نگاهی به عوامل پیدایش و خواستههای جنبش دهقانان گیلان در دوره مشروطه (قربان فاخته)
درآمد
نهضت مشروطیت ایران از نوع جنبشهای ترقیخواهانه طبقات شهری بود، بدین معنی که حرکت مشروطهخواهی از شهرهای بزرگ آغاز گردید و در مراکز شهری گسترش یافت. اما با پیشرفت حرکت مردم و پس از تأسیس رژیم مشروطه و گشایش مجلس شورای ملی، جنبش آزادیخواهی به تدریج از شهر به روستا سرایت کرد و روستانشینان ایرانی که دخالتی در پیدایش انقلاب مشروطه نداشتند، در پرتو آگاهی اجتماعی فهمیدند که با برچیدن بساط استبداد دیگر نباید بندگی همجنس خودشان یعنی اربابان را بپذیرند. از همینرو در این دوره شاهد حرکتهای دهقانی در گوشه و کنار کشور بر ضد نظام ستمگرانه ارباب - رعیتی و ظلم و ستم مالکان و مباشران، زبان به شکایت گشودند و خواستار رهایی از وضعیت اسفبار خود شدند و برای اصلاحات سریع به مجلس شورای ملی، انجمنها و رهبران و بزرگان مشروطه امید بستند.
اما در میان حرکتهای دهقانی عصر مشروطه خیزش دهقانان گیلان از جهات مختلف دارای اهمیت بیشتری است. فریدون آدمیت در اینباره نوشته است: [در این دوره تنها در ولایت گیلان است که پیشدرآمد حرکت متشکل زارعین را ملاحظه می کنیم و از آن به "انقلاب قراء و قصبات رشت" و "جنبش دهقانی علیه ملاکان" یاد کردهاند. در ایالت آذربایجان هم به مقاومت رعایا در برابر اربابان برمیخوریم اما نه به صورت وسیع و منظم. اشارات پراکندهای هم راجع به اعتراض برزگران در برخی ولایات دیگر شده است. اما این اعتراضها خصلت نهضت اجتماعی را ندارند. قیام روستاییان گیلان علیه ملاکین کم و بیش واجد خصوصیت جنبش اجتماعی است. تاکنون فغان زارع از مالک بلند بود، یک چند هم به حساب اربابان برسند.]
جان فوران درباره نقش دهقانان ایران به ویژه دهقانان گیلان در انقلاب مشروطه می نویسد: [دهقانان در بهترین حالت خود اجزاء کمکی انقلاب بودند و به خاطر وجه تولیدی و انزوای جغرافیایی با انقلاب ارتباط چندانی پیدا نکردند... همگان برآنند که دهقانان در انقلاب مشروطیت دخالتی نداشته اند... درواقع مشخص نبودن منافع دهقانان در سطح ملی و مشکلات سازماندهی آنان در آن همه روستای جدا و پراکنده مانع از آن شد که دهقانان به عنوان یک طبقه در جریان انقلاب مشروطبت، اقدامهایی بیش از عملیات پراکنده و جسته و گریخته انجام بدهند. بنابراین، نظر مورد قبول یعنی "عدم مداخله دهقانان" در مورد دهقانان سراسر ایران مصداق دارد... اما گیلان تنها ایالتی بود که دهقانانش عملاً به جنبش پیوستند... دهقانان این خطه به مالکان حمله میبردند، آنها را از ده بیرون میانداختند و خانههایشان را به آتش میکشیدند... ]
همچنین ژانت آفاری دربارهی نقش دهقانان گیلان در انقلاب مشروطه چنین نوشته است: [مشارکت دهقانان در انقلاب مشروطهی ایران به هیچ وجه به گستردگی انقلاب 1905 روسیه نبود، اما اگر بگوییم که کلاٌ دهقانان ایران در این دوره منفعل یا ضد انقلاب بودند قطعاً در بازخوانی انقلاب مشروطه به راه خطا رفته ایم... منطقه خزر عرصه پایدارترین شورشهای دهقانی دوره مشروطه بود. مقاومت دهقانان در این منطقه پیشینه داشت و اوضاع جغرافیایی منحصر به فرد آن نیز به این امر کمک میکرد... مقاومت دهقانی در گیلان نیرومندتر از نقاط دیگر بود. در گیلان با کمک عدهای از پیشهوران رادیکال عضو انجمن رشت شبکهای ایجاد شد که تعداد قابل توجهی از دهقانان و پیشهوران در آن عضویت داشتند. این انجمنها که بعضی از نگرانیها و مصایب جوامع روستایی را انعکاس میدادند در برابر انجمن رشت و نیز مجلس قد علم کردند. مقاومت در منطقه کوهستانی طوالش نیرومندتر بود. روستاییان کنترل منطقه را به دست گرفتند و در برابر نیروهای اعزامی، مقاومت محلی و شاه به خوبی از خود دفاع کردند.]
به طور کلی دلایل اهمیت جنبش دهقانی در دوره مشروطه را میتوان اینگونه خلاصه کرد:
الف- حرکت دهقانی گیلان از نظر گستره جغرافیایی محدود به منطقهی خاصی نبود بلکه سرتاسر این استان را دربر میگرفت.
ب- از نظر زمانی تقابل و ستیز دهقانان با مالکان دو سال به درازا کشید و این موضوع در مقایسه با حرکت دهقانی در سایر نقاط ایران که عمری کوتاه و گذرا داشت، قابل توجه است.
ج- حرکت دهقانی گیلان همراه با آگاهی و بینش اجتماعی و سیاسی بود. اگر در گذشته زارعان بر اثر فشار بیش از حد مالکین، از روی اضطرار و به طور خودجوش هر از چندی بر خداوندان خود میشوریدند، اکنون پیام مشروطیت نوید تازه آزادی و رهایی را برای زارعین به ارمغان آورده بود. از همین رو بپاخاستگان دارای اهداف سیاسی و اجتماعی مشخصی بودند.
د- در میان حرکتهای دهقانی عصر مشروطیت، تنها در گیلان شاهد حرکت متشکل، منظم و پیوسته دهقانان هستیم.
هـ- در جریان جنبش پیوند مستحکمی میان احزاب، گروهها و افراد مشروطهخواه که در شهرها فعالیت داشتند، و دهقانان در روستاها برقرار گردید. در این فرآیند کار تازهای که تنها در گیلان در این زمان صورت گرفت تشکیل "انجمن بلوکات" بود که درواقع به مثابه حزب سیاسی دهقانان محسوب میگردید.
و- اندیشه "دموکراسی اجتماعی" که اساس آن بر تأمین عدالت اجتماعی، از میان برداشتن نابرابریهای اجتماعی و آزادی استوار بود، از طریق گروه "اجتماعیون عامیون گیلان" از شهرها به روستاهای گیلان نفوذ یافت و دهقانان تحت تأثیر آن بر ضد مالکان بسیج شدند. از همینرو می توان گفت جنبش دهقانان گیلان در مقایسه با دیگر حرکتهای دهقانی عصر مشروطه واجد خصوصیات جنبش اجتماعی بود.
ز- جنبش دهقانان در گیلان در روند خود از طرح خواستهها و مطالبات اولیه فراتر رفت و خصلت انقلابی به خود گرفت و دهقانان با اربابان و حکومت وارد درگیری و ستیز شدند.
ح- برخلاف سایر نقاط ایران که روستاییان در مرحله تکوین و تأسیس مشروطیت نقشی نداشتند، چنانکه خواهیم دید دهقانان گیلانی در تکوین و پیدایش جنبش مشروطهخواهی در گیلان نقش و حضور فعالی داشتند و جرقهی جنبش مشروطهخواهی در گیلان با اعتراض دهقانان آغاز شد.
زمینهها و عوامل پیدایش جنبش
در ایجاد جنبش دهقانان گیلان در عصر مشروطه زمینهها و عوامل جغرافیایی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی متعددی دخالت داشتند که در این بخش از تحقیق مهمترین آنها را مورد توجه قرار میدهیم:
الف- استثمار دهقانان، ظلمها، ستمها و اجحافات بی حد و حصر اربابان و نیز بیتوجهی حکومت به خواستهها و مسایل و مشکلات و رفاه و آسایش دهقانان زمینههای لازم را برای طغیان دهقانان در عصر مشروطه فراهم ساخت. آنان با وقوع انقلاب مشروطه برای رهایی از وضعیت اسفبار خود به حرکت درآمدند. به عبارت دیگر در گیلان زمینه عینی قیام دهقانی فراهم بود. دهقانان ستمکش گیلانی فقط به وسیله یک جنبش اجتماعی میتوانستند خود را از قید و بندهای نظام ستمگرانه ارباب – رعیتی رها سازند.
ب- انقلاب مشروطه زمینهی ذهنی یا مهمترین زمینه سیاسی و اجتماعی را برای حرکت دهقانی فراهم ساخت. با مشروطه فهمیدند که [پس از این حکمرانی به اراده مردم] است و این که با [آزادی ملت] طبقه زارع دیگر [بندگی همجنس خودشان] را نمیپذیرند. این خود مقدمه هشیاری طبقه دهقان به اشتراک منافع اجتماعی خویش بود. بدون چنین هشیاری طبقاتی، دهقانان متشکل نمیگردیدند و تحرک اجتماعی نمییافتند. کما این که در قبل از مشروطه طبقه دهقان وجود داشت و ظلم و ستم بر آنان نیز بی حد و اندازه بود، اما چون آگاهی طبقاتی وجود نداشت، دهقانان نامتشکل و عاری از تحرک اجتماعی باقی ماندند.
ج- در فرآیند گسترش آزادی و مشروطه خواهی اندیشهی "دمکراسی اجتماعی" که در ایدئولوژی مشروطیت پدیدار شده بود، توسط گروه "اجتماعیون عامیون گیلان" با شاخههای مختلفی که در نقاط مختلف گیلان از جمله مناطق روستایی داشت، میان دهقانان رسوخ یافت. در اندیشه دموکراسی اجتماعی از میان برداشتن نابرابریهای اجتماعی و تأمین عدالت اجتماعی و تضمین مساوات اقتصادی نقش محوری داشت. از نظرگاه مفهوم دموکراسی اجتماعی مهمترین مسایل اجتماعی ایران، که یک جامعه کشاورزی محسوب میگردید، اصلاح و تغییر نظام ارباب – رعیتی بود. معتقدان بر این باور که اجتماعیون عامیون گیلان تشکل یافته بودند، با پیشرفت جنبش مشروطهخواهی زمینهی نشر فکر دموکراسی اجتماعی را در روستاهای گیلان مناسب دیدند و از طریق شاخههای خود در مناطق روستایی که به انجمن های "ابوالفضلی" یا "عباسی" معروف بودند، افکار خود را در میان روستاییان پخش نمودند و دهقانان را بر ضد نظام ظالمانه ارباب– رعیتی برانگیختند. در همین فرآیند دهقانان در روستاهای گیلان دست به تأسیس "انجمن بلوکات" زدند که اساساً برای مبارزه بر ضد نظام فئودالی به وجود آمده بودند.
د- یکی از عواملی که در ایجاد زمینه مناسب برای شورش دهقانی در گیلان نقش مؤثری داشت، ضعف و بحران دولت مرکزی ایران و به تبع آن سست شدن پایههای قدرت حکمرانان و متنفذان و خوانین محلی بود که در نتیجه پیدایش انقلاب مشروطه به وجود آمده بود. همانگونه که جامعهشناسان معتقدند شورشهای دهقانی معمولاً در زمانی رخ میدهند که حکومت مرکزی متزلزل شده و با بحرانهای نهادین روبرو گردیدند. این بحرانها به نوبه خود منجر به خلاء قدرت در ایالات میگردد و خلاء قدرت رادیکالهای شهری را تشویق میکند تا به سراغ روستاها رفته با دهقانان ناراضی از وضع موجود متحد شوند و آنها را به حرکت درآورند. همانطور که فرگوسن از پژوهشگران جنبشهای دهقانی معاصر نوشته است: [شورشهای روستایی به انقلابهای موفقی منجر نمیشود مگر آن که رادیکالیسم شهری دهقانان را در تشکیلات سیاسی جمعی منسجم و همگونی بسیج کنند.]
با پیدایش انقلاب مشروطه به دنبال فرورفتن حکومت و دولت ایران در بحرانهای فزاینده، قدرت و حاکمیت مطلق حکمرانان و مالکان و خوانین گیلان دچار آسیب شد و در خلاء ناشی از آن نیروهای رادیکال اجتماعی که در گروههای اجتماعیون عامیون متشکل شده بودند، با رفتن به میان روستاییان، دهقانان را بر ضد مالکان تحریک و متشکل نمودند.
هـ- در تحلیل ریشههای جنبش دهقانی گیلان نقش کارگران را در پاشیدن بذر بیداری میان دهقانان باید متذکر شد. چنان که پیشتر بیان شد در سدهی نوزدهم و در آستانهی انقلاب مشروطه هزاران نفر از گیلان در جستجوی کار راهی نواحی جنوبی امپراتوری روسیه شدند و بخش زیادی از این مهاجرین روستاییان نگونبختی بودند که یا از دست مالکان از روستاها گریخته بودند و یا به منظور پیدا کردن کار و تأمین معاش خود تن به مهاجرت داده بودند. مهاجرین ضمن کار در شهرهای مختلف قفقاز به عنوان مغازه دار، مکانیک، بنا، نجار، درشکهچی، حمال و کارگر بارانداز و ساختمان و ... با محیط سیاسی و اجتماعی آنجا آشنا شدند و تعداد زیادی از آنها نیز به عضویت سازمانهای انقلابی قفقاز مانند سازمان سوسیال دموکرات "همت" که در میان کارگران مسلمان فعالیت میکرد و کمیتهی باکوی حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه درآمدند. این دسته از کارگران که در جرگهی فعالین سیاسی و سازمانی وارد شده بودند، در رویدادهای سیاسی محل مهاجرت خود نقش فعالی داشتند. این امر در مشارکت کارگران مهاجر ایرانی در اعتصابهای عمومی ژوئیه 1903/ تیر 1282 و دسامبر 1904/ آذر 1283 و همینطور در چندین اعتصاب دیگر، بازتاب یافت. در 1906م/ 1285خ حدود 2500 کارگر ایرانی معادن مس اللهوردی در ارمنستان هستهی اصلی اعتصابیون را تشکیل دادند. در تابستان 1906م/ 1285خ کارگران ایرانی، به همراه روسها و قفقازیها، در کارخانهی نساجی سرمایهدار ایرانی تقییف دست به اعتصاب زدند و از کنسول ایران خواستند به نفع آنان مداخله کند. کارگران حوزه نفت از این درخواست پشتیبانی کردند. این نگرانی وجود داشت که این مسئله به اعتصاب عمومی صدهزار کارگر در باکو منجر شود.
مجاهدین مشروطه، نفرات نشسته: فرزندان حاج وکیل
بیشک مهمترین و پایدارترین پیآمد پدیدهی مهاجرت گسترده، تأثیر آن بر جامعهی گیلان در دورهی مشروطه بود. سیاسی شدن تدریجی کارگران مهاجر در خارج از کشور سرانجام به گسترش عقاید رادیکال در گیلان در دورهی مشروطه انجامید. عامل عمدهی ترویج این عقاید، کارگران مهاجر به ویژه آنانی بودند که به صورت فصلی در ناحیه قفقاز مشغول کار میشدند. بسیاری از این مهاجرین هستهی اصلی گروه اجتماعیون عامیون گیلان را تشکیل میدادند که رادیکالترین جریان سیاسی در جنبش مشروطهخواهی گیلان به شمار میرفت. ژانت آفاری دربارهی تأثیر مهاجرین در رویدادهای انقلاب مشروطه چنین مینویسد: [از دست دادن زمین در بسیاری از موارد موجب مهاجرت انبوه دهقانان به شهرها و نیز کشورهای همجوار شد. وُلف موضوعی را که قبلاً توسط ادواردز مطرح شده بود بسط داد و بر نقش محوری کارگران مهاجر روستایی که به صفوف کارگران شهری میپیوندند، تأکید کرد. کارگران مهاجر اغلب افکار جدیدی را با خود به روستاها برمیگردانند. این دهقانان سابق معمولاً پیوندهای محکمی با روستاهای خود دارند و در مواردی، به دلیل بیثباتی اشتغال در شهرها، برای کار فصلی به روستا برمیگردند. کارگرانی که پیوندهای خود را با جوامع بومی حفظ میکنند، در دوره انقلاب نقش مهمی دارند و "انتقال دهنده ناآرامی شهری و ایدههای سیاسی" میشوند. چنانکه قبلاً دیدیم، کارگران ایرانی مهاجر که در صنایع نفت قفقاز کار میکردند، در زمان انقلاب مشروطه در 1906 (1285) محمل افکار انقلابی شدند. بسیاری از این کارگران به ایران بازگشتند و در انجمنهای مجاهدین (اجتماعیون عامیون) به فعالیت پرداختند. تأثیر آنها را در روستاهای چندین ایالت (از جمله گیلان) میتوان تشخیص داد.]
دهقانان مهاجر گیلانی با پیدایش انقلاب مشروطه در حالیکه تحت تأثیر محیط افکار سوسیال دموکراسی قفقاز و روسیه قرار داشتند، در شهرها و روستاهای گیلان حضور یافتند و به فعالیتهای سیاسی مشغول شدند. آنان با عضویت در گروههای اجتماعیون عامیون گیلان و ایجاد انجمنهای دهقانی در روستاها، نقش مهمی در کشاندن دهقانان به صحنه مبارزات سیاسی و اجتماعی و خیزش بر ضد مالکان ایفا نمودند. بدینگونه دهقانان مهاجر افکار و تجربههای سیاسی خود را که در قفقاز کسب کرده بودند، برای بیداری دهقانان به خدمت گرفتند.
و- همجواری گیلان با امپراتوری روسیه و نزدیکی با مراکز انقلابی قفقاز سبب پیوند گسترده انقلابیون و مشروطهخواهان گیلان با گروههای سوسیال دموکرات روسیه و قفقاز و ایرانیان انقلابی ساکن قفقاز گردید. این گروهها و افراد که در امپراتوری روسیه بر ضد نظام استبدادی تزارها مبارزه میکردند و به مسایل دهقانی و اراضی توجه خاصی داشتند، کمک به جنبش آزادیخواهی مردم ایران را از وظایف انقلابی خود میدانستند. از همینرو از آغاز جنبش مشروطهخواهی در شمال ایران و از جمله در گیلان حضور فعالی داشتند و به ویژه در برانگیختن دهقانان بر ضد نظام ارباب – رعیتی تلاش زیادی نمودند. اسپرینگ رایس مأمور سیاسی دولت انگلیس که در سال 1907م / 1325ه.ق به مأموریت ایران و روسیه فرستاده شده بود به [روابط نزدیک میان احزاب انقلابی روسیه و ایران] اشاره مینماید. یکجا مینویسد: [بتازگی انجمنهای پنهان زیادی از روی الگوی روسیه تشکیل شدهاند] و در جایی دیگر میگوید: [انقلابیون رشت و تبریزی، از بادکوبه الهام میگیرند.] یا اینکه در انزلی [جنبش دهقانی علیه ملاکین درگرفته] و [افرادی از بادکوبه آمده] آن جنبش را یاری میدهند.
در دوره مشروطه پیامهای انقلابی از کمیته اجتماعیون عامیون ایرانی قفقاز به نقاط مختلف ایران به ویژه گیلان و آذربایجان میرسیدند و پخش میشدند. به گفتهی یکی از مأموران انگلیسی [اندیشههای انقلابی که آن سوی مرز روس را همهجا فرا گرفته] به ایران سرایت یافته و [اذهان مردم کمابیش آلوده به آن افکار گشته] است. ناظمالاسلام کرمانی در تارخ خود از بیان نامههای فراوان چاپی از آن سوی مرز ایران میرسیدند، سخن به میان آورده است، یکی از آنها با عنوان "انتباهنامه اجتماعیون عامیون ایران" و به امضای "اجتماعیون عامیون فرقه ایران، قومیه مرکزی قفقاز" در 23 رجب 1324 به تهران رسیده یود. در این اعلام نامه میخوانیم: [ای فقرای ایران جمع شوید، ای اهالی کاسبه ایران، ای زراعتکاران ایران، ای اهل دهاتیهای ایران همت کرده اتحاد نموده، اجتماع بکنید، خودتان را از ظلم این ظالمان خوش خط و خال استبداد مذهب خلاص نموده رهایی یابید... ببینید چگونه اهالی همسایه شمالی... جد و جهد و سربازی میکنند، روحانیان و کشیشان... در راه دفع ظلم مانند حضرت عیسی دست از جان شسته، خود را چطور در طریق رضای عیسی فدا می کنند... ما اهالی ایران که در قفقاز ساکن هستیم از هر جهت حاضر شدیم تا در موقع، خود را به راه دولت و ملت فدا بکنیم... زنده باد طرفداران حریت و ملیت، نیست بود طرفداران استبداد] بدینگونه چنانکه میبینیم انقلابیون آنسوی مرزهای ایران در برانگیختن دهقانان گیلان سهیم بودند. همچنین همان طور که آفاری یادآوری نموده نزدیکی گیلان به مراکز انقلابی ایران مانند تهران و تبریز بر قوت جنبش دهقانی میافزود.
ز- از عوامل اصلی در برانگیختن دهقانان و گسترش خیزش آنان، گروهها، احزاب و انجمنهایی بودند که با هدف دفاع از منافع طبقاتی دهقانان و رهبری و هدایت حرکت آنان تشکیل شده بودند و در برنامهها و مرامنامههایشان به مسأله ارضی دهقانان توجه ویژهای داشتند و در شهرها و روستاها از منافع دهقانان و خیزش آنان حمایت و پشتیبانی میکردند مانند "فرقه مجاهدین رشت"، "انجمن عباسی" و "انجمن بلوکات". ژانت آفاری درباره نقش انجمنها و رهبران فکری و سیاسی در برانگیختن دهقانان چنین مینویسد: [رشد انجمنهای شهری نظیر انجمنهای تبریز و رشت، خیلی زود در روستاها وشهرها اثر گذاشت و مردم روستاها و شهرها به حمایت از این انجمنها برخاستند. در بعضی از روستاهای بزرگ، انجمنهای پیشهوران و دهقانان تشکیل شد، هرچند که این انجمنها با مخالفت مجلس و نیز مقامات محلی روبرو شدند. قیامهای دهقانی در مجاورت مراکز رادیکال شهری به وقوع پیوستند و این قیامها در شمال کشور که در آن شعبههای فرقه اجتماعیون عامیون فعالیت داشتند، قویتر بودند. رهبری فکری قیامها با روزنامهنگاران رادیکال، پیشهوران و واعظانی بود که از تشکیل انجمنها در شهرها و روستاها حمایت میکردند. انجمنهای مجاهدین و انجمنهای عباسی که تا حدود زیادی بیانگر آمال دهقانان بودند، شمار قابل توجهی از طبقات پایین روستایی و شهری را در عضویت داشتند.] در ادامه این تحقیق در بخش رهبران خیزش دهقانی دربارهی این گروهها و انجمنها و نقش آنان در جنبش دهقانی به تفصیل سخن به میان خواهد آمد.
ح- جامعهشناسان در بررسی جنبشهای دهقانی وجود دهقانان متوسط را به عنوان یک عامل سیاسی – اجتماعی در شورشهای دهقانی مؤثر میدانند. وجود دهقانان متوسط در گیلان در دورهی موجود مورد بحث را میتوان از زمینههای اصلی پیدایش جنبش دهقانی دانست. به طور کلی جامعه ی دهقانان را در یک تقسیمبندی کلی میتوان به سه گروه تقسیم کرد:
"دهقانان ثروتمند" که زمینهایشان را با اجیرکردن کارگران بدون زمین کشت میکنند؛ "دهقانان متوسط" که املاک مستقل کوچکشان را با نیروی کار اعضای خانوادهشان کشت مینمایند؛ و دیگر "دهقانان فقیر" که از زارعان سهمبر فقیر، کارگران بدون زمین و زارعان تقریباً بی زمین ترکیب یافتهاند. از این سه طبقه، برجستهترین نقش در شورشهای دهقانی را دهقانان متوسط بازی میکنند. همانگونه که ولف در کتاب "جنگهای دهقانی در قرن بیستم" به نحوی مستند ثابت کرده است، [از آنجا که دهقان ثروتمند کسی است که کارگر اجیر میکند، پول قرض میدهد، نماینده دولت است و درنتیجه حامی وضع موجود: حوزه قدرتش در روستا به متنفذان خارج از روستا بستگی دارد و مستقل نیست.]
دهقانان فقیر، حتی اگر علاقهای هم به حفظ وضع موجود نداشته باشد، به نوبه خود به خاطر دستمزد، غذا، زمین و امرارمعاش آنچنان به دیگران وابسته است که قادر نیست به یک عمل سیاسی مستقل دست بزند: [دهقان فقیر قدرت تاکتیکی ندارد و چون هیچ منبعی که از آن خودش باشد در اختیار ندارد تا در مبارزه قدرت به کارش آید، کاملاً زیر سلطه کارفرمایش قرار دارد.] در مقابل دهقان طبقه متوسط هم توان شوریدن دارد و هم تمایلش را. زیرا به آن اندازه زمین ندارد که مانند کارفرمایان بزرگ حافظ وضع موجود باشد ولی به اندازهای زمین دارد که به لحاظ اقتصادی و اجتماعی از متنفذین محلی و حکومت مرکزی مستقل باشد. مالکیت زمین برای دهقانان متوسط، برخلاف دهقانان فقیر، به اندازه کافی امنیت اقتصادی فراهم میکند تا بتوانند به مقابله با مالکان بزرگ و کارگزاران دولتی برخیزد. به گفتۀ وُلف: [دهقان متوسط از کمترین حد آزادی تاکتیکی که مستلزم مبارزه با مالکان است، برخوردار است.] به عبارت دیگر، اسقلال اقنصادی شالودههای استقلال اجتماعی و سیاسی را پی میریزد.
پژوهشگران معاصر بر این باورند که در آستانه قرن بیستم نوعی خاص از دهقانان متوسط در گیلان وجود داشت. در گیلان در آستانهی انقلاب مشروطه نهادهای سلطنتی، دولتی، مذهبی و عمده مالکان در مجموع فقط مالک 28 درصد از روستاها بودند. در حالیکه خردهمالکان و مالکان کوچک دیگر تا 50 درصد از روستاها را به خود اختصاص داده بودند. موقعیت ضعیف مالکان در برابر دهقانان، زراعت مبتنی بر سهمبری را تضعیف و اجارهداری زمین با نرخهای ثابت را تقویت کرده بود. دهقانان متوسط در گیلان به طور نسبی در مقایسه با سایر نقاط کشور از سطح زندگی بالاتری برخوردار بودند؛ اجارههای درازمدت زمین اغلب با نرخهای ثابت موقعیت مساعدتری برای چانهزدن در مقابل مالکان و نوعی آزادی از بیگاری و آسودگی از نگرانی از دستدادن حق کشت فراهم میکرد و همهی اینها موجب شد تا دهقانان اسقلال و موقعیت اجتماعی بیشتری به دست آورند. نوسان ناگهانی در اقتصاد بازار به خصوص در تجارت با روسیه، همراه رشد تدریجی جمعیت موجب نارضایتی در بین دهقانان متوسط شد. تخمین زده میشود که جمعیت گیلان طی نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی دو برابر شده باشد. این امر سبب استفاده بیش از حد از زمینهای موجود گردید، مساحت املاک، کاهش یافت، بر تعداد افراد بیزمین افزوده شد. در حالیکه میزان جمعیت نسبت به مساحت زمین افزایش یافته بود، تعداد کمی از مالکان بزرگ، به خصوص مالکین مزارع چای و توتون منفعت خود را حفظ کردند و اربابان کوچک به جمعآوری اجاره از دهقانان تحت فشار ادامه دادند. از آنجا که این اربابان هیچ نقش مهمی از قبیل حمایت از روستاییان، سرمایه گذاری در امور آبیاری و حمایت از برزگران در مشکلات مالی ایفا نمیکردند، دهقانان آنان را نه به عنوان "ولینعمت"که به عنوان "انگل" میشناختند. میتوان گفت مبانی طبیعی احترام بین مالک و دهقان در گیلان وجود نداشت.
بدینسان همانگونه که آبراهامیان نوشته است گیلان برخلاف سایر نقاط ایران و به همان دلایلی که در روسیه، چین، ویتنام، مکزیک و بسیاری کشورهای دیگر وجود داشت، دهقانان انقلابی در خود پرورش داد. این دهقانان متوسط که از مالکان بزرگ و دولت مستقل بودند حداقل نفوذ و قدرتی را به دست آوردند که لازمه درافتادن با نظم موجود بود. اینان از تجاری شدن کشاورزی متحمل ضربه سختی گردیدند. روستاهای ایشان برونگرا و نسبتاً از سلطه مالک آزاد بودند، رابطه نزدیکی با روستاهای دیگر داشتند و بهطور مستقیم با اقتصاد بازار درآمیخته بودند. درنتیجه، این روستاها نه تنها خود ناراضی بودند، بلکه از نارضایتی روستاهای دیگر نیز آگاه بودند.
فقدان دهقانان متوسط به این معنی است که روستاها هیچ قشری را با حداقل امنیت اقتصادی و استقلال اجتماعی که لازمه درافتادن با اقتدار حکومت مرکزی و مالکان محلی است پرورش نداده بلکه برعکس روستاها از زارعان اجارهدار و کارگران بیزمین تشکیل شده بود که امرار معاششان کاملاً به حُسننیت مالکان وابسته بود. هرچند در شرایط خاصی عوامل بیرونی قادر خواهند بود دهقانان بیزمین را برانگیزانند و به جنبشهای رادیکال بکشانند – چنان که در جریان جنبش دهقانی گیلان رخ داد- اما در شرایط عادی آنها آنقدر به مالکان وابستهاند که نمیتوانند خود آغازگر حرکت سیاسی باشند. از همینرو است که باید دهقانان متوسط گیلان را آغازگر و جلودار جنبش در دورهی مشروطه بشمار آورد.
ط- از دیدگاه بسیاری از جامعهشناسان یکی از عوامل اصلی بروز شورشهای دهقانی وجود اقتصاد مبتنی بر بازار میباشد. همانگونه که منابع معتبر تأکید نمودهاند روستاهای ایران از جمله گیلان در اوایل سدهی نوزدهم میلادی از لحاظ اقتصادی متکی به خود بودند. در نتیجه روستاها هم محصولات کشاورزی مورد نیازشان را تولید میکردند و هم اجناس دیگری را که بدان نیاز داشتند. اما رشد تجارت با اروپا در نیمه دوم سدهی نوزدهم بهتدریج خودکفایی روستاهای سنتی را به نابودی کشاند و پایههای اقصاد معیشتی متزلزل گردید. نزدیکی جغرافیایی و سهولت ارتباط گیلان با روسیه از طریق دریای خزر، باعث رونق کشاورزی تجاری در این منطقه شد. حتی از اوایل دهه 1870م / 1280ه.ق تقاضای تجار روس باعث رونق کشت محصولاتی چون ابریشم، برنج، چای، کنف و توتون و دیگر محصولات گشت. همانگونه که خمسی یکی از پژوهشگران ایرانی میگوید: [موقعیت جغرافیایی گیلان به ما یاری میرساند تا دریابیم چرا آن استان نخستین ایالت ایران بود که در آن سرمایهداری روستایی پدید آمد.]
تراکم جمعیت، حاصلخیزی زیاد، و امکان ارتباط با روستاها در گیلان، موجب رشد سریع و زودرس تجارت محلی شد. حتی در نیمهی نخست سده نوزدهم که دیگر بخشهای ایران عمدتاً جوامعی خودکفا و خودبسنده بودند، گیلان به دلیل بازارهای مکاره روستاییاش مشهور بود. توسعهی تجارت خارجی در نیمهی دوم سدهی نوزدهم نه تنها باعث تحرک تجارت محلی شد، بلکه ارتباطهای مدرن را نیز متداول ساخت. برای نمونه نوسازی بندر انزلی توسط روسها، ایجاد خط آهن بین انزلی و رشت و احداث راه شوسه انزلی به تهران از آن جمله بود. در نتیجه تا اوایل سدهی بیستم میلادی بسیاری از روستاها به آسانی به بازار داد و ستد و شهرهای نزدیک دسترسی داشتند. بدینگونه اقتصاد منطقهای در اقتصاد ملی و اقتصاد ملی در اقتصاد بین المللی مستحیل شده بود. در ابتدای سدهی بیستم بسیاری از دهقانان برای فروش محصولات خود و خرید مایحتاجشان به بازارهای شهر میرفتند.
شکلگیری اقتصاد مبتنی بر بازار از یکسو روستاییان را با تجارت ملی و جهانی پیوند میداد، واحدهای منطقهای خودبسنده را از بین میبرد و درنتیجه روستاییان را در معرض نوسانهای شدید بازار جهانی قرار میداد و از سویی دیگر قیمت زمین را افزایش داد و بدینسان دهقانان متوسط را در معرض یک رقابت نامنصفانه با دهقانان ثروتمند، اربابان و تجار شهری زمینخوار (بوژووازی ملاک) قرار میداد و در بین آنان ایجاد نارضایتی مینمود. علاوه بر این اقتصاد بازار با فعال کردن کشاورزی تجاری، رابطه مستقیمی بین دهقانان و شهرهای منطقه ایجاد کرد. به گفتهی میگدال جامعهشناس معاصر [تجاری شدن کشاورزی، تولیدکنندگان روستایی و مصرفکنندگان شهری را به هم پیوند داده و بر اقتدار انحصاری مالکان بر معاملات روستاییان با جهان خارج پایان میدهد و روستاهای سنتی درونگرا را به روستاهای جدید بالقوه برونگرا تغییرشکل میدهد و بدینسان مالکان بزرگ را به نابودی میکشاند.]
چند تن از مجاهدین جنبش مشروطیت، نفر وسط میرزا کوچکخان
با پیدایش انقلاب مشروطه وجود اقتصاد مبتنی بر بازار در گیلان موجب گردید تا پیام مشروطیت خیلی سریع از شهرها به روستاها منتقل شود، زیرا پیوند و ارتباط گستردهای میان شهرنشینان و روستانشینان وجود داشت و از سویی دیگر دهقانان متوسط که از وضع خود نگران و ناخرسند بودند، از فرصت ایجاد شده بر اثر انقلاب، بهره جسته و نارضایتی و اعتراض خود را با شرکت در جنبش بزرگ دهقانی گیلان به نمایش گذاشتند.
ی- وجود دهقانان انقلابی در گیلان را همچنین میتوان ناشی از عوامل زیستی و جغرافیایی دانست. گیلان برخلاف بسیاری از دیگر مناطق ایران، دارای خاک حاصلخیز و باران فراوان است. این ویژگی موجب برداشت بیشتر محصول و تراکم و فزونی جمعیت میشد و به دهقانان اجارهدار در مقایسه با دهقانان مناطق خشکتر ایران، استقلال بیشتری در برابر مالکان میداد. از سوی دیگر روستاهای گیلان از نوع روستاهای "برونگرا" بودند نه روستاهای "درونگرا" که در دیگر نواحی ایران مشاهده میگردید. دور بودن روستاها از یکدیگر و نیز مناطق شهری، مشکلات حمل و نقل و رفت و آمد، تفاوتهای زبانی، اختلافات مذهبی، رقابتهای منطقهای، شبکههای خویشاوندی و خصوصیات قبیلهای که همگی از ویژگیهای روستاهای دورنگرا بهشمار میروند، به مالکان کمک میکرد تا دهقانان را نه تنها در انزوا نسبت به سایر روستاها قرار دهند، بلکه از تماس با رادیکالهای شهری و حتی کارگزاران حکومتی نیز دور نگه دارند. انزوای روستاها از یکسو به محلیگرایی دامن میزد و از سویی دیگر مانع رشد آگاهی طبقاتی در مناطق روستایی و ارتباط روستاییان با یکدیگر و نیز شهرنشینان میگردید.
در گیلان اما به دلایل مختلف از جمله حاصلخیزی و امکان بهرهبرداری از زمین در تمام نواحی، تراکم جمعیت، نزدیکی روستاها به یکدیگر و مراکز شهری، وجود بازارهای هفتگی در تمام نقاط گیلان که تماس روستاییان را آسان میکرد، دسترسی روستاها به بازار داد و ستد در شهرهای نزدیک، وجود راههای ارتباطی و تجارتی که شهرها و روستاها را به هم متصل مینمود، روستاها از نوع روستاهای "برونگرا" بهشمار میرفتند. برخی عوامل دیگر اجتماعی – اقتصادی نیز وجود داشت که سبب توسعهی روستاهای برونگرا در گیلان عصر قاجار بود؛ عامل نخست وجود زبان مشترک در بین جمعیتهای روستایی بود؛ به جز ناحیهی تالش که مردم به زبان تالشی سخن میگفتند بقیه مردم روستانشین و نیز شهرنشین منطقه به زبان گیلکی صحبت میکردند که ارتباط اجتماعی مابین روستاها را آسان میکرد. دومین عامل فقدان جامعهی عشایری در گیلان بود که موجب میشد روستاها از یک سازمان همبسته عشایری برخوردار نباشند و مالکان نتوانند از پیوندهای خویشاوندی با روستاییان استفاده کنند. چون روابط آنان روابط ایلی نبود، مالکان وظیفه حمایت از روستاییان را به عهده نداشتند و روستاییان این مناطق با خطر حمله قبایل دیگر مواجه نبودند و برای حفاظت از خود به احداث دیوارهای بلند نیاز نداشتند. سومین عامل آن که گیلان در مقایسه با دیگر مناطق روستایی کشور از سطح زندگی بالاتری برخوردار بود و این امر باعث میشد که دهقانان مازاد محصول بیشتری برای فروش داشته باشند و درنتیجه روستاها پیوندهای ثابت و بیواسطه با بازار اقتصادی مدرن برقرار کنند. چهارمین عامل فراوانی باران و آب بود که از اهمیت توزیع و تقسیم آب میکاست و درنتیجه نقش مهم آن در سازهانهای روستایی از میان رفت. در گیلان روستاها عمدتاً به جویبارهای کوچک و بارندگی طبیعی متکی بودند و نه به قناتهای پرهزینه، در نتیجه مالکان نمیتوانستند اقتدار خدایگونهشان را مانند سایر نقاط کشور بر ابزار تولید اعمال کنند.
این ویژگیهای زیستی و جغرافیایی همگی با پیدایش انقلاب مشروطیت بستر و زمینه مناسبی در جهت خیزش دهقانان و گسترش سریع آن در تمام نواحی گیلان فراهم ساخت. از سویی دیگر این شرایط موجب دوام خیزش دهقانان و افزایش قدرت مقاومت آنان در برابر مالکان و حکومت گردید.
خواستههای جنبش دهقانی
با وقوع انقلاب مشروطه دهقانان گیلان امید داشتند تا مجلس و دولت مشروطه در جهت کاستن از آلام آنها و رفع ستم مالکان گامهایی بردارد. اما دهقانان و مسایل و مشکلات آنان در رژیم نوپای مشروطه در ابتدا کاملاً نادیده گرفته شد و با آن که اکثریت جمعیت کشور را روستاییان تشکیل میدادند، دهقانان در انتخابات اولین مجلس شورای ملی از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن محروم گردیدند. در همان حال قانون اساسی مشروطه تودههای زحمتکش کشور از جمله دهقانان را از حق شرکت در امور کشور محروم میساخت.
اما انقلاب مشروطه تودههای وسیع مردم ایران را تکان داد و دهقانان، کارگران و تنگدستان شهری با شعارها و مطالبات خاص خود کمکم به صحنه مبارزه اجتماعی و سیاسی کشیده شدند. دهقانان گیلان در همین فرآیند به جنبش درآمدند و مطالبات خود را به گونههای مختلف طرح و پیگیری نمودند. دهقانان در ابتدا برای اصلاحات سریع در نظام حاکم ارباب– رعیتی به مجلس و دولت و انجمنهای برآمده از انقلاب مشروطه امید بستند. در همان اوان انقلاب مشروطه از جانب دهقانان یا به نمایندگی از آنان، تظلمها و شکواییههایی خطاب به نمایندگان مجلس، صاحبان روزنامهها یا اعضای انجمنهای ملی شهرها نوشته میشد.
به رغم بیسوادی عمومی حاکم بر روستاها، روستاییان میکوشیدند از طریق تنظیم شکواییه و ارسال آن به افراد و گروههای صاحب نفوذ مشروطهخواه و نهادهای برآمده از انقلاب صدای اعتراض خود را به گوش همه برسانند. نامههایی که توسط باسوادان جوامع روستایی یا هواداران شهری آنها نوشته میشدند، اغلب به امضای عده زیادی همراه بود. بعضی از نامهها را اعضای انجمنهای شهری از جمله اعضای انجمنهای مجاهدین (اجتماعیون عامیون) به نمایندگی از جانب دهقانان و نیز صیادان انزلی – که همان زمان بپا خاسته بودند- مینوشتند. عدهای از نمایندگان مجلس نیز به نمایندگی از سوی موکلان خود شکواییه میفرستادند. همزمان با این تظلمخواهیها در برخی نقاط روستایی دهقانان با مالکان به کشمکش برخاستند و از پرداخت مالالاجاره خودداری ورزیدند. نامههای دهقانان اغلب با اعلام حمایت پرشور از انقلاب، قانون اساسی و مجلس شروع میشد. اما با گذشت زمان و با رفع خوشبینی نسبی روستاییان از نهادهای مشروطیت مضمون نامهها به خشم و ناشکیبایی گرایید. شکواییهها شامل شرح مفصل دشواریهای زندگی در روستاها بودند. دهقانان از ظلم و زورگوییها و سوءاستفاده مباشران و مالکان مینوشتند، از تعهداتی که مالکان تحمیل میکردند، از قتل و غارت راهزنان و دزدان محلی، زدن، شکنجه و کشتن روستاییان، تجاوز به زنان و دختران روستایی و... شکایت داشتند و از مقامات نظام جدید مشروطیت طلب یاری و مساعدت داشتند. بعضی از نامهنویسان خواستار الغای تمامی مرسومات تحمیلی اربابان و خاتمۀ بیگاری بودند. بعضی دیگر که روشنفکرتر بودند، از اصلاحات ارضی –که در مجلس نیز بحثش جریان داشت- سخن به میان میآوردند. الغای تیول از دیگر خواستههای دهقانان بود که به ویژه از سوی انجمنهای داریکال شهری روستایی حمایت میشد. از نظر دهقانان الغای تیول به معنی خاتمهدادن به سلطهی مالکان و نیز دولت بر روستاییان بود. همچنین عدهای از روشنفکران رادیکال اساساً خواهان ملیشدن زمین بودند. بدین معنی که تمام روستاهایی که قبلاً از نظر حکومت تیول محسوب میشدند، زیر کنترل مجلس درآیند. نویسندهای از انزلی با چنین احساسی نوشت: [رودخانه و دهی که ده هزار تومان عایدی او باشد چرا باید یک نفر بخورد؟ حتماً باید عایدی او به خزانه دولت و ملت که بیتالمال مسلمین است داخل شود. وکلای شورای ملی را یادآوری مینمایم که ملتفت باشند که تیول را موقوف و در جزو بیتالمال مسلمین نمایند و به مصارف ملک ملت برسد.]
بهطور کلی خواستهها و اعتراضهای دهقانان گیلان را در طول خیزش میتوان در موارد زیر خلاصه نمود:
الف- عدم پرداخت بهره مالکانه یا مالالاجاره به ارباب.
ب- عدم پرداخت مالیات؛ دهقانان مجبور بودند پنج نوع مالیان بپردازند؛ کدخدا، مباشر، مقامات جزء و حاکم هر کدام مقداری از مالیات جمعآوری شده را بر میداشتند و بقیه را به حکومت مرکزی میدادند.
ج- لغو تمام مرسوماتی که مالکان و مباشران بر دهقانان اعمال میکردند مانند "رسم اجازه گرفتن" که طبق آن دهقانان برای هر نوع معاملهای از جمله شوهردادن دختران خود میبایست از مالک اجازه میگرفتند. همچنین دهقانان از بهای گزافی که برای کسب اجازه پرداخت میشد ناخرسند بودند.
د- لغو بیگاری.
هـ- رفع ظلم و ستم و تبعیض اربابان.
و- مخالفت با اجارهبهای سنگین اربابان.
ز- مخالفت با "رسم هدیه" اجناس به مالک که به مناسبتها و بهانههای مختلف از دهقانان دریافت میشد.
ح- رسیدگی به خواستهها و شکایت دهقانان و اجرای عدالت در حق آنان توسط دولت و مجلس مشروطه.
ط- الغای رژیم ارباب – رعیتی.
لازم به یادآوری است اندیشهی الغای نظام زمینداری کمابیش در پیش از انقلاب مشروطه توسط برخی از روشنفکران ایرانی مطرح شده بود. از جمله طالبوف یک سال پیش از انقلاب مشروطه یعنی در سال 1323 ه.ق نوشت [املاک ایران را بایستی "هیأت موثقه" ای تقویم کنند و میان رعیت تقسیم نمایند. صاحبان املاک قیمت اراضیشان را به اقساط سی ساله و به "ضمانت دولت" دریافت دارند... بعد از این نباید در ایران ملاک باشد، همه اراضی شخصی یا خالصه دیوانی باید به تبعه فروخته شود.] در دورهی مشروطه اندیشه الغای نظام فئودالی قوت بیشتری گرفت و به ویژه توسط گروههای موسوم به اجتماعیون عامیون که با اصول سوسیالیسم آشنایی داشتند، تبلیغ گردید. در همین راستا نویسندگان روزنامه صوراسرافیل طی سلسله مقالاتی نظریهی الغای نظام ارباب – رعیتی را در ارتباط با اصول دموکراسی اجتماعی اعلام داشتند و ضمن تشریح این اصول به تفصیل دربارهی حقوق دهقانان و تحدید حقوق و امتیازات مالکان و موضوع فروش زمینها به دهقانان بحث نمودند.
با پیدایش انقلاب مشروطه "اجتماعیون عامیون" گیلان که در عقاید و مرامنامهشان رفع ستم از دهقانان جایگاه ویژهای داشت، اندیشهی الغای نظام ارباب – رعیتی را در میان دهقانان گیلان پراکنده ساختند و این اندیشه در روند جنبش دهقانی قوت و قدرت بیشتری گرفت. تأسیس انجمنهای "عباسی" و "بلوکات" در نواحی مختلف گیلان در همین فرآیند صورت گرفت. بنابراین میتوان گفت دستیابی به زمین از خواستههای مهم جنبش دهقانی گیلان بود.