خلوت من

ببه کي فردا، ايمرۊ جا بئتر ببه

خلوت من

ببه کي فردا، ايمرۊ جا بئتر ببه

ادبیات گیلکی (روزنامه جنگل)

سه شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۵، ۰۸:۲۲ ق.ظ


لوگوی روزنامه جنگل



(شماره دوازدهم - جمعه هفدهم ذی حجه الحرام 1335 ه.ق (13 مهر 1296 ه.خ - 5 اکتبر 1917 م)


یک التماس


ایران مریض، ایران محتضر، ایرانی که چون مرغ نیم بسمل با بدنی مجروح فقط به پیش‌آمدهای طبیعت

خود را از چنگ عقاب جور و ستم به تازگی خلاص نموده،

ایران بی‌کس، ایران بی‌پرستار، ایرانی که از نداشتن فرزندان خلف به چنین روزگار سیاه افتاده،

امروز برای بهبودی و التیام جراحت‌های کثیرۀ خود، برای استخلاص از چنگال مرگ، برای نجان دادن خود از غرقاب فنا،

از اولادهای اهل و فرزندان خلف پرستاران بامحبت استمداد می‌کند.

اما پرستاران صمیمی و فرزندان صالح او در علاجش که چه روشی باید اتخاذ کرد در کشمکش و نزاعند،

در همچه موقع باریکی به مشاجره، اعتراض، تنقید دفاع و غیره وقت می‌گذرانند.

آیا مریض ما به این ترتیب معالجه می‌شود؟

هیهات!

جز این که با کمال حسرت و با عدم رضایت از فرزندان خود به وادی فنا رهسپار خواهد شد.

اکنون کار مشاجره گذشته،

مریض قریب الموت است،

مریض در حال فزع است،

مریض علاج فوری لازم دارد،

متفقاً به رهانیدن این مریض از هلاکت اقدام نمایید.


  • نیما رهبر (شبخأن)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی