خلوت من

ببه کي فردا، ايمرۊ جا بئتر ببه

خلوت من

ببه کي فردا، ايمرۊ جا بئتر ببه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پل جانبازان» ثبت شده است

 

به نام او که خلق کرد آسمان و زمین و هر آنچه میان آنهاست . . . 

 

به نام او که خلق کرد انسان و هر آنچه به او بخشید . . . 

 

به نام او که خلق کرد فرشته ای از فرشتگان درگاهش به نام مادر،

 

و هر آنچه در وجود پاکش نهاد . . . 

 

به نام او که گفت بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را . . . 

 

و فرشته ای که مصیبت های این زندگیِ نکبت بار، او را وادار کرد تا بگوید: تو بخوان مرا، تا من اجابت کنم . . .

 

 از بلندای پلی همراه فرزندی معصوم . . .

 

اجابتی که پایانی است بر دردِ جانکاه اش،

 

پایانی است بر ناله های شبانه اش،

 

پایانی است بر گرسنگیِ هر شبِ خود و کودک معصوم اش،

 

و مرهمی بر قلبِ همسرِ خانه نشینِ شکسته غرور، تا شاید اینگونه، غرورش بیشتر . . . 

 

بی شک او اولین نبود، آخرین هم نخواهد بود . . .

.

.


پس بخوان به نام او که به حکمِ مرگِ جسم، دیگر زنده نیست . . .

 

به نام او که زین پس، ناله های خود را همراهِ نفرینی خانمان سوز،

 

به دنبالِ ناله های پر شرار مرغ سحر پیش می فرستد، . . . 

.

.

.

باشد که فردا، بهتر از امروز باشد.

 

  • نیما رهبر (شبخأن)