خلوت من

ببه کي فردا، ايمرۊ جا بئتر ببه

خلوت من

ببه کي فردا، ايمرۊ جا بئتر ببه

۱۸ مطلب با موضوع «گیلان نامه :: مقاله» ثبت شده است


سبزه میدان که زمانی یکی از زیباترین گردشگاه های شهر رشت بوده و اکنون - چنان که افتد و دانی -، تاریخی بس طولانی دارد، تاریخی که بیشترش در قلب مردم خون گرم این شهر و دیار مانده، چه رؤیاها که در آن به تحقق پیوسته و چه اندیشه ها که در گام به گامش به خاموشی گرائیده و پامال گذر زمان و جبر زمانه و ستم حاکمان قرار گرفته است. در سطوری از روزنامه های دوران گذشته اشاراتی به این میدان که روز به روز از عزت و افتخار و وسعتش کاسته گردیده، شده است.

منجمله روزنامه ایران در سال 1306 ه.ق / 1267 خورشیدی پس از درج خبری در رابطه با نصب چراغ دیوارکوب در " شوارع محلات " در ادامه آورده است: " ... و نیز میدانی موسوم به سبزه میدان با خیابان ها و باغچه های متعدد بسیار موزون خوبی در شهر طرح ریخته شده که اکنون مشغول ساختن آن می باشند ". و ساخت این میدان را عطیه ای از " شاهزاده حسام السلطنه امیر تومان والی گیلان " می داند، در حالی که در خبری که بیش از 25 سال قبل از آن در روزنامه وقایع اتفاقیه سال 1279 ه.ق / 1242 خورشیدی آمده، این میدان وجود داشته است : " سبزه میدان گیلان که با وسعت مکان در وسط شهر واقع است به مرور دهور خرابی و اندراس پذیرفته، از طراوت و صفا افتاده بود.

این اوقات اطراف آن را نهر کنده و غرس اشجار کرده به سلیقۀ تمام در مقام نظافت و طراوت آن برآمده اند ". این می رساند که حاکمان محلی از چه راههایی می خواسته اند نامی از خود، حداقل نزد آنانی که رشت و سبزه میدان زیبایش را ندیده بودند، بر جای گذارند و با این وسیله چه پولهایی که جابجا نشده است. روزنامه ایران 3 ماه بعد نیز خبری به شرح زیر دارد : " کارگزاران حکومت در وسط سبزه میدان باغچه گلکاری بسیار باصفائی احداث نموده اند که جای تفرج و تماشای اهالی شهر شده است ". همین روزنامه 14 ماه بعد در سال 1307 ه.ق / 1268 خورشیدی می نویسد : " سبزه میدان شهر را هم از طرف ایالت باغی به طرز بدیع که مزّین به انواع گلها و ریاحین معطر و مشجر به اقسام اشجار سایه گستر است احداث کرده که همه روزه تفرجگاه خاص و عام است و در صدد بنای عمارتی به اسم دولت نیز در آنجا هستند که پس از اتمام آن بنا بر شکوه و جلوۀ باغ و میدان خیلی افزوده خواهد شد و از تفرجگاه های ممتاز خواهد بود ". و پس از 4 ماه خبر زیر را آورده است :

" سابقاً در باب بنای جدید و طرح نو در سبزه میدان رشت مختصری نگارش یافته بود. این اوقات شاهزاده حسام السلطنه برای رفاهیت و انتفاع عموم مردم چرخی برای بیرون آوردن آب احداث کرده که در سفر مکه در سنه 1296 حسام السلطنه مرحوم طاب ثراه این چرخ را در یافه اسگله بیت المقدس دیده و طالب شده بودند که در ایران متداول نمایند، نمونه کوچکی از آن ساخته همراه خود آورده بودند. ولی عمر آن مرحوم به جهت دائر کردن آن وفا ننمود. شاهزاده حسام السلطنه حالیه اقدام به دائر کردن آن نموده به انجام رسانیدند. لکن دارالخلافه طهران به واسطۀ زیادی عمق و بسیاری حفر زمین بنای آن صعوبت داشت، اما در گیلان چون به فاصله دو سه ذرع امکان دارد، آب به سهولت بیرون بیاید، چرخ مذبور را در سبزه میدان رشت که مرئی و در منظرعامه مردم است وضع نموده دائر داشتند و این چرخ به حرکت یک اسب می تواند، نیم سنگ آب از چاه بیرون آورده، اتصالاً در روی زمین جاری سازد بدون اینکه قطع شود.
آب از طرفی می گردد و چرخ از طرفی دیگر دلوهای پر از آب بیرون آورده می ریزد و چون این چرخ برای مملکت گیلان خیلی مفید و لازم است این ایام اعلانی از جانب شاهزاده حاجی حسام السلطنه برای رواج این صنعت نوشته شده و به همه جا منتشر گردیده است که هر کس طالب باشد تا یک سال امتیاز و اختیار ساختن این چرخ به استاد یعقوب نجار داده شده و باید منحصراً به او رجوع نمایند و بعد از یک سال همه کس برای ساختن آن آزاد خواهند بود و به واسطۀ این چرخ که موسوم به (چرخ آب حسامی) است رفاهیت کلی برای عموم اهالی گیلان از بابت آب بهم خواهد رسید ".


رضا نوزاد _ ره آورد گیل _ سال دهم _ شماره 28 و 29
  • نیما رهبر (شبخأن)
هدایت الله خان فومنی = هدایت الله خان گیلانی = اتل خان = اترخان رشتی (به ضم اول و دوم) ، فرزند حاجی جمال خان بن آقا کمال است که آخرین امیر گیلان بود و مقر امارتش فومن و دارالاماره ای هم در رشت داشت. جدش آقا کمال معروف بود از اعقاب خاندان اسحقی است ، در دوره شاه سلطان حسین حاکم رشت بود که به دست کاظم خان شفتی به وی سوء قصد و به قتل رسید.   هدایت الله خان فومنی = هدایت الله خان گیلانی = اتل خان = اترخان رشتی (به ضم اول و دوم) ، فرزند حاجی جمال خان بن آقا کمال است که آخرین امیر گیلان بود و مقر امارتش فومن و دارالاماره ای هم در رشت داشت. جدش آقا کمال معروف بود از اعقاب خاندان اسحقی است ، در دوره شاه سلطان حسین حاکم رشت بود که به دست کاظم خان شفتی به وی سوء قصد و به قتل رسید. پس از آقا کمال ، حاجی جمال که مادرش از اعضای خاندان سلطنتی صفویه بود ، به جای پدر نشست و به سال 1162 ه.ق زمام حکومت گیلان را به دست گرفتو بر کریم خان فرزند کاظم خان (قاتل آقا کمال) دست یافت و به قتلش رسانید ، سپس مقر حکومت را به رشت منتقل کرد. در سال 1365 ه.ق محمد حسن خان قاجار که با حکومت مرکزی درگیریهایی داشت ، به رشت آمد و پس از تأئید امارت حاجی جمال خان خواهرش را به زنی گرفت و بدین طریق از طریق خویشاوندی به استظهار یکدیگر در حوادث امیدوار شدند. بعد از این واقعه حاجی جمال خان فرصتی یافت بر وسعت حوزه حکمرانیش بیفزاید. در سال 1169 به عزم زیارت بیت الله الحرام به حجاز رفت و در مراجعت بر اثر سوء قصد به قتل رسید که عامل سوء قصد به روایتی آقا رفیع شفتی برادر کاظم خان فوق الذکر و به روایتی دیگر آقا هادی شفتی معرفی شد. به هر صورت پیش از آنکه قاتلان حاجی جمال فرصت دست اندازی به حوزه فرمانروائی وی بیابند ، محمد حسن قاجار خود را به رشت رسانید و کسانی که عامل سوء قصد می دانست دستگیر و اعدام کرد و چهار ماه پس از قتل حاجی جمال ، پسر او هدایت الله خان را که کودکی بیش نبود به حکومت گیلان نامزد کرد و حاجی نقی نائب کسما را وکیل کارهای هدایت الله خان نمود که به نام هدایت خان به رتق و فتق امور بپردازد و او چنان کرد تا وقتی که هدایت خان به سن بلوغ رسید. امیر هدایت خان همین که رأساً به کار حکومت پرداخت ، افراد ذکور خانواده کاظم خان شفتی را به دست آورده و به قتل رسانید. فقط کودک خردسالی را که علی نام داشت از مرگ معاف کرد و او را حاکم شفت معرفی کرد و خود به ولایت از آن کودک اداره امور شفت را بر عهده گرفت. زمانی که کریم خان زمام امور کشور را به دست گرفت و بر محمد حسن خان قاجار چیره شد ، از خواهر امیر هدایت خان برای دومین پسرش ابوالفتح خان زند خواستگاری به عمل آورد که مورد قبول شده و مراسم و عقد و عروس بران با ترتیبات بسیار باشکوه برگزار شد(1173 ه.ق). بعد از چندی بر اثر وقوع اختلافات کریم خان لشکر به گیلان کشید و هدایت خان آماده مقابله شد و از نظر احتیاط "قلعه رودخان" را که قلعه ای مستحکم بود تعمیر و به وسایل دفاعی مجهز کرد. چندی کار به پیکار گذشت ، سرانجام به صلح انجامید و کریم خان در چنر نقطه نوابی تعیین کرد که تدریجاً تحت سیطره هدایت خان درآمدند. یکی از انان آقا معصوم معروف به "صاحب اختیار" نایب لاهیجان بود که گرانسری می کرد. امیر هدایت خان خواهر او را به زنی گرفت و پس از مدتی آقا معصوم صاحب اخنیار را به حاجتی به رشت فرا خواند که او در بین راه دچار سوء قصد شد و به قتل رسید. این واقعه بر مزاج کریم خان گران نشست و فرمان داد که قاتل آقا معصوم را پیدا کنند و مادام که کشف نشد هر ساله پانصد من ابریشم در حساب بدهی مالیاتی گیلان منظور شود. با درگذشت کریم خان موضوع خاتمه یافت و نفوذ هدایت الله خان در لاهیجان قوت گرفت. با این همه بعد از کریم خان زند ، امیر هدایت خان فومنی طرفداری خود را از علی مراد خان زند اعلام کرد ولی رابطه نیکوی مزبور به سال 1193 ه.ق به تیرگی گرائید و علی مراد خان زند ، نظر علی خان شاهسون را مأمور پیکار با هدایت خان کرد و او تا رشت رسید و بساط امر و نهی گسترد ولی به سال 1194 ه.ق امیر هدایت خان بر نظر علی خان حمله برد. باری در ناحیه آج بیشه بر قوای او غلبه کرد و او به سمت لاهیجان عقب کشید. هدایت خان به تعقیبش پرداخت و در "لیل کوه" (لیلا کوه) به او رسید و با حمله ای دیگر قوای نظر علی خان را تار و مار کرد. به سال 1195 ه.ق همزمان با درگیری با قوای علی مراد خان در جانب لاهیجان ، به قوای امیر گونه خان طارمی که در کهدم مستقر بود بود و پاسدار یکی از جناحین نظر علی خان شاهسون بود ، حمله برد و آن را درهم شکست و این کامیابی ها راه صلح و آشتی را هموار کرد تا جائی که علی مراد خان زند هیئتی به خواستگاری دختر هدایت خان به رشت فرستاد و کار به صلح و صفا انجامید.   در رمضان همان سال آغا محمد خان قاجار که سازش امیر گیلان و علی مراد زند را نوعی مواضعه بر ضد خود می دید ، لشگر به گیلان کشید. پیکارهایی روی داد که به پا در میانی میرزا صادق منجم باشی که از اکابر گیلان و مورد احترام هر دو طرف بود ، صلح و آشتی برقرار شد و آغا محمد خان به پاداش این خدمت در زمانی بعد ناحیه قاسم آباد رودسر را تیول منجم باشی مذکور کرد. هدایت خان بعد از فراغت از تعرض آغا محمد خان درصدد برآمد تا حریم امنیت خود را از جانب شرق توسعه دهد. چون مهدی بیک خلعتبری ، امیر محلی تنکابن غالباً دشمنان هدایت خان را یاری می کرد ، لاجرم بر وی تاخت و حوزه حکمرانیش را متصرف شد. (پس از کشته شدن امیر هدایت خان ، منطقه تنکابن بر حسب درخواست مهدی خان یا مهدی بیک خلعتبری از پادشاه وقت ، از گیلان جدا شد و بعداً با ضمیمه شده کلارستاق و کجور عنوان منطقه ثلاث گرفت و تحت حکومت مهدی خان درآمد). در این میان خبر رسید که محمد ولی خان نامی که از خلخال به ماسال آمده و به ریاست قبایل گسکر و طالش رسیده بود ، به خود عنوان "سلطان" داده و منشأ ستمگری هایی در ماسال شده است. هدایت خان به قتلش فرمان داد عمالش رفتند و وی را دستگیر کرده و زنده به گورش نمودند. با این مقدمات سخت و عبرت انگیز ، امیر هدایت خان توانست حاکم مستقل و بلا منازع مناطقی شود که حدّش از غرب به "رودکور" می رسید و از شرق به "نمارستاق" و همچنین به سبب تملک اراضی وسیعی در حوزه شرب ولگا که در آن روزگار اتل etel  خوانده میشد ، عنوان "اتل خان" گرفت. (در گیلان و تهران اتور otor خان تلفظ میشد). سرانجام به سال هزار و دویست هجری قمری که ستاره اقبال آغا محمد خان اوج می گرفت ، بار دیگر گیلان عرصه پیکار شد که هدایت خان بعد از پیکارهایی عقب کشید ، چون قوای آغا محمد خان از چند جانب به سوی گیلان پیش می آمدند. او به املاک خود به شکّی و شیروان شد وبعد از تکمیل و تجهیز قوای خود به گیلان تاخت و قوای آغا محمد خان را تا آن سوی رستم آباد به عقب راند و خود به دارالاماره نشست و "ایوانی خان گرجی" را با قسمتی از لشکریانش به تعقیب قوای آغا محمد خان فرستاد که او شکست خورد و پس از پیکارهایی هدایت خان از راه مرداب "پیله بازار" به میان پشته که به قلعه و بارو مجهز بود ، رسید و درصدد بود به سوی شیروان به عقب بنشیند. قضا را شبی آتش به قلعه میان پشته افتاد و فرصتی به حریف دست داد که در آن گرفتاری واضطراب حریق زدگان ، تعرض کند. هدایت خان که از قلعه خارج و به کشتی نزدیک می شد ، به تیری از پای در آمد. سرش را بریدند ، به درگاه آغا محمد خان بردند و در این کار به قدری شتاب و تظاهر کردند که هنوز در اشاره به شتاب اشخاص عجول و متظاهر گفته می شود : "مگر سر اتورخان رشتی را می بری ؟ یا مگر سر اتورخان رشتی را آورده ؟(1201 ه.ق) پس از این واقعه فرزندان هدایت خان "فتحعلی خان و حسینعلی خان" دستگیر و به تهران فرستاده می شوند که به مناسبت انتساب به خاندان سلطنتی (عمه امیر هدایت خان بانوی حرم محمد حسن خان قاجار بود و همچنین جدۀ انان از خانواده سلطنتی صفویه بود) در دربار قاجار تحت نظارت قرار می گیرند تا نوبت سلطنت به فتحعلی شاه می رسد او فتحعلی خان را با عنوان "ایشیک آقاسی" به آذربایجان و حسینعلی خان را به عنوان حاکم به غرب گیلان گسیل می دارد (نک : فتحعلی خان فومنی ، حسینعلی خان).  درباره امیر هدایت خان نظرات متضادی در یادداشتهای زمان یا نزدیک به زمان ثبت شده است. تاریخ نویسان عهد قاجار با اینکه بر سر سفره نعمت پادشاه وقت نشسته بودند ، درباره امیر هدایت خان چنین قضاوت کرده اند : "... آن نهنگ لجّۀ سخا ... از پای درآمد" و او را نهنگ لجّۀ سخا دانسته اند. طوفان هزار جریبی درباره سخای هدایت خان چنین وصف کرده است : دوشم آمد حاتم طائی به خواب گفتم ای بزمت به از بستان مرا می شدی گر زنده یکبار دگر می شد این دشوارها ، آسان مرا گفت طوفان گیرم آمد در بدن از دعای دوستداران جان مرا لیک چون مانم ؟ که هر دم در سخا می کُشد رشکِ هدایت خان مرا از یادگاریهای امیر هدایت خان در رشت فاضلاب آب کش وسیعی بود که با آجر و ساروج ایجاد کرد که آثار آن در جریان احداث اولین خیابان سراسری رشت در چند نقطه از جمله زیر بنائی که در نبش گذر حمام آقا بزرگ ساختمان می شد ، مشاهده گردید. (این گذر در گذشته جزء محله "علمداران" بوده که این نام فراموش شده است). از یادگاری های دیگر ایجاد کانالی بود برای رساندن آب مشروب به دارالاماره هدایت خانی که مازاد آن به خارج از دارالاماره برای استفاده اهالی هدایت می شد. کانال مذبور به علت ساختمان هایی که بعداً در محوطه دارالاماره به وجود آمد ، کور شد. فقط رشته باریکی آب در خارج از محوطه دارالاماره که بعداً مقر حکام رشت شده بود ، ظاهر می شد که زنان ساکن اطراف خانه و سالن تئاتر آوادیس که بعضاً یهودی بوده اند ، از آن باریک برای شستن حصیر ولباس خانه و اهل خانه استفاده می نمودند.  آن آب باریک هم بعد از آنکه عمارت دارالحکومه را برچیدند و به جای آن مؤسسات اداره دخانیات را بوجود آوردند ، به کلی قطع شد. قابل یادآوری است که هنگام پی کنی ساختمان های جدید ، سکه هایی کوچک از نوع پول سیاه ، ضرب رشت یافت شد که نقش ماهیِ درهم داشت. تاریخ سکه محو شده بود ولی بر یک روی آن "ضرب رشت" دیده می شد. --------------------------------------------------- آقای احمد شاملو در کتاب "کوچه" جلد اول _ حرف الف _ صفحۀ 105 می نویسد : "اَتَرخان رشتی یا اَتَرخان اعظم ، شخصی افسانه ای که مظهر تمول سرشار و اصالت خانوادگی ، و در نتیجه ، اعتبار و نفوذ و اهمیت محلی و منطقه ای است". در مورد نو کیسه ای که اصل و نسب خود را فراموش کرده ، به اعتبار ثروت یا مقامی که به چنگ آورده است ، دیگران را به کبر و ناز نگاه میکند ، می گویند اگر کسی نمی شناختش ، ادعا می کرد نوۀ اترخان رشتیم. "هدایت الله خان فرزند حاجی آقا جمال و نوۀ امیره دباج فومنی همان کسی است که بر حسب نوشته آقای حسین محبوب اردکانی به اتورخان رشتی مشهور است". در پانویس صفحۀ 233 از کتاب گیلان در گذرگاه زمان _ تألیف ابراهیم فخرائی آمده است : "اتورخان رشتی را در طهران بنام مردی صاحب ثروت و گشاده دست نام می برند".  ---------------------------------------------------------------------------   منابعی که از هدایت الله خان (اترخان رشتی ) نام برده اند :   تاریخ گیتی گشا ص 293/294 تاریخ منتظم ناصری جلد2 ص 1163 تاریخ منتظم ناصری جلد 3 ص 1382/1387/1400 جانشینان کریم خان زند ص 21/22 رستم التواریخ ص 442 شرح حال رجال جلد 4 ص 427/428/429 کتاب گیلان جلد 2 ص 1003/1004 گلشن مراد ص 198 ناسخ التواریخ جلد 1 ص 42/43/.../52 نامها و نامدارهای گیلان ص 604/.../609
  • نیما رهبر (شبخأن)
پرده رشتی دوزی - قرن 13 ه.ق   صناایع دستی نوعی فعالیت اقتصادی است که منجر به تولید کالای جدید می شود. در دایرة المعارف بریتانیکا : ”به آن گروه از صنایعی گفته می شود که مهارت ذوق و بینش انسان در آن نقش اساسی دارد“ صنایع دستی نوعی فعالیت اقتصادی است که منجر به تولید کالای جدید می شود. در دایرة المعارف بریتانیکا : ”به آن گروه از صنایعی گفته می شود که مهارت ذوق و بینش انسان در آن نقش اساسی دارد“ دکتر معین : ”صنایع دستی به آن دسته از صنایع اطلاق می شود که تمام یا قسمت اعظم مراحل ساخت فراورده های آن با دست انجام گرفته و در چارچوب فرهنگ و بینش های فلسفی و ذوق و هنرانسانهای هر منطقه با توجه به به دیدگاه های قومی آنها ساخته و پرداخته می شوند“ بطور کلی صنایع دستی به آن دسته از صنایع اطلاق می گردد که دارای بار هنری دست ساز بوده و تمام یا مراحلی از ساخت فراورده های آن با دست انجام گرفته باشد. صنایه دستی یک از قدیمی ترین و پر پیشینه ترین فعالیت های بشری است که به موجب برخی از اسناد و مدارک تاریخی، سابقه پیداش آن به عصر حجر می رسد. نتایج تتحقیقات انجام شده در ایران، بازگو کننده قدمت دیرینه صنایع دستی در ایران است و این ادعا را که صنایع دستی هم زمان با شروع زندگی بر روی زمین آغاز گشته را ثابت می کند و آنچه در این میان جالب توجه می نماید وجهه مصرفی انواع محصولات به دست آمده است و نشان می دهد که انسان های هر دوره از تاریخ، امکانات طبیعی محیط زیست خود را با فرهنگ، توان و استعداد خویش تلفیق کرده اند و پشتوانه آن، نیازهای زندگی خود را رفع نموده و حتی رافع احتیاجات همسایگان خویش نیز بوده اند.   اگر چه طبقه بندی های گوناگون از صنایع دستی ایران به عمل آمده است، اما به نظر طبقه بندی زیر که توسط گروه هنرهای سنتی فرهنگستان هنر انجام گرفته مناسب تر باشد : 1.بافته های داری 2.دست بافته های دستگاهی (نساجی سنتی) 3.رو دوزی های سنتی 4.هنرهای فلزی 5.مینا سازی 6.سفالگری 7.آبگینه 8.هنرهای مرتبط با چوب 9.هنرهای مرتبط با سنگ 10.نگارگری 11.چاپ های سنتی 12.حصیربافی 13.نمد مالی 14.پوستین دوزی 15.آثار چرمی 16.رنگ سازی سنتی   رودوزی هنری است که طی آن بخش هایی از پارچه بوسیله قلاب یا سوزن دوخته می شود و به نسبت میزان بخیه ای که روی پارچه می نشیند، می توان رودوزی ها را تقسیم بندی نمود.   در جلد اول دایرة المعارف فارسی آمده : طهمورث بعضی از چهارپایان و مرغان را اهلی کرد، شاهین را برای شکار دست آموز ساخت و پشم کردن را از پشت میش و رشتن آن و جامه دوختن را بنیان نهاد. در کتاب تاریخ طبری تالیف محمد بن جریر طبری، بافتن پارچه های الوان و رودوزی ها به روزگار جمشید شاه پیشدادی نسبت داده شده است. به این ترتیب پیدایش ابریشم و ابرشم بافی و ابریشم دوزی را از روزگار قدیم دانسته و مهدی بهشتی نویسنده کتاب تاریخچه صنعت نساجی ایران، با استناد به همین نکته زمان پیدایش نساجی و دوخت آن را 7 هزار سال پیش فرض کرده است. در حالیکه در ارزیابی باز یافته های باستانی و تعیین طول عمر نساجی و دوخت، گیرشمن صنعت نساجی در ایران را دارای قدمت بیشتر دانسته و نوشته : "صنعت بافندگی و دوخت در ایران حدود 10 هزار سال پیش از میلاد شروع شده است"   حفریات باستان شناسی در نقاط مختلف گیلان مخصوصا تالش گویای پیشرفت صنایع دستی در گیلان و آشنایی عمیق آنان با رمز و رازهای صنایع دستی دوران ما قبل تاریخ است. می توان ادعا کرد که در 2 یا 3 هزار سال قبل از میلاد مسیح نه تنها با صنایع دستی آشنایی داشتند، بلکه در این رشته به مرحله تکامل نیز دست یافته اند. به عقیده برخی از محققان قدمت این صنعت به 330 تا 550 قبل از میلاد می رسد. کشف قطعاتی از ملیله دوزی و قلاب دوزی در منطقه لولمان گیلان طی حفریات باستان شناسی و انتساب این قطعات به دوره هخامنشی صحت این نظریه را تایید می کند. از سده ی دهم هجری قمری، مقارت با سلطنت شاهان صفوی در ایران و الحاق گیلان به حکومت مرکزی، جسته و گریخته در تاریخ کشورمان از این هنر یاد شده است. این نوع پارچه های قلاب دوزی شده به رسم تحفه و ارمغان از طرف والیان و حاکمان وقت به دربار فرستاده می شد.   رشتی دوزی یکی از انواع رودوزی های سنتی و هنرهای اصیل رشت است که از طریق دوختن نخ های ابریشمی رنگی بر سطح پارچه و ایجاد طرح و نقش های زیبا و چشممگیر تهیه می شود.   ابزار کار قلاب دوزی میله ای فلزی و باریک به طول 7 سانتی متر و قلابی تیز در انتها است که انحنای قلاب های عادی را ندارد و در عوض یک بریدگی در فاصله 5 میلی متری نوک قلاب وجود دارد. ابزار کار دیگر قلاب دوزی جریده است که از 2 قطعه چوب به طول 1 متر و 10 سانتی متر تشکیل شده که گیره مانند است. عموما برای سطح کار قلاب دوزی رشتی از پارچه ماهوت استفاده می شود که در رنگ های متنوع است.   اصالت و تنوع طرح و نقش، استفاده از ابزار و شیوه سنتی تولید، استفاده از نقوش منحصر به فرد که خاص گیلان بود و متاثر از فرهنگ و طبیعت و محیط پیرامون مردم منطقه است از ویژگی های این هنر محسوب می شود. قلاب دوزی از جمله قدیمی ترین هنر روددوزی سنتی در ایران است که سابقه آن به چندین هزار سال قبل از میلاد مسیح می رسد. تاریخ پیدایش این هنر در ایران شهر رشت است واز همین رو به آن رشتی دوزی نیز می گویند. در گذشته این هنر با رشته های ابریشمی روی پارچه پشمی که ماهووت نام داشت دوخته می شد و بیشتر توسط مردان صورت می گرفت.   در هر قطعه قلاب دوزی شده، وحدت و هماهنگی میان نقوش، رنگ بندی، جنس پارچه زمینه، مرغوبیت نخ ابریشم، ثبات رنگ آن و تکنیک دوخت سبب زیبایی کار می شود. در سال های گذشته از این هنر با عنوان قلاب دوزی یاد می شد، اما به همت سازمان میراث فرهنگی دوباره با نام رشتی دوزی احیا شده و به ثبت ملی رسیده است.   قلاب دوزان طرحی را که قصد دارند روی پارچه ماهوت قلاب دوزی کنند، ابتدا روی کاغذی که ابعاد آن کمی بزرگتر از اندازه پارچه مورد نظرشان است ترسیم کرده سپس با یک سنجاق تمامی خطوط طرح را روی کاغذ با فواصل نزدیک به هم سوراخ می کنند. آنگاه مقداری گچ روی کاغذ ریخته، کاملا آن را روی صفحه کاغذ پخش می کنند تا از داخل سوراخ های کاغذ گذشته و بر روی ماهوت بنشیند و بعد از برداشتن کاغذ از روی ماهوت، طرح بر روی ماهوت قلم گیری شده و صنعت گر با کمک قلابی که ساختمان آن تشریح شد شروع به دوخت      می کند. شیوه کار قلاب دوزان به این صورت است که روی یک چهارپایه کوتاه نشسته و یک قسمت از پارچه را در دهانه جریده قرار داده و به کمک زانوهایشان آن را به هم می فشارند تا پارچه خارج نشود. آنگاه یک سر نخ را گره زده و در حالیکه قلاب را از روی پارچه به داخل آن فرو برده اند، گره را در شیار قلاب استوار ساخته و آن را از پارچه بیرون می کشند و در شرایطی که نخ خارج شده از پارچه حالت یک نیم دایره را به خود گرفته، در فاصله ای معین، دوباره قلاب را به داخل پارچه فرو برده و نخ را بر روی شیار قلاب استوار کرده و قلاب را از پارچه خارج می کنند. به این ترتیب نیم دایره قبلی سفت شده و بر روی کار می نشیند، در حالیکه نیم دایره جدیدی که به وجود آمده به صنعت گر امکان می دهد تا دوباره قلاب را به داخل پارچه فرو برده و با تکرار این حالت است که نقشی زنجیره ای روی پارچه به وجود می آید.   نقوش مورد استفاده در رشتی دوزی عبارتند از : بازو بندی بند رومی بته جقه ترمه ای گل بادامی بته جقه ای شاخ گوزنی بته جقه قهر و آشتی گل و بوته گل و مرغ   رشتی دوزی در حال حاضر برای تزیین : سجاده ها جا قرآنی لبه پرده زیر لیوانی رویه میز رویه کوسن رویه دمپایی زنانه کفش زنانه و بقچه سوزنی مورد استفاده قرار می گیرد.   در دهه های اخیر شهر رشت، با دارا بودن کارگاه های متعدد قلاب دوزی و استادان ماهر، بزرگترین صنعت قلاب دوزی ایران محسوب می شد ولی در سال های اخیر کارگاه های قلاب دوزی یکی پس از دیگری تعطیل شد و استادان ماهر این رشته دست از کار کشیدند. مهم ترین عوامل این ضایعه را باید در کمبود مواد اولیه، افزایش سرسام آور قیمت ها، پایین بودن دستمزدها، کاهش تقاضا و بالاخره از دست دادن استادان قدیمی جستجو کرد.  عوامل رشد آن نیز عبارتند از: 1.معرفی و شناساندن هر چه بیشتر صنعت قلاب دوزی 2.بازاریابی صحیح 3.بالا بردن کیفیت تولیدات 4.تقویت گسترش مراکز فعال و ایجاد غرفه هایی برای فروش محصولات صنایع دستی 5.حمایت های مالی دولت از هنرمندان این رشته 6.آموزش نسل به نسل               منابع:   دائرة المعارف هنرهای صنایع دستی و حرف مربوط به آن _ سید ابوالقاسم صدر _ سیمای دانش _ تهران _ 1386 نگرشی بر روند سوزن دوزی سنتی ایران _ اسفندیار منتخب صبا _ تهران _ انتشارات منتخب صبا تاریخ صنایع ایران بعد از اسلام _ محمد حسن زکی _ انتشارات اقبال مردم نگاری کلان شهر رشت _ هوشنگ عباسی _ میراث فرهنگی گیلان مروری بر صنایع دستی ایران _ م.حسن بیگی _ انتشارات صنوبر
  • نیما رهبر (شبخأن)