به نام او که خلق کرد آسمان و زمین و هر آنچه میان آنهاست . . .
به نام او که خلق کرد انسان و هر آنچه به او بخشید . . .
به نام او که خلق کرد فرشته ای از فرشتگان درگاهش به نام مادر،
و هر آنچه در وجود پاکش نهاد . . .
به نام او که گفت بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را . . .
و فرشته ای که مصیبت های این زندگیِ نکبت بار، او را وادار کرد تا بگوید: تو بخوان مرا، تا من اجابت کنم . . .
از بلندای پلی همراه فرزندی معصوم . . .
اجابتی که پایانی است بر دردِ جانکاه اش،
پایانی است بر ناله های شبانه اش،
پایانی است بر گرسنگیِ هر شبِ خود و کودک معصوم اش،
و مرهمی بر قلبِ همسرِ خانه نشینِ شکسته غرور، تا شاید اینگونه، غرورش بیشتر . . .
بی شک او اولین نبود، آخرین هم نخواهد بود . . .
.
.
.
پس بخوان به نام او که به حکمِ مرگِ جسم، دیگر زنده نیست . . .
به نام او که زین پس، ناله های خود را همراهِ نفرینی خانمان سوز،
به دنبالِ ناله های پر شرار مرغ سحر پیش می فرستد، . . .
.
.
.
باشد که فردا، بهتر از امروز باشد.
- ۰ نظر
- ۳۰ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۲۸