خلوت من

ببه کي فردا، ايمرۊ جا بئتر ببه

خلوت من

ببه کي فردا، ايمرۊ جا بئتر ببه

نقدی بر یک پیشنهاد

پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۵۵ ق.ظ
چندی پیش متنی با عنوان " یک پیشنهاد به شهروندان گیلانی " نظرم را به خود جلب کرد و سؤالاتی را در ذهنم ایجاد کرد. در متن آمده بود: «با استفاده از خدمات شرکت ایرانسل که فرصتی برای ما گیلانی ها محسوب می شود، زبان غنی خود را حفظ کنیم و در ترویج فرهنگ اصیل خود که به راستی میراث گذشتگانمان می باشد، قدمی هر چند کوچک برداریم» و در پایان متن لیستی از آهنگ های گیلکی را با کدهای آنها قرار داده بودند. فی نفسه کار بسیار پسندیده ای است که نهایت خوش فکری و علاقه خاطر  نویسنده متن را بازگو می کرد. سؤال: گیلک امروز در مواجه با پیشنهاداتی از این دست چه رویکردی خواهد داشت؟ لزوم قبول این دسته از پیشنهادها در وهله اول وجود حسی ناسیونالیستی است که با جستجو در زمینۀ گذشته و حال گیلکان، باید دید آیا این حس، امروز در آنها وجود دارد؟ اگر وجود دارد شدت و ضعف آن به چه میزان است؟ در صورت عدم وجود این حس آیا انگیزه ای برای اینکار وجود دارد؟ گیلکی از دیدگاه علم زبان شناسی زبانی مستقل است و به هیچ وجه گویشی از زبانی دیگر محسوب نمی شود. زبان گیلکی به لحاظ علمی دارای ساختار منحصر به فردی است که مستقل از زبان فارسی تکوین و توسعه یافته است. حفظ «و» باستانی در گیلکی، برخلاف «گ» در فارسی است. به عنوان مثال گیلکی «وَرگ»، در مقابل فارسی «گرگ»، گیلکی «ورف» در مقابل فارسی «برف»، گیلکی «وَشنه ، ویشتا»، در مقابل فارسی «گرسنه».    در این باره چند سطری می نویسم و در انتظار انتقادات و پیشنهادات دوستان می نشینم؛ باشد که فردا، بهتر از امروز باشد.   مقدمه؛ در دسته بندی تبلیغات، پیشنهاد فوق در دستۀ تبلیغات مستقیم قرار می گیرد.  تبلیغات در منابع انسانی سبب ایجاد تحرک در افراد می شود اما از معایب آن می توان به انگیزۀ پائین برای مطالعه مواد تبلیغی نام برد. در تعریف تبلیغات مستقیم (Direct Advertisement) آمده است: پیام دهنده، پیام خود را هر چند با رنگ و لعاب و بوق و کرنا همراه کرده باشد اما، صریح و بی پروا به مخاطبین خود اعلام می کند. در این روش مستمعین و بیندگان، متن یا تصویری را به عنوان پیام و اطلاعیه تبلیغی دریافت می کنند و پیام دهندگان نیز در مقام مبلغ قرار دارند و شناخته می شوند. مهمترین فایدۀ تبلیغات مستقیم برای گیرندگان پیام آن است که آنها لااقل از تبلیغی بودن پیام مستقیم باخبرند و از این جهت در معرض غافلگیری قرار نمی گیرند و در پذیرش یا رد آن مختار هستند. (کاویانی، محمد، روانشناسی و تبلیغات، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم، 1387، ص9). در موارد بسیاری می توان از تبلیغات مستقیم استفاده کرد اما، باید به این نکته توجه داشت که تبلیغ مستقیم زمانی بازده مورد نظر را داراست که شرایط آن نیز مهیا باشد. با این مقدمه به سراغ مبحث اصلی می رویم؛ در اصل پانزدهم قانون جمهوری اسلامی ایران آمده است: « زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد، مکاتبات، متون رسمی و کتب درسی باید به این زبان و خط باشد؛ ولی استفاده از زبان های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است. » با وجود این، همچنان شاهد عدم علاقه به زبان مادری، کم توجهی و فاصله گرفتن از هویت خود هستیم که پیش زمینه های موجود را می توان اینگونه برشمرد: 1_ در گذشته های نه چندان دور، حکام و خوانین در گیلان به سبب بالاتر نشان دادن خود و تحقیر رعیت، به زبان فارسی تکلم می کردند و آنان که به زبان گیلکی صحبت می کردند را مورد تمسخر قرار می دادند.  2_ از عوامل دیگر به کار گیری اصطلاحاتی چون " خرده فرهنگ، گویش یا زبان محلی "، " تحقیرآمیز " و " هجوم به کرامت انسانی " و . . .  به عنوان دشمن نگریستن به این زبان هاست. در رابطه با موضوع " تخریب زبان های مادری توسط صدا و سیما " در رسانه ها در سالهای گذشته برنامه ها به گونه ای بود که شاید ناآگاهانه و غیر مستقیم، با تمرکزگرائی فرهنگی و چاشنی ناسیونالیسم، موجب تخریب زبانهای محلی می شد و حتی در بعضی از برنامه ها این گویش ها به سُخره گرفته می شدند. سؤال: با وجود چنین پیش زمینه هائی آیا می توان انتظار مقبولیت داشت؟ به طور حتم پاسخ منفی است و غیر از این هم انتظار نمی رود؛ مگر در مواردی خاص.  آیا باید مرگ نمادی را نظاره گر باشیم که خود را برکشیده از آن می دانیم؟   هویت، زبان، ارتباط جدایی ناپذیر آنان در تعریف هویت که در زبان های لاتین آنرا در برابر واژه (Identity) آورده اند، آن را در اصل واژه ای عربی دانسته و از مصدر جعلی "هو" ضمیر مفرد غایب گرفته شده است. (نیکلسون، 1374، 7). در فرهنگ معین نیز هویت: شخصیت، ذات و حقیقت چیز، بیان شده است. زبان نیز به عنوان مهمترین تولید فرهنگی بشر، نقش بسیار مهمی در شکل گیری هویت انسانی دارد. شاخص ترین ویژگی بشر زبان بوده و درواقع زبان به ما اجازه می دهد تا از هوش، گنجایش های عاطفی و حتی تجهیزات جهانی خود بیشترین استفاده را ببریم. به عبارتی بشر بدون زبان نمی توانسته به مقاصد خود دست پیدا کند. از اینرو توانائی برقراری ارتباط از طریق زبان، همه جنبه های فرهنگ از خویشاوندی، سیاست، مذهب و زندگی خانوادگی گرفته، تا علم و تکنولوژی را تحت تأثیر خود قرار می دهد و به همین دلیل زبان در توانایی ما برای سازگاری سریع و مؤثر با مقتضیات جدید، نقش تعیین کننده ای دارد. (ثلاثی، 1375، 427). در نظریه هویت قومی _ زبانی، جایلز جانسون که برای تبیین و تشریح استفاده از زبان به عنوان شاخصی برای هویت گروهی مطرح شد، بر آن است که انسان، جهان را به گروههای اجتماعی مختلف طبقه بندی می کند و در این میان جهت رقم زدن هویت اجتماعی مثبت برای خود، از شاخص هائی استفاده می کند که یکی از آنها می تواند زبان باشد. (نگار داوری اردکانی، 1376، 7-8). بدین ترتیب در واقع زبان و هویت دو جزء جدائی ناپذیر در تشکیل زیرساختهای جوامع بشری در عرصۀ اجتماعی و فردی هستند. (محمدرضا قمری و محمد حسین زاده، مقاله، 1389، 153). صحبت از زبان گیلکی است، زبانی که روزی زبان اول یکی از مهمترین استانهای کشور بود و سنت شعری و موسیقیائی قدرتمندش توجه فارسی زبانان را هم جلب کرده بود.   بؤنه بازم بی نم بی یم تی رشتˈ     بگردم ناز بدم تی باغ و دشتˈ     دوخؤنم تأ: گیلؤن جؤن، اوی گیلؤن جؤن      تی گیل ̌ جی بزأن قالب می خشت ̌        نشأن ̌ دس ویتن تی باغ و دشتˈ     تی لاجؤنˈ، تی رودبارˈ، تی رشتˈ         گیلؤن جؤن تِ جی دورأ بؤن ̌ مئنم     تی ور، تا مرگ ایسأن، می سرنوشت ̌ سوال: حال که هویت ما در گرو زنده ماندن زبان ماست، چه باید کرد؟   تولد دوبارۀ زبان، مولد هویت تا به اینجا کم و بیش بیان شد که پنهان کردن هویت گیلکان و دوری از زبان گیلکی به چه منظور بوده است. سؤال: آیا تولد دوباره ممکن است؟ برای رسیدن به این مهم که البته نیاز به بررسی، شناخت، هدف گذاری دقیق و مناسب و کارکردن زیاد دارد، فاکتورهایی را با هم مرور می کنیم؛   1_ داشتن آگاهی از پیشینۀ تاریخی خود؛ انسان هر روزه با استفاده از تجربیات دیروز و روزهای قبل خود و دیگران زندگی می کند پس درواقع با تاریخ زندگی می کند و می توانیم بگوییم، زندگی بدون تاریخ امکان پذیر نیست. اما اهمیت آن در چیست؟ ملتی که از تاریخ خود خبر نداشته باشد، همواره در پیچ و خم ها زندگی و حوادثی که برایش رخ می دهد تجربه ای نخواهد داشت و نیز حرفی برای گفتن، بنابراین صد در صد شکست خواهد خورد. چیزی که برای گیلکانِ از هویت خود گریزان، صدق می کند. این موضوع در سخنان مولای متقیان امام علی (ع) خصوصاً در جای جای نامه ها و حکمت های نهج البلاغه برجستگی خاصی دارد و سخنان ایشان ناظر بر عبرت گرفتن های خاص از تاریخ است. ایشان خطاب به فرزند برومندش امام حسن مجتبی (ع) فرمود: "  مَنِ اعْتَبَرَ أَبْصَرَ وَ مَنْ أَبْصَرَ فَهِمَ وَ مَنْ فَهِمَ عَلِم‏ "(3) هر کس از وقایع گذشتگان عبرت بگیرد بینا مى شود، کسى که بصیرت و بینایى پیدا کرد مى فهمد، و آن کس که فهمید عالم مى‏شود.(نهج البلاغه، 208).   2_ خودباوری؛  توانایی مداومت در معرض ناملایمات و نومیدی ها، معیاری برای باورداشتن خود و توانایی دستیابی به موفقیت است. داشتن استمرار و مداومت، کیفیت مهم مورد نیاز برای رسیدن به موفقیت است. مهمترین سرمایه و دارائی که می توانیم داشته باشیم، این است که بتوانیم بیش از دیگران دوام بیاوریم. خودباوری عبارت است از اینکه خود را فردی شایستۀ رویارویی با مسائل و مشکلات زندگی و نیز لایق شادی ها و موفقیت ها بدانیم. روانشناسان معتقدند خودباوری برای رشد و تکامل متعادل و سالم انسان بسیار ضروری است و بدون خودباوری، رشد روانشناختی در مراحل اولیه متوقف می شود. بدون خودباوری، فرد حالت شخص بیگانه ای را دارد که در منزل کسی دیگر زندگی می کند. او نمی داند چه چیزی را انتخاب کند یا چه تصمیمی بگیرد و وقتی کسی از اهالی منزل او را دوست بدارد یا به او احترام بگذارد، گمان می کند این دوست داشتن و احترام متعلق به او نیست بلکه، متعلق به دیگری است و او لایق آن نیست.   3_ حس ناسیونالیستی (میهن خواهی)، انگیزه و استمرار؛ ناسیونالیسم: ملت خواه، کسی که طرفدار ملیت خود باشد. در لغت نامه معین چنین آمده است.   اما در فرهنگ عامیانه فارسی، دو مفهوم ناسیونالیسم (Nationalism) و میهن خواهی (Patriotism) به گونه ای درهم  و به هم آمیخته مورد استفاده قرار می گیرد و این دو اغلب یکی فرض می شود. بسیار پیش می آید که فردی میهن دوست یا سخنی میهن خواهانه، فردی ناسیونالیست و سخنی ناسیونالیستی تعریف می شود. این دو مفهوم را باید از هم جدا دانست چرا که یکی حاوی فلسفه سیاسی و آن دیگری نمایندۀ احساس طبیعی یا انگیزه ای غریزی است. منظور ما در این متن از حس ناسیونالیستی، همان حس میهن خواهانه می باشد. یکی از صفات مشترک بین انسان و حیوان حب وطن و زادگاه است که ما در میان جانوران نیز شاهد هستیم که هر کدام برای حفظ قلمرو خود تلاش می کنند و حتی مرزبندی هائی را قائل می شوند، به طوری که در صورت کمترین تخطی از جانب دیگر حیوانات در قلمرو خود سریعاً حالت تدافعی به خود گرفته و از مرزو محدودۀ خود دفاع می کنند. در انسان نیز چنین خصوصیتی به سبب تفاوت در نژاد وجود دارد که خداودند نیز در قرآن به آن اشاره کرده و آن را امری طبیعی و فطر دانسته. به جهت اینکه محبت به وطن جزء طبیعت و سرشت انسانی است از این رو این امر مورد تأئید قرآن نیز هست. هنگامی که پیامبر (ص) به مدینه هجرت کرد در راه به جُحفه (منطقه ای میان مکّه و مدینه) رسید و مسیر رفتن به مکّه را شناخت. مشتاق مکّه شد و زادگاه خود و پدرانش را به یاد آورد. پس جبرئیل نازل شد و فرمود: « أتَشْتَاقُ ألَی بَلَدِکَ وَ مَوْلِدِکَ؟ فَقَال نَعَمْ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ (ع) فَأنَّ اللهَ عَّزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ " إنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادَّکَ إِلی مَعادٍ " یَعْنِی لَرَادُّکَ إِلی مَکَّةَ ) (فتال نیشابوری، بی تا، ج2، ص406): " آیا مشتاق شهر و زادگاهت شده ای؟ پیامبر (ص) فرمود: آری. جبرئیل فرمود: خداوند می فرماید: همان کسی که قرآن را بر تو فرض و واجب کرد تو را به زادگاهت، مکّه، باز می گرداند." سؤال: فاکتور لازم برای به وجود آمدن یک حس ناسیونالیستی چیست؟ مهمترین و اولین فاکتور لازم که به سبب اهمیت آن، در آخر ذکر گردید، انگیزه می باشد. انگیزه یکی از مهمترین وجوه زندگی انسان است. به گونه ای که یک فرد برای ادامه زندگی، بقا، فعالیت و حتی تغییر، نیازمند انگیزه است و بدون انگیزه زندگی انسان بدون حرکت، راکد، سرد و بی روح خواهد بود. آلپورت انگیزه را وضعیت درونی ارگانیزم تعریف می کند که رفتار و تفکر فرد، ناشی از آن است. برای پرورش رفتارهای جدید باید یاد گرفت، اما برای عمل به آنچه یاد گرفته ایم، نیازمند انگیزه هستیم. سد راه رسیدن به بسیاری از اهداف این است که آن قدر برایش ارزش قائل نیستیم که وقت بگذاریم و تلاش کنیم. برای تغییر، هم باید دانست (یادگیری)، هم باید خواست (انگیزه). اما باید به این نکته هم توجه کرد که از دانستن تا انجام دادن فاصله زیادی است. آنچه که باعث شروع فعالیت در انسان می شود، انگیزه است. به عبارتی انگیزه، نقش استارت را ایفا کرده و انسان توسط یادگیری، بقیه مسیر را طی می کند. در این میان باید به پویا بودن فرآیند انگیزه در انسان اشاره کرد. چرا که انگیزه های انسانی (حتی نیرومندی آنها) در طولانی مدت تغییر می کند. ایجاد انگیزه لازم و در عین حال پویا، برای فراگیری زبان گیلکی و تکلم به آن، از عوامل مؤثر در این مهم می باشد. نتیجه گیری: منظور از نوشتن این متن آن نیست که نژاد گیلک ذاتاً یک قوم برگزیده و دارای همه محاسن نیک است بلکه منظور، بیان آن است که: " ایران، سرزمینی است با تنوع طبیعی _ فرهنگی بسیار بالا، که می توان از آن به نحو مطلوبی در روند توسعه و قدرتمندتر شدنش بهره برد. تکثر زبان ها و قوم ها یکی از اَشکال این تنوع است که به رقم تصویری که عموماً به صورت منفی از آن ایجاد شده، و گاه آن را به مثابه مشکلی احتمالی برای انسجام و فرآیند شکل گیری روحیه وساختارهای دولت ملی مطرح کرده اند، می تواند درست برعکس، به مثابه ابزاری اساسی برای تقویت این فرآیند، به کار گرفته شود. (فکوهی، ناصر، مطالعات فرهنگی و ارتباطات، 1386، شماره 9). باشد که فردا، بهتر از امروز باشد.   چند واژه گیلکی، بررسی و مقایسه آنان با فارسی؛   آشتالو āštālu «هلو» احتمالاً مرکب از ast-˃*āšt «استخوان هسته» (قس فارسی آشتالنگ «استخوان پا»؟) و ālu «آلو»؛ قس خوانساری helkušta ̈ که احتمالاً مرکب از halgu˃helk «آلو» (قس فارسی هُلو، گیلکی خُلی) و ast-˃*as ̌t=*ušta ̈ «هسته». (WIrM I358)     آغوز āyuz «گِردو» (ستوده) مشتق از ایرانی *ā-gauzā̌- مرکب از پیشوندِ ā و *gauz- «گِرد بودن، کُرَوی بودن»؛ قس یدغا oyuzo «گردو» (*āgauzā̌-˃)، فارسی گَوْز. گونۀ دیگرِ ریشۀ gaud- gauz- است که از آن واژه های گود «گردو» در ترکیبِ گوداب، گوی (*gauda-˃) و گُنده «چانۀ خمیر»  *gundaka-˃) با میان وند –n-) در فارسی و گوده (--­˂ همین مدخل) در گیلکی باقی مانده است. (IIFL II 189)   سَبَج sabaǰ «شپش» (ستوده) مشتق از اوستایی: spiš- «شپش»؛ قس فارسی میانه  spiš ,spuš؛ پشتو sp·ža؛ شُغنی sepaž. (IIFL I 406 ̦ AiW 1625 ̦ EVP 69)     2 داستان گیلکی نقل از آرتور کریستن سن (ترجمه محمد روشن)؛   ایوار ایتا پیره مَردک ایتا آغوز دار جیر نیشته بو. ایتا پیچِه اوشنتَر ایتا هیندوانه باغ نیه بو. اَمَردَه ک رئ به رو هَف - هَش دانه پیلّه پیلّه هیندوانه واجه بید. پیره مَردَه ک خوره خوره گوفتی: خودایا تی قودرته قوربان بشم! اَ هیندوانانه بَه آدوروشتی – رِه ایتا باریکه لُو، اَاغوزا بَه اَکوچیکی رِه ایتا بَه اَ پیلّکی خلق بوکودی. هاتو کی هَه خیالانه دورون دوبو، ایتا اغوز جِه دارَه سَر بکفته. پیره مردَه که کَلّه بَگَنَسته، خون باوَردَه. بیچاره پیره مَردَک دُو دستی خو سره بیگیفته، بو گوفته: خودایا، تی حِکمَتَه شوکور! اگر اَن اغوز جا هیندوانه بو بوستی بی می کلّله مغزه ولو کودی! (امیر کاووس بالا زاده، مهر و داد و بهار،1377، ص 177)  ----------------------------------------------------------- مَمَد و مَمُود دُوتا بَراران اِتا کوچه رَه شونده بید. مَمَد بِیده ایتا فوندوق زمینه سر کَفتِه. مَمُوده نیشان بَدَه. مَمُود دولّا بُبوسته فوندوقه اُساده. مَمَد بُوگوفته فوندوق مِ شینَه. مَمُود بوگوفته: نَه، فوندوقه من جَه زمینه سَر پیدا بُوکُودم، تَرَه فانَه دَم. هاتو کِی هَشان دعوا گیفات دبید، اَشانه خالا پَسر اَشانه بیده. بُودُوَسْتَه با مو، اَشانَه سیوا بُوکوده، بُگوفته: ایتا پیچِه صَبَر بُوکونید، من الاˈن شیمی میان کدخودا مَردی کُونَم. خالاˈ پَسر فوندوقه خوگازه – امرا بشکنه. فوندوق پوستَه نیصفه فادا مَمَده، نیصفه فادا مَمُودا. فوندوق مغزه درگاده خُودهانه میان. بُو گوفته: نیصفه پُوست تی شین، نیصفه پوستام اُنی شین. باقی فوندوق می حقّه کَدخودا مردیه. (امیر کاووس بالا زاده، مهر و داد و بهار، 1377، ص 178)
  • نیما رهبر (شبخأن)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی