در شماره بیست و چهارم روزنامه جنگل به تاریخ 17 بهمن 1296 (مطابق بیست و سوم ربیعالثانی) با عنوان «تمنا» به امضای کوچک جنگلی میخوانیم:
«از ادارات محترم جریده جنگل درج این مختصر را تقاضا میکنم
یکی از علل خرابیهای ما تقید به القابات و احترامات بی مأخذ صوری است که غالباً تمایل به آنها تولید مفاسد کثیره میکند. هر کس دو قدم در راه اصلاح مملکت برداشت و یا دو کلمه برای آزادی ملتی نطق و تحریر کرد و یا دو روزی به خدمت نوع مشغول شد فوراً یک لقب یا عنوان بزرگی از خود یا دیگران به او چسبیده و همان سبب کبر و غرور گشته بلکه تهیه وسایل و تجملی که لازمه آن لقب است آن را از طریق حق و صواب منصرف میکند. کسی که مقصودش خدمت به وطن و ملت و نیتش خالص است نباید مقید به این پیرایهها گردد.
این بنده که شاید اغلب بدانند قصدم خدمت به دیانت و ایرانیت است نه برای تحصیل جاه و جلال. از عموم تمنا میکنم که از القابهای معموله معافم داشته و به همان اسم خودم مخاطبم دانند و در این کار منتی بزرگ بر کوچک بگذارند.»
مُهر امضای میرزا در پای نامهها «کوچک جنگلی» را نشان میدهد که سه خط مورب بر روی آن به نشانه فروتنی و خاکساری رسم شده است.
نقل از دفترچه خاطرات عینالسلطنه؛
در عمارت انگلیس ها قزاق گذاشتهاند، بعضیها هم که خراب است خود انگلیسها تیر و تخته آن را کشیده و میفروشند. هندیها قریب یکصد و پنجاه زن از قزوین بردند. بعضیها که مادر و خواهر و برادر عیال خود را هم همراه بردند. «نانک چان» میگفت هوای گرم هندوستان همه اینها را خواهد کشت. این هندیها هم کسان با ثروتی نیستند که بتوانند از عهده خرج برآیند. اما زنهای فقیر قزوین، بودن با شوی خود، و هرجا را ترجیح به اینجا دادند و خوب کاری هم کردند.
امروز هیچ نقطه دنیا مثل ایران بیصاحب و خراب و گران نیست. اقلاً آنجا ظلم و تعدی نمیشود. ارزانی هم هست.
برای این که اهمیت ایران را در نخستین کنگره ملل مسلمان نشان دهیم، قمستی از نوشته «ک. ترویانوفسکی» نویسنده بلشویک در کتاب «وستوک ورولوتسیا» را که در سال 1918 (1927 ش) منتشر شده است نقل میکنیم:
«اهمیت ایران در ایجاد «اینترناسیونال شرقی» بسیار شایان توجه است. معهذا اگر کوشش ابتدائی ایران تشکیل یک «حوضچه» طبیعی برای نهضت آزادیبخش سیاسی آسیای مرکزی باشد، لازم است که این حوضچه از گل و لائی که در منابع و نقبهای آن رسوب میکند و آن را مسدود میسازد، رها گردد.
آنوقت فقط در این صورت است که ایران برای رسالتی که انجام این مأموریت تاریخی و طبیعی به آن واگذار کرده است، مناسب خواهد بود. بهترین دوست خلق ایران روسیه پرولتاریا، روسیه بلشویکی است. . . روسیه انقلابی الهامبخش صمیمانه و بیطمع ایران، یک مستشار گرانبها، و یک راهنمای قابل اعتماد برای هدایت این کشور به سوی دمکراسی است.
سیاست ما نسبت به ایران باید صرفاً یک سیاست دمکراتیک انقلابی باشد. از اینرو منافع ما کاملاً با منافع خلق ایران مطابقت دارد. پاک ساختن و تصفیه این حوضچه طبیعی آسیا برای ایرانیان هم به اندازه روس ها اهمیت دارد. اگر ایران دری است که باید از آن برای استیلا بر دژ انقلاب شرق – یعنی هندوستان- عبور کرد، ما باید انقلاب ایران را برانگیزیم.
. . . قیام ایران نشانه یک رشته انقلابهایی خواهد بود که در سراسر آسیا و قسمتی از افریقا منتشر خواهد شد. یک وضع سیاسی مساعد برای دموکراسی در ایران، اهمیت فوقالعادهای برای آزادی سراسر شرق در بر خواهد داشت. زمینه مساعد برای بروز این انقلاب از مدتها پیش آماده شده است. امپریالیستهای انگلیس، روس، فرانسه و آلمان در آن جا زحمت کشیده و راه را هموار ساختهاند. تنها چیزی که لازم است انگیزهای از خارج، یک کمک خارجی، یک پیش گامی، یک تصمیم راسخ است. این انگیزه، این پیشگامی، این عزم راسخ میتواند از انقلابیون روس، از طریق پادرمیانی مسلمانان روسیه پیش بیاید.
هدف عمده ما هندوستان است. ایران تنها راهی است که به هندوستان گشاده میشود. انقلاب ایران مفتاح انقلاب تمامی شرق است، همانطور که مصر و کانال سوئز مفتاح استیلای انگلیس بر شرق بوده است، ایران کانال سوئز انقلاب است. اگر ما مرکز ثقل سیاسی جنبش انقلابی را به ایران انتقال دهیم، کانال سوئز ارزش و اهمیت استراتژیک خود را از دست خواهد داد.
ایران برای توفیق انقلاب –انقلاب شرقی- نخستین کشوری است که باید توسط شورویها تسخیر شود. این مفتاح گرانبهای قیام شرق باید به هر قیمتی که شده در دست بلشویسم باشد. . . ایران باید مال ما شود، ایران باید به انقلاب تعلق یابد. . . »
دوران اوج و بلوغ نهضت جنگل همزمان با آشفتگیهای پس از انقلاب مشروطیت ایران است. از یکسواستعمار غرب قدرت خود را در سرزمینهای مشرق گسترش داده و در کار دستاندازی به منابع ملی کشورها مخصوصاً معادن نفت این منطقه است و از سوی دیگر روسها برای جلوگیری از نفوذ قدرتهای امپریالیستی و بازداشتن آنان از کمک به آخرین مقاومتهای پیشین میکوشند قدرت و نفوذ خود را در این منطقه گسترش دهند. در این میان در خود ایران نیز بازماندگان حکومت استبدادی میکوشند تا جایگزین پیشتازان نهضت مشروطیت شوند و در چنین شرایطی است که جنبش میرزاکوچکخان و جنگلیها با توجه به خصوصیات ملی و میهنی که این نهضت داراست، ناچار است در هر سه جبهه پیکار کند. حکومت جدید روسیه و کمونیستهای آذربایجان شوروی، میکوشیدند تا جنبش جنگل را هر چه بیشتر به سوی کمونیسم گرایش دهند.
قبل از کودتای سوم اسفند 1299 که حزب عدالت گیلان، با الهام از نریمان نریمانوف صدر شورای جمهوری قفقاز قدرت را در دست گرفته و پس از اشغال رشت «حکومت جمهوری شوروی ایران» را علم کرده بود، نشریاتی با شعارهای «زنده باد ایران سرخ» همراه با شعار «زنده باد میرزاکوچک» انتشار مییافت، که البته هدف آن استفاده از محبوبیت و جنبههای ملی پیشوای نهضت جنگل بود، حال آن که در خفا حملاتی علیه میرزا صورت میگرفت و توطئههایی بر ضد او تکوین مییافت.
«. . . گروه حزبی هر روز مردم را به میتینگ و سخنرانی دعوت میکردند و وعده فتح هندوستان میدادند. ضمن سخنرانیها انتقاداتی نیز به عمل میآمد و به میرزا خردهگیری میشد که مثلاً جواهرات بانک را چه کرده است و جواهرات مزبور اکنون کجاست.
توضیح آن که حزب کمونیست قفقاز مقداری جواهر از قبیل انگشتر و النگو گردنبند و گوشواره و غیره به حکومت انقلابی ایران هدیه کرده بود که به عوض آنها مقداری برنج و توتون به باکو حمل شود. این جواهر را ابوکف به حکومت انقلابی تحویل داد که با تقویم عدهای از کارشناسان شهر در خانه امجدالسلطنه ارزش آنها بین هفت و هشت هزار تومان تعیین گردید و قرار شد پشتوانه نشر اسکناس بانکی باشد که حکومت خیال داشت تأسیس نماید. گفتگوی این که جواهرات کجاست در حقیقت بهانهای بیش نبود و فقط سوءتفاهمات و جنگ سرد فیمابین را دامن میزد.
میرزا برآن شد دو تن نماینده (مهدی انشائی و مظفرزاده) را به باکو بفرستد، تا با نریمان نریمانوف صدر شورای جمهوری قفقاز ملاقات و او را در جریان عملیات حزب عدالت رشت بگذارند و ادامه روش عدالتیون را برای پیشرفت انقلاب «مضر» و «خطرناک» اعلام نمایند.
متأسفانه دم گرم نمایندگان میرزا حتی پیام شخص نریمانف به آهن سرد اعضا حزب اثری نکرد و با تکرار گفتارهای زننده بر وخامت اوضاع افزود و این اختلاف همچنان غلیظ تر شد، تا آن که به کودتا منتهی گشت و پردهها بالا رفت و اسرار نهفته فاش گردید. . » (سردار جنگل، 246-248)
مجموعه این حوادث همراه با پیاده شدن ارتش شوروی به خاک ایران و ورود چند تن از اعضای حزب عدالت باکو به گیلان و همچنین تاسیس سازمان افراطی در رشت و انتشار روزنامه «کامونیست» به مدیریت سید جعفر جوادزاده (پیشهوری) و تظاهرات دامنهداری که به صورت یک کودتای سرخ در گیلان صورت گرفته بود، آنچنان بر پیشوای نهضت جنگل گران آمده بود که روز جمعه 22 شوال (18 تیر 1299) معترضانه رشت را ترک کرد و به فومن رفت و اعلام داشت مادام که بی ترتیبیهای جاری رفع نشود و افراد حزب عدالت از پرخاش و ستیزهجوئی و تبلیغات مرامی دست برندارند از فومن برنخواهد گشت.
در مقابل این تصمیم، حزب عدالتیها نیز با یک اقدام شبه کودتا، دست به تعقیب و بازداشت جنگلیها در گوشه و کنار گیلان زدند و بدین ترتیب اختلافات به آنچنان اوج و شدتی رسید که برخورد نهائی و انهدام هر دو گروه را به پیش آورده بود و در چنین شرایطی وساطت یک شخصیت مؤثر چون حیدر عمواوغلی ضروری مینمود.
9/12/1299
هوالحق
آقای صادق خان کوچکی
چنانچه در کاغذ یک ساعت قبل به شما نوشتهام باز هم تذکار مینمایم به هیچوجه افراد شما حق ندارند با بلشویکها رفت و آمد داشته باشند و ابداً هیچکس حق ندارد چه با اسلحه چه بدون اسلحه از آب پسیخان به این طرف بیاید در صورت تخلف برای شما اسباب مسئولیت خواهد بود و فعلاً یک طغرا پاکت را توسط یک نفر فوراً به «کسما» بفرستید خود او را تحت نظر نگاه دارید تا حکم ثانوی مواظب باشید تا مدتی که در آنجا است با کسی حرف نزند.
کوچک جنگلی
14 حوت |
هوالحق
آقای صادق خان کوچکی دام اقباله
دو نفر از بالشویکها که دو روز قبل کاغذ برای درویش علیخان آورده بودند با کمال احترام از حدود متصرفه خودتان خارج نموده ضمناً خاطر نشان کنید که چون از طرف مرکز جمعیت مکاتبه افراد قدغن شده جواب مراسله که برای درویشعلی آورده بودید موکول به اجازه مرکز است در صورت تصویب جواب برای شما فرستاده خواهد شد.
کوچک جنگلی
- ۱ نظر
- ۱۱ آذر ۹۷ ، ۱۶:۵۸