خلوت من

ببه کي فردا، ايمرۊ جا بئتر ببه

خلوت من

ببه کي فردا، ايمرۊ جا بئتر ببه

ادبیات گیلکی (روزنامه جنگل)

چهارشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۵۷ ب.ظ



لوگوی روزنامه جنگل



ایران به عنوان یکی از دیرینه سال ترین کشورهای دنیا واجد تاریخی دور و دراز و سرشار از فراز و نشیب بوده است. گاهی امپراتوری هخامنشی، نخستین امپراتوری جهانی دنیای کهن، به همت اقوام ساکن در این سرزمین در صحنه تاریخ ظهور می نمود و در کنار نبردها، جنگها و لشگرکشی های گسترده در پاره ای اوقات نیز نداهایی مبتنی بر رعایت حقوق بشر و برابری نژادی در جهان طنین انداز می شد و به وقتی دیگر خاک ایران لگدکوب و پایمال سم ستوران مهاجمی بیگانه چون آشور بانی پال، اسکندر و چنگیز می شد. به رزوگاری مردمی در این سرزمین مردان نام آور عرصه دین و دانش چون سلمان پارسی، ابوعلی سینا، رودکی، ملاصدرا، مولوی، سهروردی، فردوسی، حافظ و غیات الدین کاشانی پروریده اند و به زمانی دیگر نابکارانی چون وثوق الدوله، میرزا آقاخان نوری و عین الدوله از آن سربرآورده اند. اما آنچه روشن است در مجموع این فراز و فرودهای تاریخی، دوران معاصر ایران را می توان به مانند نقطه عطفی یافت که جنس اتفاقات رخ داده در اثنای آن، خارج از شباهت هایش با رویدادهای اعصار پیشین، واجد تفاوت های افزونی نیز است. به هر حال، آنچه آشکار و هویدا می نماید آن است که پدیدار گشتن جنبش های مردمی متعدد را باید از جمله مهمترین سرفصل های تاریخ این عهد برشمرد و بی گمان نظر به اهمیت بسیار چرائی و چگونگی سربرآوردن جنبش هائی چنین که در طول تاریخ ایران کم سابقه و شاید بهتر است گفته شود بی سابقه بوده اند توجه، عنایت و دقت افزونتری را می طلبد. نهضت جنگل یا قیام میرزا کوچک خان جنگلی و یارانش در گیلان از جمله مهمترین و تأثیرگذارترین این جنبش ها است. شوربختانه این نهضت که در اردیبهشت ماه سال 1294 ه.خ با رهبری میرزا در گیلان آغاز و در 11 آذر ماه سال 1300 ه.خ با درگذشت او پایان پذیرفت، به رغم مساعی ارزنده برخی کاوشگران تاریخ و کوشش های ارزشمند تاریخ پژوهان مرکز بازشناسی نهضت جنگل همچنان برای بسیاری از افراد علاقمند به میهن و تاریخ وطن و حتی برای دانشجویان رشته تاریخ ناشناخته مانده است. این ناشناخته بودن نهضت جنگل و یا شناخت اندک دوستداران تاریخ ایران از ماهیت و چیستی نهضت جنگل بدانگونه است که برخی می پندارند رهبران نهضت جنگل در پی تجزیه طلبی و در اندیشه استقلال گیلان بوده اند، شماری دیگر بر آن باورند که میرزا کوچک خان و یارانش سودای برپائی جمهوری سوسیالیستی در ایران به سر داشته اند، عده ای نیز گمان می دارند که جنگلیان در دامان بلشویک های تازه پیروز روسیه پرورش یافته بودند، بعضی نیز میرزا کوچک خان و یارانش را متهم بدان ساخته اند که سرسپرده و دست پرورده استعمار انگلیس یا آلمان بوده اند و البته شمار به نسبت افزونی نیز جنبش جنگل را حرکتی ملی - اسلامی برشمرده اند که با الهام از اصول آئین اسلام در جهت استقلال ایران و برپائی حکومتی مبتنی بر اسلام گام برداشته اند.     


خلاصه یکی از شماره های روزنامه جنگل:

-------------------------------------------

مکتوب محلی تقدیم و تشکر: درخواست فعلیت قول را فعل لازم است

------------------------

روزنامه مساوات در شماره 4 تحت عنوان، مکتوب سرباز، مقاله ای مندرج بود، بی اختیار محرکم گردید که نیات صادقانه خود و هم قطارانم را توسط این جریده در ضمن ادای تشکر و عرض جواب مشهود دارم. بدیهی است که هیچ قومی در عالم مانند مملکت ستمکش ایران به آزادی ملت روسیه که در زیر زنجیر اسارت حکومت مستبده و به بدترین روزگاری دچار بودند علاقمند نبوده و نیست. توضیح واضح می دانم که بگویم حقیقت دمکراسی تمام اقوام عالم را متحد و وحدت عملیات هر ملتی را بدون ملاحظه اختلاف نژاد و مذهب متضمن به علاوه این نظریه که آزادی هر ملتی بداهتاً سبب مسرت ملل دیگری که طریق آزادی را طی می نماید خواهد شد، مملکت و ملتی که برای تعلقات اقتصادی و همجواری و غیره علاقه حیاتی با ممالک دیگر داشته ناگزیرند که رشته مودت خود را محکم و از معاونت یکدیگر بهره مند گردند. ملت ایران آن ملتی است که بیش از اقوام سایره با ملت روسیه مرتبط و منتظر حسن روابط همجواری است. ایران محنت دیده باز ده سال است که به قربانی هزارها فرزند رشید خود حریت را تحصیل و در این مدت برای مظالم وحشت خیز حکومت تساری ذره ای موفق به اطلاحات نگردیده، کلمه آزادی از دایره لفظ خارج نشده بلکه سخت تر از استبداد سابقه دچار لطمات طاقت فرسا گردید. اطفال پدر کشته، پدران و مادران پسر مرده، مردان هستی به باد داده که به امید استشمام رایحه عدالت تحمل این همه خسارت نمودند با دیده حسرت نگران و منتظر که روح مساوات روزی آنان را به آرزوهای دیرینه ایشان سوق دهد. لطایف غیبیه نگذاشت که خاموش کننده عدالت شب را سحر کند، امیدواری ها کامل، دست طبیعت برای انتقام از آستین مردانه جوانمردان روسیه بیرون، با یک انقلاب پر از شرف تسار را از تخت سرنگون، تختش واژگون، ستمدیدگان روسیه استنشاق بوی فرح بخش حریت کردند. موفقیات ملت روس به قدری به امید ایرانیان افزود که هیچ یک از عناصر ایرانی (سوای یک جمع رذل بی شرف) نتوانستند از اظهار شعف خودداری کنند، منتظر بودند که سریعاً از طرف حکومت دمکراسی روس جبران مافات شده، به کمکهای مادی و معنوی، تخلیه ایران و الغای امتیازات مشئومه مرهمی به جراحات قلوب ما بگذارند. مع الاسف تا امروز اظهارات مساعدت آمیز دولت و ملت روسیه مثل مشروطیت یازده ساله ما پا از دایره لفظ بیرون ننهاده در حالتی که: قول را فعل لازم است. این نکته مسلم است که ملت روسیه طبعاً نجیب و ملایم دارای محبت واقعی و شرف آدمیت، هیچگاه از ابراز حسیات دوستانه درباره همسایگان خود خاصه ایران خودداری نداشته، اکنون نیز ایرانیان همه اظهارات برادرانه آنان را به حسن قبول تلقی می کنند، ولی قشون و ملت را جز اطاعت دیسیپلین حکومت مشروطه خود چه تکلیفی است؟ حوادث اخیر پطروگراد مگر گواه صادق ما نیست؟ اظهار تالمات و تاسفات بر شهدای ما البته شایان تقدیر است، ولی امروز نه (چند واژه ناخوانا) به زندگانی ایرانی حق حیات استقلالی داده می شود؟ حکومت دمکراسی روس با صمیمیت ملت خود نسبت به ما همراه است؟ در اینجا جواب منفی است! چرا؟ تا امروز فعلیتی ندیدیم در حالتی که: قول را فعل لازم است. مکرر دولت و ملت ایران تقاضا کردند که شما ایران را تخلیه کنید بیرون کردن عثمانی ها را ما عهده دار می شویم آیا امتحان کردند؟ آیا عثمانی ها جز به عنوان بیرون کردن قشون روس از ایرن متوسل به عذر دیگری شدند؟ آیا امروز که قشون عثمانی از ایران خارج و بغداد در تصرف متحد آنها و حکومت روسیه دمکراسی، مهاجرین ایرانی اغلب به ایران عودت کرده دیگر جای عذری باقی است؟ باز هم مواعید دیپلوماسی که اساسش نقش بر آب است؟! آیا می توان از دم دراز خروس صرفنظر کرده و به قول تنها مطمئن شد در حالتی که: قول را فعل لازم است. دولتین روس و انگلیس می گویند ما نمی رویم وقتی که عثمانی بوده و عثمانی می گوید ما در ایران نیامدیم مگر برای بیرون کردن آنان، روس و انگلیس هر وقت رفتند ما هم می رویم. پس این قافله تا به حشر لنگ است و ما در یک رشته دور و تسلسل مقید و باید مثل همه وقت گرفتار سرپنجه عذاب باشیم. آقایان من، فاتحیت عثمانی و آلمان، مغلوبیت روس و انگلیس یا بالعکس چه نفعی به ما خواهد داد؟ ما می گوییم همه بگذارند که تا در خانه ویران خود نفسی به راحت کشیده، در عالم برادری به قدر یک خواهر به ما ارث دهند، زیاده برا ین خیال اصلاحات ما را عقیم نگذارند، دنبال اقوال دوستانه نرفته افعال را شاهد قرار دهند، زیر لزوماً: قول را فعل لازم است. جنبه و مقانیت و اقامت جنگل و عدم اطلاع از امور سیاسی و ادبی، بالاخره بی علمی و بی سوادی مجبورم ساخت که ساده درد و دل کنم. شاید با زبان جنگلی خود توانستم سوز دل خود را ثابت و برادران حریت طلب روسیه را آگاه کنم که آنها نیز چون ما دچار بدبختی هستند، به قول باباطاهر عریان: بیا سوته دلان گرد هم آییم. آنها آلت دیگران، ما گرفتار بی مهری آنان، هر دو فهمیده ایم که در خبطیم بدبختانه در فکر علاج نیستیم. چشم باز و گوش باز و این عمی      حیرتم از چشم بندی خدا معاودت ما به رشت یا اقامت جنگل در عرض هم، زیرا ما ایرانی و ایران ویران خانه ما. در این مدت ما هجوم نکردیم بلکه همه وقت مورد هجوم سایرین شدیم، خصمانه ورود می کنند مدافعه می کنیم، دوستانه می آیند پذیرایی می نماییم، گرچه مصادف با یک عالم خجلتیم برای فقدان وسایل از مهمانان محترم خود پذیرایی کامل ننمودیم.  در خاتمه از کمیته محترم کارنیزون و تمام مهاجرین و عناصر صالحه ملت آزاد روسیه امتنان و تشکر نموده و می دانیم که اظهاراتشان از روی صداقت و صمیمیت بوده و خواهد بود و ما هم در گوشه جنگل به انتظار ایفای مواعید برادرانه آنها مقیم و این فراز را با یک دنیا امید متذکر که: قول را فعل لازم است. یک نفر جنگلی   (مجموعه روزنامه های جنگل (نشریه نهضت جنگل) امیر نعمتی لیمائی، انتشارات امید مهر)

  • نیما رهبر (شبخأن)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی