قلاب را به داخل پارچه فرو برده و با تکرار این حالت است که نقشی زنجیره ای روی پارچه به وجود می آید.   نقوش مورد استفاده در رشتی دوزی عبارتند از : بازو بندی بند رومی بته جقه ترمه ای گل بادامی بته جقه ای شاخ گوزنی بته جقه قهر و آشتی گل و بوته گل و مرغ   رشتی دوزی در حال حاضر برای تزیین : سجاده ها جا قرآنی لبه پرده زیر لیوانی رویه میز رویه کوسن رویه دمپایی زنانه کفش زنانه و بقچه سوزنی مورد استفاده قرار می گیرد.   در دهه های اخیر شهر رشت، با دارا بودن کارگاه های متعدد قلاب دوزی و استادان ماهر، بزرگترین صنعت قلاب دوزی ایران محسوب می شد ولی در سال های اخیر کارگاه های قلاب دوزی یکی پس از دیگری تعطیل شد و استادان ماهر این رشته دست از کار کشیدند. مهم ترین عوامل این ضایعه را باید در کمبود مواد اولیه، افزایش سرسام آور قیمت ها، پایین بودن دستمزدها، کاهش تقاضا و بالاخره از دست دادن استادان قدیمی جستجو کرد.  عوامل رشد آن نیز عبارتند از: 1.معرفی و شناساندن هر چه بیشتر صنعت قلاب دوزی 2.بازاریابی صحیح 3.بالا بردن کیفیت تولیدات 4.تقویت گسترش مراکز فعال و ایجاد غرفه هایی برای فروش محصولات صنایع دستی 5.حمایت های مالی دولت از هنرمندان این رشته 6.آموزش نسل به نسل               منابع:   دائرة المعارف هنرهای صنایع دستی و حرف مربوط به آن _ سید ابوالقاسم صدر _ سیمای دانش _ تهران _ 1386 نگرشی بر روند سوزن دوزی سنتی ایران _ اسفندیار منتخب صبا _ تهران _ انتشارات منتخب صبا تاریخ صنایع ایران بعد از اسلام _ محمد حسن زکی _ انتشارات اقبال مردم نگاری کلان شهر رشت _ هوشنگ عباسی _ میراث فرهنگی گیلان مروری بر صنایع دستی ایران _ م.حسن بیگی _ انتشارات صنوبر
  • نیما رهبر (شبخأن)
بنام خداوند جان و خردسرگذشت مردمی که در شمال ایران و در کنار دریای خزر زندگی می کنند به وقایع محدود جغرافیایی آن ناحیه منحصر نمی گردد و تاریخ محلی آن می تواند در بسیاری از زمانها بیانی از حوادث عمومی ایران بوده باشد، همانطور که در پاره ای از قرنها منشأ تحولات در دنیای اسلام و تارخ ایران به معنی اعم کلمه نیز بوده است. یکی از دلایل این امتیاز از آنجا بدست می آید که ساکنان منطقه هرگز اجازه ندادند بیگانهء متجاوزی در آن راه یابد و به سرزمینشان پای نهاده و هر طور که بخواهد فرمان دهد. حتی خاندانهای باستانی که بر ایران حکومت می کردند نه تنها در مطیع ساختن آنان ناکام ماندند بلکه غالباً نمی توانستند از حملات مردم گیل و دیلم در امان باشند و ما نشانه های آنرا از زمان هخامنشیان تا عصر ساسانی و پس از آن در دوران امپراطوری اسلام فراوان       می بینیم. بلاذری ضمن توجیه واژه قزوین "کشوین" می گوید: در قزوین بخاطر نبردی که همواره میان ایرانیان و مردم دیلم بوده است سپاهیانی نگاهداری می شدند. مسعودی و یاقوت حموی نیز به ناکامی پادشاهان پیش از اسلام در مطیع ساختن مردم گیل و دیلم که همیشه بزرگترین دشمنان آنان بشمار می آمدند اشاره می نمایند. بعد از سقوط خاندان ساسانی، امویان و عباسیان نیز در برابر آنان وضعیت بهتری نداشتند، سپاه عرب توانسته بود قدرت های رم و ایران را درهم کوبد و از صحرای آفریقا گذشته به تنگهء جبل الطارق برسد و از طریق اسپانیا و راههای آبی آن به خاک فرانسه گام نهد، صلابت و قدرت امپراطوری خود را از ترکستان چین تا کوههای پیرنه در اروپا توسعه دهد، اما در گوشه ای از سرزمین ما و در حاشیهء دریای مازندران و در بیرون حصار جنگلها و کوههای گیل و دیلم ناکام می ماند و زمانی هم که از قهرمانیها و دلاوریهای آنان یاد می نمودند اندوهگین و نگران می شدند.رفته رفته شهرت جانبازیها و سخت کوشیهای آنان بسیاری از ستمدیدگان را وادار کرد که از شهر و دیار خود کوچ کرده به مردم دریادل و سخاوت پیشهء شمال ایران روی آورند.وقایع گیل و دیلم از این زمان بیش از گذشته با زندگی مردم ایران و دگرگونیهای جامعه اسلامی گره می خورد و چون اسلام بی واسطه و به کمک علویان در میان مردم منطقه رواج پیدا کرده بود در برابر اسلام اموی و عباسی آغازگر دورهء نوینی در حوادث سیاسی و اعتقادی و فکری و کلامی دنیای اسلام و تاریخ تشیع می گردد و دیدیم که خیلی زود نظام عباسی را به مبارزه طلبید.عباسیان اعتراف کردند که همیشه دو خطر بزرگ آنان را تهدید می کند، یکی از خارج که توسط دولت بیزانس پایه گذاری می شد، دیگری در داخل که از طبرستان و دیلم بطور جدی و روزافزون گسترش می یافت بخصوص که سرزمین آباد و ثروتمند آن در اختیار بزرگان آن منطقه قرار داشت که با علویان متحد بودند، و سرانجام تلاش سیاسی آل بویه سرآغاز تحولی گردید که عظمت و تأثیر خود را همچنان حفظ کرده است.اینک از آن زمان قرنها می گذرد و ما در دورانی قرار گرفتیم که باید برای ساختن آینده با گذشته های پر تحول و الگو ساز این دوران آشنا شویم زیرا، آگاهی از این وقایع و سخن گفتن از جغرافیای تاریخ، شکست ها، ناکامیها، سختی ها، تلاشها، آنهم از انسانهایی که نمی خواستند در برابر فجایع زمان ساکت باشند، نه تنها هیجان انگیز خواهد بود بلکه می تواند در رژهء انسانها و حادثه ها، داوری و احترام ما را برانگیخته و دریابیم که چگونه و چرا باید مدیون پیشینیان بوده و در برابر آیندگان آگاهانه احساس مسئولیت نمائیم.
  • نیما رهبر (شبخأن)

ای ویریزید! ویریزید! براران اولاد ایران ، چون شیر غرّان

ای کی سر رد آبو ، ردآبو خورشید تابان ، جان براران
 
هسا وقت یاریه برای وطن اَمی سر و جان فدای وطن
 
هسا وقت کوششه ، جان براران! وقت خون جوششه ، جان براران!

(حسین کسمایی)  
      


ادبیات گیلکی گسترۀ متنوعی ازشعر و نثر شفاهی و مکتوب را در بر می گیرد.  
ادبیات شفاهی زمینۀ گسترده ای است که در این نوشتار به گونه ای مختصر و   کوتاه به آن اشاره می کنیم :    


ادبیات شفاهی :
-=-=-=-=-=-=-=-

ادبیات شفاهی بزرگترین منبع شناخت هویت انسان، شرایط طبیعی، اجتماعی و روانشناسی جمعی است. میراثی است که سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر به ما رسیده است. اولین سند از فرهنگ شفاهی گیلان در سال 1842 م توسط الکساندر خودزکو ثبت گردیده است.  

تک خوان
=-=-=-=-=-=-
سلام سلام می آقا 
سلام بوکودم ترا
رخصت ایسه امرا
اما بائیم به سرا  

همخوان
=-=-=-=-
نوروز ترا مبارک بی
نوروز ترا مبارک  

اشعار کودکانه :
=-=-=-=-=--==-
اشعار و قطعاتی هستند که در رابطه با مسائل کودکان و نونهالان سروده شده اند. شکل و محتوای این اشعار بسیار ساده و بیشتر جنبه سرگرمی و آموزشی داشته اند :  

کوبتره! کوبتره! کوی نیشتی؟
علی خانه گوپ سر نیشتی
علی زاکانه نام چی بو؟
شازاده ومازاده
می برا بیگیته خوشادا
خوره بخوردو مرا فاندا
ببرده دریا آبا دا
دریا سنگه سوفال بو  

ترانه ها :
=-=-=-=-=-
اشعاری هستند در قالب دو بیتی و گاهی سه مصرعی که از نظر موضوع و مضمون منحصر به فرد و ساده اند :  

خولی داره دره خومامه لاته
اونه تی تی فیوه امی حیاطه
صد تومون فادم حیاطه هینم
دَرَ وازَ کونم می یاره دینم  

ادبیات مکتوب :
=-=-=-=-=-=-=-
آگاهی ما از نثر گیلکی گذشته بسیار اندک است. به گواهی تذکره نویسان، دانشمندان زیدی در قرون سوم و چهارم هجری زبانهای گیلکی و طبری بر قرآن و دیگر آثار مذهبی تفاسیر نوشته اند. به روایتی کتابهایی قابوس نامه، مرزبان نامه (شکره نامه)، ویس و رامین به زبان گیلکی و طبری نیز موجود بوده است. در عصر دیالمه نیز نثر دیلمی متداول بوده است.(بهار:ص 22) قدیمی ترین اثر به زبان گیلکی نوشته ای از میر ظهیرالدین مرعشی دربارۀ بنای آمل به زبان دیلمی است و در کتاب تاریخ طبرستان آورده شده است. این نوشته را در قرن سیزدهم میرزا ابراهیم گیلانی به فارسی ترجمه کرده و به گیلان شناس اروپائی، درن، داده است. میرزا ابراهیم هم، چنین داستان های عامیانۀ فارسی را به گیلکی برگردانده که از هیچکدام از این دو اثر نشانی در منابع فارسی نیست. (مدنی:صص335/397)

قدیمی ترین بازماندۀ شاعران گیل و دیلم مربوط به عصر آل بویه می باشد که به دلیل گیلانی بودن شاهان این سلسله (320_477ه.ق) از شاعران محلی، مخصوصاً شاعرانی که به زبان گیلکی شعر می گفتند، حمایت و پشتیبانی می کردند. تنها نمونه شعر مکتوب گیلکی از گذشته، دیوان اشعار پیرشرفشاه دولابی است که در کتابخانه آکادمی بخارست در کشور رومانی می باشد.  

چه خوش بو هماندم که باد طوفان دمست
در آورده بوم دلبری من میانا دو دست
دوست به شکری لب قند شوار واخندست
فورو عشقندار که ئرف واریه و همه دجا دشکست  

مشروطیت و ادبیات گیلکی :
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
گیلان در عصر مشروطیت از پایگاه های مهم و تجاری در ایران بود. گیلان پل ارتباطی و دروازه ای بود که ایران را به روسیه و اروپا مرتبط می گردد. تمدن نو وشهرنشینی در گیلان در حال گسترش بود و مردم گیلان در کسب تمدن جدید پیشرو بودند. مشروطیت و نهضت آزادی خواهی علیه استبداد و حکومت قاجار، روح جدیدی در کالبد نیمه جان زبان های بومی ایران دمید. در این عصر شاعران برجسته ای در عرصه ادبیات گیلکی قد برافراشتند و دیدگاه های سیاسی و اجتماعی را در شعر وارد کردند. توجه به عناصر بومی از جمله زبان گیلکی، ضرب المثل های گیلکی و واژگان بومی در مطالب نشریه های آن زمان، سرآغاز شکل گیری ادبیات معاصر گیلکی شد. توجه به هویت فرهنگی و بومی و زبان گیلکی در این دوره اندک اندک گسترش یافت.  

بیا بیشیم کوتامه جور ، با حاله غمگین خاخوره
اهل دنیا دس کشیم می ویرجه بینشین خاخوره
تره صحبت بوکونم ز حاله زشت ایرانن
می دیله بغض بیگیفته بوبوسته سنگین خاخوره
اقذر بوخل و حسادت داریمی پیر و جوان
امی صورت بوبویا لکۀ ننگین خاخوره    

نهضت جنگل و ادبیات گیلکی :
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
نهضت جنگل در عرصه های مختلف فرهنگ و اندیشۀ جامعۀ گیلانی اثر گذاشت. مهمترین مشخصۀ آن ادبیات جنگل است. در سال 1293 تا 1300 خورشیدی (آغاز تا پایان نهضت جنگل)، بیش از 16 مجله و روزنامه انتشار یافت. جنگلی ها چند سال پس از فعالیت برای تبلیغ اهراف سیاسی و فرهنگی نیاز به ارگان و روزنامه ای داشتند که در آن بتوانند اندیشه های خود بپردازند. بدین ترتیب نخستین شماره روزنامه جنگل در 20 خرداد 1296 خورشیدی منتشر شد. روزنامه جنگل در اولین شمارۀ خود بخشی به نام ادبیات گشود که با چاپ اشعاری بعدها به ادبیات جنگل معروف شد. اشعار و منظومه هایی که در شماره های مختلف روزنامه جنگل چاپ میشد، با توجه به شرایط تاریخی، شاید از نظر هنری و ظرایف شعری پربار نباشد، اما از نظر محتوا و تفکر سیاسی بسیار تأثیرگذار بود. 

ای گیله مردان ویریزید بلبل بینیشته دار سر
وقت رعیتی بامو جغلان شیدی کار سر
مناصفه، مرابعه، بجه کجه بخوردیمی غرامت نداریمی
مایه باموی بار سر باغ رمش نداریمی
پای چموش نداریمی خانۀ سر خرابیه
فاکون و با تلار سر کاشتن و پیش کاول زئن،
مرز بجارا واکودن قوت کرگدن خایه،
خوک پایی بجار سر نشاست کودن چی مشکله،
ویجین دواره سخت سر قربان بشم بی کاریه،
قهوه خانه بازار سر امه بجار چور بوبو،
ارباب غرامت فاگیره قرضیه رِ اوسه کونه
هر ساعت پاکار سر ارباب اگه داره سند،
اجاره نامه تا بصد حاشا کونم بَدَل بزه،
کی نیشته بو قراره سر هزار و بیست قوتی برنج
از ده قوتی ویشتر ندم شاه کیه، حاکم کیه، ارباب بشه خو کار
سر مشروطه تا به کار بامو، اَمه ارباب برار بامو
اَمه نمک درار بامو ، کنار بوشو مستأجری
کسی نتانه زور گودن ، بگور بوشو سر دارِ سر
اوی پلاپچ ایچی گویم تو می گَبه کسی نگو
لا بالشِ کروج با نَن امشب دارم فرار سر
امشب خروس خوانه ویریز تاریکیه شبَ بیشیم
بیدار نوبوسته کئخدا کویا ایساییم کنار سر
فله جبد بزن بنه تخم جو بریم و شیم
رخت بقچه صفر فدن، حصیر نهم تی بار
سر هر چی بگفتم سر بسر بامو مرا آخر به سر
شاعرکِ فقیره کِ گوشه نشینه زاره سر    

شعر گیلکی پس از نهضت جنگل :
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
شعر گیلکی همچون دیگر حرکت های فرهنگی و هنری پس از سرکوب نهضت آزادی خواهی گیلان در زمان رضا شاه راه افول را پیمود و تا سرنگونی حکومت رضا شاه قد راست نکرد. سال دوم حکومت رضا شاه فعالیت میکردند تنها ماهنامۀ از میان 13 نشریه ای که در ده فروغ به مدیریت زنده یاد ابراهیم فخرایی دغدغۀ ادبیات گیلکی را داشت. فخرایی بخش عمده ای از مطالب مجله را به شعر گیلکی اختصاص داد و سرتیپ پور یکی از شاعران آن دوره نه تنها شعر گیلکی می سرود، بلکه بر روی آهنگ های معروف روز تصنیف های گیلکی می گفت.  

من نسیم مانستنم گهگاه کوهان سر دست نوازش کشمه –
ردّ بم گاهی ایم دشت میان من سبزه زاران دورون سرخ گولَ کش کشمه –
ردّ بم دامن زنم گه آتش ذوق –
تسکین دهم گه سوزش شوق گوشه کناران تا دینم –
ول برگا بیتابی کونه سینه بر آتش کشمه –
ردّ بم بی من کویا دریا خروشان به –
دریا از موجش نمایان به بر آسمان از جوش ها –
از روشن و خاموش ها بس نقش دیلکش – کشمه –
ردّ بم اَی آهها لبخنها اَی دوری و پیوندها من بار بینش کشمه ردّ بم    

شعر گیلکی پس از کودتای 28 مرداد 1332
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-  
در اوایل دهۀ 30، بیش از چهل روزنامه در گیلان چاپ و منشر میشد، اما این روزنامه ها اغلب درگیرمسائل سیاسی روز بودند و به طرح مباحث ادبی توجهی نداشتند. به همین دلیل ادبیات و فرهنگ بومی در آنها مجال بیان نیافت. شعر گیلکی پس از کودتای 28 مرداد و شکست نهضت ملی و آزادی خواهی دچار رکود گردید و حدوداً یک دهه خاموشی را پشت سر نهاد. تنها اثر مکتوب این سالها، مجموعه ای از ترانه های گیلکی از سروده های ناصر فرهادیان، محمود پینده و شهدی لنگرودی است که در سال 1336 به همّت پاینده در تهران چاپ ومنتشر شد. این سه تن از شاعران گیلکی سرای سال های پس از کودتای 28 مرداد 1332 بودند که کم و بیش اشعاری از آنها در محافل خوانده میشد.  

شالِ مارِ عروسی
=-=-=-=-=-=-=-
سیا وابو آسمان گرمه –
خوشایی گیلون زلزله ئن، زاری کونن دارونه سر نوغاه، خال نا –
درن، گالی تلمبارونه سر گرمه –
بئوده هوای روخونه آو فکته بسوته دیل، وکته دیوشل،
دوزبونِ پاورجه کنه سیا ابری خوشا دا لیله کو دیمِ کوله کرچ آفتوُ،
دتوُئس سالکویه جوکوله لنگرود افتوئه،
آتش واروُنه اته کو، توکلی وره،
شُرشُره وارش وارُنه جغلان دادکشئنک شالِ مارِ عروسیِ – شالِ مارِ عروسی   

شعر نیمایی و محمد بشرا :
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
کوشش های پراکنده سرایندگان پس از کودتای 28 مرداد قابل بررسی، اما تأثیرگذار نیست. در آغاز دهۀ چهل حرکتی تازه در شعر گیلکی پدید آمدو روح تازه ای در کالبد آن دمیده شد. تحولات اجتماعی و اقتصادی در وضعیت فرهنگی و ادبی اثر گذاشت. نخستین شعر گیلکی بنام "واگردان" از محمد بشرا در شمارۀ سوم ویژه هنر و ادبیات بازار در مرداد 1344 راه را برای سرایش شعر گیلکی در قالب نیمایی هموار کرد.  

زوغالی رِ بمانست روسیاهی
جه سیا سرده زمستان –
کی بوشو
شایدم منکی اَلَن دیل خوشمه
هنقدر غورصه یو درد
تی دییله گوشه دوبو
هن تی کاره
که به فکراشویی من چاروادارم
زیمین و باغ و کومه
جه غَرز اسبه کوره
هیچی در دست نارمه
می چوخا شندریه
می چوموش پاره یی –
می بخت سیا
جه خوروس خان
وسی تا تنگ غوروب
بوکونم می اسب بار
ببرم از جیره سر
دویانه ور
اربابه بج کوبی ماشین خانه سر
ده نانستی کی ایوار
هه دِمرده چاروادار
کیخودا دختره پی
گوش ایگانه
خو دیله دس اوسانه
شه جه اَ شهر و دیار
دس کشه جه همه کس
دیل کنه جه همه چی
قوربو قیمت اوسانه
ده می ره آموندره
ککوره توشکان د –
میشین واوندره
فردا من صاحب ورزای و بجم
ایروزه گرم بهار
زَرده گاب، لیشه –
می زن پسر زایه
می بجار کاره دوباره کودنه
یاور آیه
زوغالی رِ بمانست رو سیاهی
جه سیا سرد زمستان کی بوشو    

شاعران پیشتاز شعر نیمایی :
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
دهۀ چهل و پنجاه را می توان دوران نوزایی شعر گیلکی دانست. در این دو دهه شاعران صاحب سبکی در عرصۀ شعر گیلکی ظهور کردند و آثار ارزشمندی خلق نمودند که غیر از محمد بشرا محمود پاینده لنگرودی، از چهره های شاخص می توان علی اکبر مرادیانف محمد فارسی، محمد ولی مظفری، محمد امین لاهیجی(م.راما) و کریم مولاوردیخانی را نام برد.  

دوخان مرا، دوخان
ای جور دوخان مرا
کی تی صدا
به کو بینیشته آفتابا ارسُونه واگردانه
جی دُوب دکفته اَدمانه راهی یا
الالن کی خیلی وخته خوفته دی
دپرکانه
اوجور کی گورخانه تانه زیمینه خو نهیبه جا
بپرکانه
اَجور صدا مرا دوخان
بدا تی نازنین صدا جا آسمان واوه
گولانه ره همیشه آفتاب ببه
تی خُب دوخادنه ره من بمرد
اگه دیپیچه صدا کویا
تومامه جنگلان و دشت و دره ئا
جی هر طرف گوله آلاله رخ کونه
خو سُرخه غومچه ارا جنگله
اَ داغ بیده کوهنه
ایپارچه خون کونه
جی چشم مردمان بکفته آشنا
الان بهار اوجور بهاره
گول به گول نی یه
الان دِ آفتاب
اوجور زمینا فنتاوه
خو سفره سر دِ آسمان
اوجور ستاره دینچینه
شبانه روز هوا همیشه ابریه
نه گریه یه،
نه خنده یه
نه گریه یه،
نه خنده یه    

شعر سنتی گیلکی :
=-=-=-=-=-=-=-=-
در اواخر دهۀ چهل، کلاسیک سرایان شعر گیلکی در برنامۀ رادیویی "نغمه ها و ترانه ها" که از رادیو رشت پخش میشد، فعال بودند. در این برنامه اشعار گیلکب در قالب غزل، دو بیتی، رباعی، ترجیع بند و ... پخش میشد. مضامین این اشعار اغلب عاشقانه – توصیفی بود و در میان جوانان و مشتاقان شعر طرفدارانی داشت.  

کوره جان تی ابرو، کمانه مانه
تی جول، کویه آتشفشانه مانه
تی قد سروه، باغه شماتت کونه
تی مسته چومان، آهویانه مانه
تی دسبند، شبیه هِلالَ مانه
تی دگمه ، گوله ارغوانه مانه
تی زولفان، گلابتونه رخشن گیره
تی موژگان، خدنگه مکانه مانه
تی دیل نازوکه، مثِ برگه گوله
می اَشکانم آبه روانه مانه    

شعر گیلکی در آستانۀ انقلاب :
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
با پیروزی انقلاب جوشش و شور دوباره ای در زبان و ادبیات گیلکی بوجود آمد و شعر گیلکی تولدی دوباره یافت. شاعران و سخنوران در برخی محافل سیاسی از زبان گیلکی سود جستند، مطبوعات گیلان مبلّغ اشعار گیلکی شدند و شعر گیلکی را مورد حمایت خود قرار دادند.

تحول شعر گیلکی پس از دهۀ شصت :
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
چاپ و انتشار و ترجمۀ آثار جدید در حوزۀ اندیشه های فلسفی و ادبی – هنری پس از دهۀ شصت، بنیان های اندیشه سنتی را دگرگون کرد. مباحث جدید نظری در حوزۀ هنر و ادبیات راهکارهای جدیدی پیش پای هنرمندان نهاد و جریان های مختلف شعری چهره نمود.

نوآوری در شعر گیلکی معاصر :
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
شعر نیمایی گیلکی به علت تصویربرداری در بیان روایی – توصیفی و زبانی، با بسامد واژگانی محدود، در طرح مسائلی مربوط به طبیعت و روستا پاسخگوی مسائل جدید جامعۀ تحول یافتل دهۀ هفتاد گیلان نبود. ضرورت برون رفت از این فضای تکراری از یک طرف "هسا شعر" را آفرید و از طرف دیگر با انتشار اشعار سپید در نشریۀ گیله وا و سایر نشریات زمینه ساز تحول در ادبیات گیلکی و پایه ریز شعر مدرن گیلکی شد.



منبع: درآمدی بر ادبیات گیلکی (هوشنگ عباسی) - فرهنگ ایلیا
  • نیما رهبر (شبخأن)
در این مطلب به بهترین کلیدهای میانبر کیبورد که معمولا از آنها استفاده نمی‌کنیم میپردازیم. هربار که دستانتان را از روی کیبورد و برای گرفتن موس بلند می‌کنید ثانیه‌های ارزشمندی را از دست می‌دهید. برای همین هم هست که خیلی از افراد حرفه‌ای دائما در حال استفاده از میانبرها هستند. میانبرها خیلی اوقات دقیق‌تر از حتی بهترین موسهای دنیا کار می‌کنند و با سریعترین حالت ممکن ما را به مقصدمان می‌رسانند.
  • نیما رهبر (شبخأن)
داستان مال یه کوهنورده که می خواست از بلندترین کوه ها بالا بره . اون پس از سالها آماده سازی . . .   بقیه داستان در ادامه مطلب       داستان مال یه کوهنورده که می خواست از بلندترین کوه ها بالا بره . اون پس از سالها آماده سازی ، ماجراجوئی خودش رو آغاز کرد ولی از اونجا که افتخار کار رو فقط برای خودش می خواست تصمیم گرفت تنها از کوه بالا بره . شب بلندی های کوه رو تماماً در بر گرفته بود و مرد هیچ چیز نمی دید . اصلاً دید نداشت و ابر روی ماه و ستاره ها رو پوشونده بود . همونطور که از کوه بالا می رفت چند قدم مونده بود به قله ، ناگهان پاش لیز خورد و از کوه پرت شد . در حال سقوط فقط لکه های سیاه رو می دید و احساس وحشتناک مکیده شدن به دام مرگ توسط قوه جاذبه زمین . همچنان سقوط می کرد و در در اون لحظات با ترسی عظیمهمه رویدادهای خوب وبد زندگیش یادش می اومد .حالا می دید که مرگ چقدر بهش نزدیکه .یه دفعه احساس کرد طناب به دور کمرش محکم شد .بدنش بین زمین و هوا معلق بودتو این لحظه چاره ای جز این نداشت که بگه" خدایا کمکم کن "ناگهان صدای پر طنینی از آسمون به گوشش رسید که جواب دا :" از من چه می خواهی ؟ "نجاتم بده ! ! !واقعاً به کمک من ایمان داری ؟ باور داری ؟البته که باور دارماگه باور داری طنابی  که به دور کمرت بسته شده رو باز کن . . .یه لحظه سکوت شد و . . ....مرد تصمیم گرفت با تمام نیرو به طناب بچسبهگروه نجات میگن یکروز بعد کوهنوردی رو یخ زده پیدا کردندکه بدنش از یک طناب آویزان بوده و با دستانش طناب رو محکم گرفته بود تنها در صورتی که فقطآره فقط یک متر با زمین فاصله داشت . . .
  • نیما رهبر (شبخأن)
خداوندا ! آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم شهامتی ده تا تغییر دهم آنچه را که می توانم و بینشی که تفاوت آن دو را بدانم !!!
  • نیما رهبر (شبخأن)