خلوت من

ببه کي فردا، ايمرۊ جا بئتر ببه

خلوت من

ببه کي فردا، ايمرۊ جا بئتر ببه

نخستین بیمارستان های رشت تا سال 1307 ه.ش

شنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۳، ۰۶:۰۲ ق.ظ
نخستین بیمارستان های رشت تا سال 1307 ه.ش رشت نیز مانند همه جای ایران، در گذشته ای نه چندان دور، فاقد تأسیسات بهداشتی _ درمانی کارآمد بود. گامهای نخستین این ساماندهی از سده ای قبل آغاز شد. در این منطقه به علت موقعیت جغرافیایی، فرهنگی، اقتصادی و تجاری، این حرکتِ آغازین، زودتر و اصولی تر از سایر نقاط کشور شروع شد و سریع تر به بهره وری رسید. و اما سال 1307 بدین جهت پایان مقال قرار داده شد، که در این سال کار ساختمانی و تجهیزات بیمارستان نوبنیاد رشت پایان یافت و به نام " بیمارستان ملی رشت " افتتاح گردید. در روزنامه پرورش _ شماره 561 _ سال 1308، چنین آمده است: " ... در ساعت پنج بعدازظهر روز دوشنبه ششم خرداد ماه 1308 ش در حضور طبقات مختلف مردم گیلان و " رضا افشار " حاکم وقت، بیمارستان نوبنیاد رشت با نام " بیمارستان ملی رشت " افتتاح گردید ... " (ولی این بیمارستان از سال 1307 کار خدمات درمانی خود را آغاز کرده بود.)   اندیشه ایجاد بیمارستان در آدمی: برای شناخت این اندیشه ناگزیریم ابتدا به سرنوشت تکاملی انسانها نظری اجمالی داشته باشیم. آدمی از ابتدای آفرینش به صورت غریزی، با درد و رنج و بیماری آشنا شد و دریافت که این رخدادها از قدرت و تحّرک او می کاهد و در نتیجه نمی تواند به غذای کافی دست یابد و از خود به هنگام بروز حوادث دفاع کند و در معرض خطر نابودی قرار می گیرد لذا: 1) انسان نخستین، به تنهائی زندگی می کرد و غرایز راهنمای او بود و چاره ای جز تحمل آن نداشت. 2) در دوره شکارگری، مغز پژوهشگر بدو آموخت که یک تنه در شکار موفق نیست و از این زمان زندگی و کار و شکار گروهی آغاز شد. او به تجربه دریافت که قدرت جسمانی و چالاکی رمز موفقیت اوست و هر کس قوی تر باشد موفق تر و سهم بیشتری از شکار خواهد برد. از این هنگام سالم بودن، قوی بودن، رمز پیروزی و موفقیت شناخته شد. 3) در مرحله کشاورزی کمون اولیه* با مشخصه های زیر شناخته می شود: زندگی مشترک داشتن، در محلی مناسب ساکن بودن، احتراز از کوچ کردن جز به ضرورت، کار گروهی، تقسیم کار بر حسب قدرت و مهارت و هوشمندی، داشتن قدرت بدنی و سالم بودن، نیاز و وابستگی متقابلِ فرد به کمون و کمون به فرد. کمون به فرد سالم و ورزیده و کارا نیاز داشت و فرد هم به کمونی که احتیاجات او را برآورده سازد. فرد بیمار در کمون علاوه بر آن که قدرت کاری خود را از دست می دهد و سطح درآمد را پائین می آورد، ممکن است سبب اشاعه بیماری نیز گردد. لذا موجودی است مزاحم و غیر مفید، و از اینجا این فکر حاصل شد که چگونه می توان از چنین موجودی خلاصی یافت؟ این فکر پایه اولیه درمان های ابتدائی بود.   *(جامعه بدون طبقه که هيچ گونه تملك بر وسايل و ابزار توليد وجود نداشته است).   اندیشه ایجاد بیمارستان دررشت: برای ریشه یابی منطقی و صحیح اندیشه و تاریخ تأسیس بیمارستان در رشت، ابتدا فهرست وار نظری داشته باشیم به ادوار مختلف پزشکی و پزشکان در این ناحیه: اقوام ساکن جنوبی دریای خزر مانند سایر اقوام باستانی، طب سنتی خاص خود را داشتند. منطقه گیلان تا زمان به حکومت رسیدن صفوی، استقلال داشت و حکام و پادشاهانی در شرق و غرب گیلان حکومت و سلطنت می کردند. حکیم باشی ها درمان گَرانِ زمان بودند . گیاه درمانی وسیله معالجه در بیماران بود. حرفه پزشکی بر اثر فرهنگ و هوشمندی مردم این ناحیه پیشرفته تر از سایر نواحی بود. پزشکی گیلان صاحب مکتبی بود به نام " گیله تجربه " که همپای طب سنتی هند، چین و بین النهرین شهرت یافته بود. به سال 1000 هجری شمسی مرزهای گیلان به دست شاه عباس صفوی گشوده شد و شرق و غرب گیلان یکپارچه شدند و رشت به مرکزیت این ناحیه انتخاب گردید. رشت تا آن زمان قریه کوچکی بود محصور در جنگلهای دامنه البرز، ولی امکانات بسیار برای رشد و ترقی داشت. داشتن محصولاتی چون ابریشم، برنج، سیگار و بعدها چای، و آب راهی ارتباطی، مانند دریای خزر _که شرق را به غرب متصل می ساخت _، توجه بازرگانان داخلی و خارجی و گردشگران و سیاست پیشه گان را به خود جلب کرد و به سرعت راه رشد و ترقی را پیمود. در این زمان غرب، دوره قرون وسطائی، جاهلیت و تعصب را به پایان برده و با رنسانس همه جانبه به ترقیّات چشمگیری دست یافته بود. کشورهائی چون فرانسه، انگلیس، اتریش و روسیه شهرت و جذبه خاصی یافته بودند. راه مسافرت پادشاهان، شاهزادگان، رجال، سرمایه داران و مالکین و فرزندان آنها جهت سیاحت، سیاست، تجارت، تحصیل علم و صنعت به غربِ تازه به دوران رسیده و شهرت یافته باز شده بود و این فرنگ رفتگان با حرفهائی تازه به مملکت خود باز می گشتند. در همسایه شمالی ما روسیه، انقلاب کمونیستی به پیروزی رسیده بود و گروهی از پزشکان منطقه قفقاز از روسیه گریخته و به ایران پناهنده شده و عده ای از آنها در رشت اسکان یافته بودند. در چنین عصری طیف پزشکان ساکن رشت به صورت زیر بود: 1) حکیم باشی ها با پایگاه محکم و جایگاه رفیع در میان عامه مردم و طبابت به طریقه گیله تجربه و گیاه درمانی. 2) اطباء مهاجر که اکثر آذری و مسلمان و تعدادی ارمنی که آنها نیز مهاجرین از روسیه و ترکیه بودند. 3) پزشکان فرنگی که از غرب به همراه رجال و بازرگانان و شرکتهای خارجی به ایران آمده و در رشت متمرکز شده بودند. 4) پزشکان ایرانی تحصیل کرده در غرب و مراجعت نموده به کشور.   5) پزشکان تحصیل کرده دارالفنون. 6) پزشکان وابسته به گروههای مذهبی که در کنار انگیزه های مذهبی و سیاسی خدمات بهداشتی و درمانی نیز می نمودند. در میان این گروههای ناهمگون و غیرمتجانس، اختلاف های سلیقه ای و درگیری های علمی و حرفه ای و گاه سیاسی و عقیدتی وجود داشت.   در همین زمان در رشت بیماری های بومی چون سل، مالاریا، انواع انگل ها و کم خونیها وجود داشت. گهگاه بیماریهای همه گیری چون وبا و طاعون، حصبه، آبله شیوع پیدا می کرد و موجب مرگ و میر فراوانی می شد. اطباء تحصیل کردۀ فرنگ _خواه ایرانی، فرنگی و یا مهاجر_ که به فنون جدید آشنا بودند از جمله مسائلی را که در جامعه رشت جا انداختند و مورد قبول عامه قرار گرفت مسئله قرنطینه (جداسازی) مریض ها از اشخاص سالم و بوجود آوردن مکانهائی که بیمارانِ واگیر در آن محل به منظور درمان و جدا بودن از دیگران و جلوگیری از سرایت بیماری بستری گردند. لذا با قاطعیت و شواهد تاریخی می توان گفت که در رشت فکر احداث بیمارستان از انقلاب مشروطه به بعد و بوسیلۀ پزشکان تحصیل کرده فرنگ بوجود آمده است. بیمارستان های اولیه رشت را در دو گروه می توان مورد بررسی قرار داد.   بیمارستان های نا شناخته: در میان کتابها  و نوشته هائی که از این زمان باقی مانده است، گهگاه به اطلاعاتی دست می یابیم که دلالت بر ایجاد و احداث بیمارستانی دارد که هیچوقت، یا به پایان نرسیده و یا بازدهی لازم و کافی را نداشته است و اکثراً جا و مکان آنها نیز ناشناخته مانده است. مثلا: در یادداشت های ملک المورخین و مرآت الوقایع مظفری می خوانیم که: " در ماه شوال 1323 ه.ق - مقارن مشروطیت – عضدالسلطان والی گیلان یک باب مریضخانه در رشت دایر نموده است. " و یا " مدتی است که بعضی از متمولین رشت به همراهی عضدالسلطانِ حاکم و سردار منصور در رشت مریضخانه ای را که همیشه سی مریض داشته باشد ایجاد کرده اند و سردار منصور سالی چهار هزار تومان عایدی خود را وقف آنجا کرده است. " { عضدالسلطان (ابوالفضل میرزا) فرزند مظفرالدین شاه یکی از حکام زمان قبل و بعد از مشروطیت بود و دکتر مؤدب الدوله نفیسی فرزند ناظم الاطباء پیشکار و طبیب مخصوص و مشوّق او در احداث بیمارستان بود ...} متأسفانه از مکان این بیمارستان و سالهائی که دایر بوده هیچگونه اطلاعی در دست نیست. در سال 1283 ه.ش / 1905 م عده ای از منوّرین گیلان درصدد احداث بیمارستانی برآمدند، پیشتر از این تاریخ، عبدالله خان نوّاب (پسر عموی مادر آقای کدیور) که شخصی متدیّن و متنفذ بود به فکر احداث بیمارستانی بر آمده بود و حتی یک متر پایه ساختمان بیمارستان از زمین بالا رفته بود ولی در اثر موانع محلی، بنا ناتمام ماند و ناچار از این خیال منصرف گردید. (زمین نامبرده جائی است که تیمورتاش عده ای از کشاورزان و روستائیان بیگناه را در آن مکان به دار آویخته بود.) تطبیق این دو نوشته می رساند که بیمارستان در شُرُف احداث در محل باغ محتشم، صحرای ناصریه، قرار داشته است. ولی در زمان حاضر اثری از آن دیده نمی شود. " . . . در تاریخ 18 شهریور ماه 1288 ه.ق 24 شعبان 1327 ه.ق / 10 سپتامبر 1909 م، ظلّ السلطان، (یکی از پسران ناصرالدین شاه و حاکم اصفهان)، در اروپا بود برخلاف نصیحت دولتین روس و انگلیس از راه روسیه به ایرن آمد. در بندر انزلی او را توقیف کردند و در رشت تحت نظر برادران "میرزا کریم خان" و ایادی آنها بود. برای آزادی خود علاوه بر دادن پول نامه ای هم بدین مضمون نوشت: (چون از وجودم خدمتی ساخته نیست دوازده هزار تومان ماهیانه ام را به معارف و بیمارستان رشت اختصاص می دهم که وسیله مدیر روزنامه ایران صرف این خیرات شود.) {باید نتیجه گرفت که در این سال بیمارستانی در رشت بوده که حقوق ضلّ السلطان برای مخارج آن حواله شده و به احتمال قوی باید همان بیمارستان خیریه بیستون باشد.}   بیمارخانه (کلمه ای معادل بیمارستان): " . . . در جوار باربند محله درمانگاهی به وسیله "میرزا مهدی شریعتمدار" ساخته شد که به فاصله یک سال آتش گرفت و منهدم شد. عرصه آن درمانگاه به نام بیمارخانه معروف شد. " در سال 1299ه.ش در جنگ بین انگلیسی ها و جنگلی ها "بمبی" در این ناحیه منفجر شد و شعر زیر نشانه آن است: بالون هوائی، بومب تاوادائی، بیمارخانه کون، می دیل بوبو خون " ای هواپیما، در پای بیمارخانه بمبی انداختی و دلم خون شد. "   بیمارستانهای شناخته شده: در این بخش سه بیمارستانی که تا سال 1307 تأسیس شده بودند به اختصار معرفی می گردند و شرح کامل آنها در مجموعه بیمارستانهای رشت جمع آوری شده است:   مریضخانه آقا سید علی آقا: در سالهای بعد از مشروطیت مردم رشت به علت جنگ و گریزهای داخلی، نهضت ملی جنگل، فشار طرفداران استبداد، حمله قوای روس و انگلیس به گیلان، پیدایش قحطی ها و بیماری های واگیر، در شرایط دشوار و نامساعدی به سر می بردند. در این زمان انجمن خیریه رشت دوباره فعال گردید  و به اقدامات تعاونی روی آورد. از جمله این فعالیت ها – که گروهی از اطباء صاحب درایت و بصیرت و تجربه نیز در آن شرکت داشتند – بوجود آوردن یک بیمارستان بود جهت کمک به مردم مستمند. آقا سید علی آقا فرزند حاج سید حسین خان، بخشی از خانه موروثی خود را در اختیار انجمن خیریه نهاد و انجمن نیز اولین بیمارستان 12 تختخوابی را به نام واگذارنده، "بیمارستان آقا سید علی آقا" نامید. این بیمارستان در محله حاجی آباد قرار داشت. تختخوابها و ملزومات به وسیله بازرگانان و مالکین نیکوکار خریداری شده بود و روی هر تختخواب اسم اهداء کننده نیز با پلاکی مشخص می شد. مخارج بیماران بستری شده نیز به عهده انجمن خیریه بود که به وسیله مردم نیکوکار و کمک های مردمی تأمین می شد. این بیمارستان دو طبقه بود. طبقه فوقانی دو سالن بزرگ داشت که در هر یک شش تختخواب نهاده بودند و طبقه پائین به صورت درمانگاه اداره می شد و بیماران مراجعه کننده را رایگان معاینه و درمان می نمودند. اطباء طبق برنامه های تنظیمی خدمات بهداشتی – درمانی خود را ارائه می دادند. { از جمله پزشکانی که در این خدمات رایگان شرکت داشتند از آقایان ( دکتر یدالله خان، دکتر ارفع الحکماء، دکتر آخوند اوف، دکتر علی خان فارسی ) نام برده می شد. } در ابتدای تأسیس این بیمارستان مردم اصولاً ار رفتن و بستری شدن در آنجا ترس داشتند ولی رفته رفته دریافتند که خدمات بیمارستانی مفید و ارزشمند است و به تدریج بر تعداد مراجعان افزوده شد. در این هنگام رؤسای انجمن خیریه به فکر توسعه و تعویض بیمارستان افتادند و بعد از نزدیک به سه سال این اولین بیمارستان منحل، و به جای دیگری منتقل گردید. لازم به ذکر است که در این زمان فقط مردان از وجود بیمارستان استفاده می کردند و زنان به علت پای بندهای خاص سنتی و مذهبی از مراجعه به بیمارستان و بستری شدن اِبا داشتند.   بیمارستان خیریه بیستون: خدماتی که در اولین بیمارستان صورت گرفت تدریجاً مردم را با امر بستری شدن در بیمارستان آشنا نمود و ترس را از آنان زایل کرد. در این هنگام انجمن خیریه رشت به کمک پزشکان نیک اندیش و جهاندیده و آشنا به فنون جدید به فکر توسعه بیمارستان و خدمات درمانی و امدادی بیشتر افتادند ، در این زمان از وجود یک روحانی متموّل و خیّر بهره جستند. حاج سید علی آقا فومنی – که اخلافش بعدها لقب مقیمی گرفتند – خانه ای را در محله بیستون (طالقانی) در اختیار انجمن خیریه رشت نهاد که تبدیل به بیمارستان شد. این بیمارستان دو طبقه و دارای 24 تختخواب جهت بستری نمودن بیماران بود ( 14 تختخواب جهت بیماران داخلی، 8 تختخواب جهت بیماران جراحی و دو تختخواب برای زنانی که مشکل زایمانی داشتند. ) بودجه بیمارستان به وسیله انجمن خیریه از طریق جمع آوری اعانه ها، خودیاری مردم تأمین می شد و بعدها بخشی از عوارض، پوطی* 5 شاهی نیز بدان اضافه شد. بیمارستان خیریه بعد از دریافت کمک پوطی 5 شاهی از اداره بلدیه ( شهرداری ) – در حدود سال 1297 ه.ش – به " مریضخانه ملی رشت " تغییر نام داد و با همین نام در سال 1307 به بیمارستان نوبنیاد پورسینا منتقل گردید. مریضخانه خیریه هیئت امنائی داشت که منتخب انجمن خیریه و هیئت اتحاد اسلام بودند و در این زمان ریاست هیئت امناء با " آقا سید حسن آقا معصومی اشکوری " از علمای مبارز و مورد احترام و قبول جامعه گیلان بود. از نظر کارهای درمانی بهداشتی بیمارستان به صورت زیر اداره می شد: پزشکان ثابتی داشت که مکلّف به انجام امور درمان بودند مانند: دکتر یدالله خان که بعدها شناسنامه " بشردوست " گرفت، او تنها جراح بیمارستان و شهر بود و حسن شهرت فراوانی داشت و سالها با تمام توان خود در خدمت مردم رشت بود. دکتر موسی خان فیض که ریاست بخش داخلی را داشت و بیماران بستری و مراجعین سرپائی را درمان می نمود. " دکتر پطروس تاشچیان " متخصص زنان و زایمان که به همراهی خانم " تاکوئی " کار زنان و زایمان را انجام می دادند. مریضخانه خیریه (ملی رشت) گذشته از خدمات درمانی برای عامه مردم، به نیازهای پزشکی نهضت جنگل نیز – که مبارزاتش در این سالها به اوج خود رسیده بود – کمک فنی می نمود بدین طریق که: نهضت جنگل با وجود بیمارستانهای صحرائی که در ناحیه " گوراب زرمیخ " و فومن و صومعه سرا داشت وقتی با مشکل پزشکی روبرو می شد از وجود مریضخانه خیریه و اطباء آن به طور رایگان سود می جست و در مقابل، بسیاری از اطباء جنگل چون " دکتر علی خان شفا "، دکتر ابولقاسم خان فربد "، " دکتر منصور باور " نیز متقابلاً ساعت هائی از وقت خود را برای رسیدگی رایگان به بیماران سرپائی در اختیار بیمارستان میگذاشتند. در این میان پرستارانی چون آقایان حسن فرنود، رضا خراسانی، حکیمی اشکوری ( که سپس با گذراندن امتحانات پزشک شناخته شد )، عباس کمائی، خانم نابت، در بیمارستان با حقوقی ناچیز خدمت می کردند و بعد همه آنها به بیمارستان پورسینا منتقل شدند. این بیمارستان تا سال 1306 ه.ش به کار پرثمر خود ادامه داد و با ساخته شدن بیمارستان نوبنیاد پورسینا در سال 1307 و انتقال بیماران و کلیه تجهیزات به کار خود پایان داد. *(پوط کلمه ای است روسی و واحدی است در وزن «معادل 3/16 کیلوگرم» )   بیمارستان آمریکائی – مسیحی رشت: کهنسالان گیلان عموماً، و مردم رشت خصوصاً، بیمارستان آمریکائی را به نام بیمارستان " دکتر فریم " می شناسند. طبیبی که در سال 1907 م  ( به نوشته ماهنامه شمال ) 1286 ه.ش همراه گروه مذهبی " پریسبتارین Presbetarian " – شاخه ای از مسیحیان پروتستان – به رشت آمد، و در محله اسکندرآباد (ابتدای خیابان بیستون) نزدیک کلیسا و قنسولگری انگلیس در رشت، خانه ای مشتمل بر سه اطاق و یک ایوان اجاره نموده و کار پزشکی خود را آغاز کرد. برای گیلانیان، نام دکتر فریم مترادف است با طبیبی انسان دوست، خدمتگزار، مهربان و خستگی ناپذیر که در حدود سی و پنج سال از بهترین روزهای عمر و جوانی خود را، در آن شرایط سخت و غیر قابل تحمل گیلان، به خدمت بیماران و نیازمندان گذراند. پاره ای از روزهای هفته با صندوقی دوا و اکثر پیاده به بازارهای هفتگی اطراف رشت می رفت و به کمک بیماران و درمان آنها می شتافت. در اندک زمانی به حذاقت و خدمتگزاری شهرت یافت و مورد استقبال و احترام عامه مردم قرار گرفت. صفات اخلاقی و انسانی دکتر فریم توأم با تخصص او در جراحی و داخلی از آمریکا و قدرشناسی و تساهل مردم روشنفکر گیلان سبب شدکه دکتر فریم موفق به گرفتن مجوز از دولت ایران جهت ساختن بیمارستان و مدرسه پرستاری گردید. با تهیه قطعه زمینی در خیابان " چراغ برق "، بیمارستانی مجهز و نوین به روش غربی دایر نمود و به تربیت پرستارانی پرداخت که مدتها نه تنها در رشت بلکه در سراسر ایران خدمت نمودند. بیمارستان آمریکائی از سال 1294 ه.ش شروع به کار و خدمت نمودن کرد و در سال 1342 به جهت اختلاف با مؤسسات بهداری کشور به خدمت خود در رشت خاتمه داد و بیمارستان با کلیه تجهیزات آن به سازمان تأمین اجتماعی فروخته شد و پرستاران و کارمندان بیمارستان جذب وزارت بهداری شدند. بیمارستان پورسینا نیز در سال 1307 افتتاح و شروع به کار نمود.     فصلنامه سیاسی، ادبی، فرهنگی گیلان ما دکتر سید حسن تائب
  • نیما رهبر (شبخأن)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی